استقبال حریم رضوی از بهارِ طبیعت/ دعاهایی که برای اجابت به حرم آمده‌اند
کد خبر: 3584928
تاریخ انتشار : ۲۸ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۹
حال‌و‌هوای مشهدالرضا(ع) در آستانه تحویل سال؛

استقبال حریم رضوی از بهارِ طبیعت/ دعاهایی که برای اجابت به حرم آمده‌اند

گروه اجتماعی: پایتخت معنوی ایران در روزهای پایانی سال همچون سراسر کشور برای نوروز آماده می‌شود؛ حرم و حریم رضوی نیز به استقبال بهار طبیعت می‌روند و در این میان، برخی دل‌ها برای خانه تکانی و بعضی دعاها برای اجابت، به حرم آمده‌اند؛ محل قرارِدل‌های بی‌قرار...

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی، شمارش معکوس تقویم آغاز شده‌ است.صدای پای بهار به گوش می‌رسد. آسمان که به انتظار نوروز طبیعت نشسته‌ است، گاهی دلش می‌گیرد و می‌بارد و گاهی سکوت می‌کند و با مهربانی، آفتاب را به مردم که سخت در تکاپوی آمدن سال جدیدند، هدیه می‌کند.

در روزهای پایانی اسفندماه، تصمیم گرفتیم همراه دل‌هایی که میهمان همیشگی آستان ولی نعمت‌مان هستند، گذری کنیم بر هوای مشهدالرضا(ع)؛ از خبرگزاری ایکنا که خارج می‌شویم، دانشگاه فردوسی را می‌بینیم که در سکوت نشسته‌ است؛ خبری از هیاهوی دانشجویان نیست؛ گاهی صدای چرخ‌های چمدان دانشجویی که پس از مدت‌ها به شهرستان و جمع خانواده بازمی‌گردد، در میان صدای پرندگان گم می‌شود و باز سکوت، حکمفرما می‌شود.

استقبال حریم رضوی از بهارِ طبیعت/ دعاهایی که برای اجابت به حرم آمده‌اند

به سمت شهر می‌رویم؛ در مسیر، ماشین قالیشویی، توجه‌مان را جلب می‌کند که خبر از خانه‌تکانی مردم می‌دهد. خانه تکانی، رسمی که در بین ایرانی‌ها با قوت جریان دارد.

استقبال حریم رضوی از بهارِ طبیعت/ دعاهایی که برای اجابت به حرم آمده‌اند

نبضِ تپنده‌ بازار در روزهای پایانی اسفند

از کوچه و خیابان‌های پایتخت معنوی ایران گذر می‌کنیم و به مغازه‌ها و فروشگاه‌ها نزدیک می‌شویم؛ نبض بازار می‌تپد و مردم سخت، گرم خریدند؛ فروشگاه‌ها و مغازه‌ها هر یک می‌خواهند کالای خود را به فروش برسانند و در این میان، هستند کسانی که برایشان مهم است، کالایی که می‌خرند، هنر دست هم‌وطنان‌شان باشد.

استقبال حریم رضوی از بهارِ طبیعت/ دعاهایی که برای اجابت به حرم آمده‌اند

سری هم به مرکز نمایشگاه و همایش‌های آستان قدس رضوی می‌زنیم و در میان کالاهای محلی و تولیدات داخلی، سوغات و محصولات فرهنگی و ... گذری می‌کنیم؛ در بین افرادی که به دنبال تامین لباس و خوراک هستند، عده‌ای که در میان محصولات فرهنگی و کتاب‌ها پرسه می‌زنند و مشغول تامین خوراک روح هستند، توجه‌مان را جلب می‌کنند.

استقبال حریم رضوی از بهارِ طبیعت/ دعاهایی که برای اجابت به حرم آمده‌اند

کم‌کم به زمان اذان نزدیک می‌شویم و ما هم با افرادی که به سمت حرم روانه می‌شوند، به بارگاه منور رضوی قدم می‌گذاریم. در بین راه، زائران خارجی هم به چشم می‌خورند؛ همه از راه دور و نزدیک، به قطعه‌ای از بهشت در مشهد آمده‌اند؛ مشهدی که همیشه وعده‌گاه عاشقان و دل‌های بی‌قرار بوده و هست.

استقبال حریم رضوی از بهارِ طبیعت/ دعاهایی که برای اجابت به حرم آمده‌اند

حرم، وعده‌گاه عاشقان/ قراری برای دل‌های بی‌قرار

قدم در حریم دوست گذاشتیم و گامهایمان را آرام‌آرام برداشتیم، در صحن و سرای حضرت که وارد شدیم، صوت سخنران حرم را می‌شنیدیم که می‌گفت: «ای که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد/ حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد».

استقبال حریم رضوی از بهارِ طبیعت/ دعاهایی که برای اجابت به حرم آمده‌اند

«خانه تکانیِ دل»، در میان بازار گرمِ خانه تکانی عید

در حرم که نظر می‌کنی، می‌بینی که عده‌ای، فارغ از خرید و خانه تکانی عید، به زیارت آمده‌اند و مشغول خانه تکانی دل‌اند؛ همانطور که در قرآن کریم می‌فرمایند: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا». اینجا، همه جاری‌اند، عده‌ای دلتنگی‌هایشان را به حرم آورده‌اند و دل را به دریای آرامش رضوی سپرده‌اند؛ برخی غرق در افکارشان‌اند و عده‌ای با خود خلوت کرده‌اند.
برخی دل‌هایشان را که قدر یک سال غبار نسیان گرفته، به حرم آورده‌اند تا بلکه با وساطت ولی‌نعمتشان، کمی جلا بگیرد، همان‌هایی که برای صافی دل‌شان، دلتنگ‌اند و فطرت پاک‌شان از این همه سیاهی غفلت و گناه گرفته‌ است؛ اما انگار در اینجا تنها یک مایع پاک‌کنند‌ه‌ است و آن اشک است، اشکی که با دیدن آستانِ دوست، ناخودآگاه بر گونه‌ها جاری می‌شود و دلِ انسان، همگام با کبوترها پر می‌کشد برای به آغوش کشیدن گنبد طلایی.

استقبال حریم رضوی از بهارِ طبیعت/ دعاهایی که برای اجابت به حرم آمده‌اند

فقط اشک می‌تواند این سیاهی نشسته بر دل را پاک کند تا لایق جایگاه حضرت حق شود. شاید هم با غوطه‌ور شدن در دریای رحمت و غفران و وساطت رضوی؛ سیاهی‌ها از دل رخت بندد. « قَلْبُ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ»؛ دل حرم خداست، در حرم خدا، غیر خدا را منشان...

استقبال حریم رضوی از بهارِ طبیعت/ دعاهایی که برای اجابت به حرم آمده‌اند

وقتی دل‌های طوفان‌زده، به ساحل «احسن‌الحال» پناه می‌برند

چند روز دیگر، نوای «...حول حالنا الی احسن‌الحال» در حرم طنین‌انداز می‌شود ولی عده‌ای در روزهای پایانی سال، به پیشواز این دعا آمده‌اند تا زودتر دل‌های طوفان زده‌شان در ساحل احسن‌الحال، آرام بگیرد.
اینجا حال آدم خوب است؛ اصلا احسن‌الحال همین است، همین که حال دلت خوب باشد و حس کنی آقا به تو لبخند می‌زند و از اعمالت خشنود است؛ اما اگر رویت سیاه باشد چه؟! اگر گرد و غبار گناه، بر قلبت سنگینی کند چه؟! باید که دل را تکاند...

استقبال حریم رضوی از بهارِ طبیعت/ دعاهایی که برای اجابت به حرم آمده‌اند

اینجا به هر چشم که نظر کنی، می‌بینی که در آن غمی نهفته‌ است؛ حتی چشم‌هایی که لبان‌شان خندان است؛ همانطور که امام علی(ع) فرموده‌اند «شادی مومن در رخسار او و اندوهش در دل است».
مثل پدری که جوانش را که بر ویلچیر نشسته‌ است، می‌بیند و دم نمی‌زند و به گمانم در درونش می‌شکند، وقتی دلش می‌خواهد جوانش، یعنی جانش جلوی چشمانش قدم بزند و از تماشای قامت فرزندش غرق لذت شود اما ناچار است که پایی شود برای جسمِ ناتوان پسرک و او را همراه دلش، به سمت گنبد و پنجره فولاد، روانه کند.
محرومیت را باید چشید/ استضعاف را مزه‌مزه کنیم
کمی که می‌گذرد؛ واژه‌ی «حسرت»، ذهنم را به سر چهارراه می‌کشاند و کودک گل‌فروشی که برای هدیه کردن لبخند به چهره بی‌رنگ خواهرش، باید در سرما و گرما، از ماشین‌هایِ بی خبر از سرما و گرما، تمنا کند که به شاخه‌های گلش نگاه کنند؛ یا کودکی که بازهم هم رنگ و بوی عید را می‌بیند، ولی امسال هم نمی‌تواند طعمش را بچشد.
اما آیا طعم «حسرت» و «محرومیت»، برای دل‌هایی که طعم آن را نمی‌شناسند مفهومی دارد؟ چگونه می‌توان از استضعاف سخن گفت در حالی که تا به حال نشده که حسرت، آن هم نه از نوع رویا و آرزو، بلکه حسرتی از جنس نداشتن نیازها و ضرورت‌های زندگی را بچشیم؟!

نوروز؛ فرصتی برای نو شدن دل‌ها

استقبال حریم رضوی از بهارِ طبیعت/ دعاهایی که برای اجابت به حرم آمده‌اند

وقتی طعم محرومیت را ذره‌ای بچشی، آن وقت است که دیگر، فقط خود را نمی‌بینی و این رنگ و لعاب‌ها برایت، در مقابل تمنای دل گرسنه‌ای برای یک غذای گرم و نگاهِ حسرت‌بار کودکی بر لباس پشت ویترین مغازه، رنگ می‌بازد و شاید نزدیکی ایام عید نوروز، فرصت خوبی باشد که کمی در درون خود نظر کرده و از خودمان بپرسیم: من کجای این میدانم و باید چه کنم؟!
مبادا روز قیامت شود و شرمنده شویم؛ آنگاه که فقیران شکایت می‌کنند: «پروردگارا! در حقوقی که تو بر آنها در اموال‌شان واجب کردی، بر ما ستم کردند.(ارشاد قلوب، صفحه 36) و امان از دل‌های غافل، آنانی که نه تنها به اندازه حق خود مسرور و غافلند، بلکه شادی را به هر بهایی می‌خرند؛ حتی به بهای پای‌گذاشتن بر حقوق دیگران، به بهای اشکِ یتیمان و آهِ مظلومان.
کاش یادمان نرود که عید نه جامه رنگارنگ پوشیدن است که این عید کودکان است؛ نه شربت و شیرنی و غذاهای متنوع خوردن، که این عید شکمبارگان است؛ نه به سیاحت و تفرّج بی‌محتوا پرداختن، که این عید ولگردان است؛ نه بی بند و باری، که این عید بُلهوسان است؛ نه قاه‌قاه خندیدن و همدیگر را به سخره گرفتن و به بازی گذراندن، که این عید غافلان است. عید واقعی تطهیر نفس، تصفیه جان و تمرین استقامت است و چون قطره‌ای به دریای جمع پیوستن است. و به فرموده‌ مولای متقیان، کُلُّ یَومٍ لا یُعصَی اللهُ فیهِ فَهُوَ یَومُ عیدٍ؛ هر روزی که در آن گناه نشود همان روز ، روز عید است.

استقبال حریم رضوی از بهارِ طبیعت


استقبال حریم رضوی از بهارِ طبیعت/ دعاهایی که برای اجابت به حرم آمده‌اند

از صحن‌های دیگر گذر می‌کنیم، حرم رضوی هم کم‌کم به استقبال بهار می‌رود؛ این را از گل‌هایی که برگوشه و کنار حرم، در صحن‌های مختلف نشسته‌اند و از هم جواری با امام رئوف(ع) مسرورند، می‌توان فهمید.

استقبال حریم رضوی از بهارِ طبیعت/ دعاهایی که برای اجابت به حرم آمده‌اند

دعاهایی که برای اجابت به بارگاه رضوی آمده‌اند

در صحن که قدم می‌زنم، به طور اتفاقی با دختری همکلام می‌شوم که گرچه بر روی ویلچیر جلوی پنجره فولاد نشسته‌ است؛ اما دلش در میان همهمه و شلوغی روضه منوره سیر می‌کند. مریم پورحسینی که از چهارمحال و بختیاری به مشهدالرضا(ع) آمده، از آرزویش می‌گوید: راستش را بخواهید، چند باری است که برای شفا به حرم می‌آیم... و بغض مانع از ادامه سخن گفتنش می‌شود اما سعی می‌کند با لبخند، اشک‌هایش را محو کند.

استقبال حریم رضوی از بهارِ طبیعت/ دعاهایی که برای اجابت به حرم آمده‌اند

از مادر پیرش می‌گوید و از آقا برایش طلب سلامتی می‌کند؛ و من از چشمانش می‌خوانم که چقدر دلش می‌خواهد عصای دست مادر باشد، نه غصه‌ای برای دلِ پردرد پیرزن؛ و زیر لب زمزمه می‌کند: یاور جوان‌ها باشید آقاجان...
دختر جوان، مادرش را می‌بیند و همچنان، لبخندی توام با بغض دارد که من از او فاصله می‌گیرم، و در میان آن همه چشمِ پر تمنا قدم می‌زنم؛ چشمان زائران و مجاوران حریم رضوی که گرچه لباس و زبان‌شان با هم فرق دارد و از شهرها و کشورهای مختلف آمده‌اند اما قدرِ مشترک همه این چشم‌ها، آشنایی و انس با این گنبد و بارگاه است.

استقبال حریم رضوی از بهارِ طبیعت/ دعاهایی که برای اجابت به حرم آمده‌اند

در میان این چشم‌ها که برخی ابری‌اند و برخی بارانی؛ یکی ظهور آقا را می‌خواهد و دیگری حاجاتش را مرور می‌کند؛ احترام هاشمی، بانویی که از رشت به حرم آمده، با اشک و ناله از آقا برات کربلا می‌خواهد و چقدر دلِ‌ آدم، آن هم جلوی پنجره فولاد که می‌گویند «برات کربلا می‌ده»، برای کربلا تنگ می‌شود.

وقتی بازار دنیا پررونق است/پرسه برای دیدن یا دیده‌شدن؟!

استقبال حریم رضوی از بهارِ طبیعت/ دعاهایی که برای اجابت به حرم آمده‌اند


از حرم بیرون می‌آییم و باز نگاه‌مان بر مغازه‌ها و بازارها متوقف می‌شود‌؛ برخی فروشگاه‌ها زودتر به استقبال عید رفته‌اند و سفره هفت‌سین‌شان خودنمایی می‌کند، خانواده‌ها مشغول خرید‌ند و فروشندگان کالاهایشان را به نمایش گذاشته‌اند اما دلم می‌گیرد از دیدن دخترانی که انگار نه برای خرید یا تماشای کالاها، که آمده‌اند تا خود را به نمایش بگذارند.
کاش در میان روزمرگی هامان گم نشویم و بازار دنیا، دست و پایمان را در زنجیر نکند تا فراموش نکنیم که مقصود چیز دیگری ست و همه این‌ها بهانه است.

استقبال حریم رضوی از بهارِ طبیعت/ دعاهایی که برای اجابت به حرم آمده‌اند

مسئولیتی سنگین‌تر از  کیسه‌های بر دوش

از مغازه‌های اطراف حرم می‌گذریم و افکارم در میان جمعیت و شلوغی‌ها گم می‌شوند و لحظاتی بعد، با پیرزن و دغدغه‌هایش همگام می‌شود؛ پیرزنی که بی‌توجه به خریدِ عید و آخرین روزهای اسفند، زباله‌ها را وارسی می‌کند و از میان آن‌ها، چیزهایی بر کیسه روی دوش‌هایش می‌گذارد؛ کسی چه می‌داند، شاید مسئولیتی که بر دوش می‌کشد، بسی سنگین‌تر از این کیسه و زباله‌هایش باشد.

استقبال حریم رضوی از بهارِ طبیعت/ دعاهایی که برای اجابت به حرم آمده‌اند

وقتی همه شهر در تکاپوی عیدند

مشهدالرضا(ع)، به استقبال بهار طبیعت و نوروز می‌رود؛ این را از تک‌تک خیابان‌ها و مردم شهر می‌توان فهمید، مثل ماموران شهرداری که لباس جدید بر تن جدول‌های خیابان می‌پوشانند و مشغول رنگ آمیزی‌اند.
اما در میان این هیاهو و تکاپوی شهر، در بین همهمه‌ی بازارچه گل و رقص ماهی‌های قرمز در آب، لابلای صدای پرندگان و هوهوی باد و سبزه‌هایی که قد کشیده و به پیشواز بهار می‌روند؛ عده‌ای همچون ماشین‌های ایستاده در بزرگراه، سکوت کرده‌اند.
آری مولاجان، عید نزدیک است اما در دل‌مان عید نیست. تا شما نیایید، بهار نمی‌شود...
و چه زیبا گفتند: آسمان غرق خیال است، کجایی آقا؟ یک نفس عاشق اگر بود زمین می‌فهمید، عاشقی بی‌تو محال است کجایی آقا...
ان‌شاءالله خداوند طراوت بهار را به ظهور مولایمان بیاراید.
به امید آن روز...
فاطمه حکم‌آبادی
captcha