به گزارش کانون خبرنگاران
ایکنا،
نبأ؛ پایگاه اطلاعرسانی دبیرخانه ستاد همکاریهای حوزههای علمیه و آموزش و پرورش، ضمن تبریک فرارسیدن میلاد مولود کعبه شرح سه حکمت از آن امام همام که پیامبر عظیمالشأن اسلام خود و حضرت علی(ع) را پدران امت نامید به قلم آیتاللهالعظمی مکارم شیرازی منتشر کرد.
درس اول/ معامله خداوند با گنهكارانحضرت على(ع) مىفرمايند: «يَابْنَ آدَمَ، إذا رَأَيْتَ رَبَّكَ سُبحَانَهُ يُتابِعُ عَلَيْكَ نِعَمَهُ وَأَنْتَ تَعْصِيهِ فَاحْذَرْهُ؛ اى فرزند آدم، هنگامى كه ببينى پروردگارت پى در پى نعمتهايى را بر تو مىفرستد در حالى كه تو معصيت او را مىكنى بترس كه مجازات سنگينى در انتظار توست».[1]
شرح درس اول در مقابل معاصى و گناهانى كه بندگان انجام مىدهند، خداوند با انسان سه نوع معامله مىكند: گاهى فوراً او را مجازات مىكند كه اين يک نوع محبت نسبت به بنده است كه او را بيدار مىكند؛ بسيارى از بلاها كفاره معصيت است، گاهى خداوند مهلت مىدهد تا از اين مهلت استفاده كند و برگردد و توبه كند.
خداوند در مقابل معصيت بندهاش به او نعمت مىدهد چون قبلا هشدار داده ولى اثر نكرد و مستحق مجازات است؛ اما خداوند به او نعمت مىدهد و اين نعمت دادن به دو علت است، يكى اينكه غافل و مغرور بشود و بيشتر گناه كند و دوم اينكه بعد از دادن نعمتهاى فراوان، يک دفعه مجازات مىكند كه اين نوع مجازات خيلى دردناک است كه انسانى را كه غرق در نعمت است يک دفعه غرق در عذاب كنند، و در اصطلاح قرآن نام اين نعمت را عذاب استدراجى مىگذارند «وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِأَياتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِّنْ حَيْثُ لَايَعْلَمُونَ»؛ و كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند، ما آنان را از جايى كه نمىدانند، به تدريج به سوى عذاب پيش مىبريم».[۲]
براى كلمه استدراج دو معنا ذكر شده يكى اينكه چيزى را به تدريج بگيرند چرا كه اصل اين ريشه از «درجه» گرفته شده كه به معناى پله است كه هرگاه چيزى را به تدريج و مرحله به مرحله بگيرند يا گرفتار سازند به اين عمل استدراج گفته مىشود.
معناى ديگر استدراج «پيچيدن» است؛ همانگونه كه يک طومار را به هم مىپيچند.[۳] هر دو معنى به يک مفهوم كلى كه همان انجام تدريجى باشد برمىگردد.
خداوند گناهكاران و افراد سركش را، فوراً گرفتار مجازات نمىكند، بلكه درهاى نعمت را به روى آنها مىگشايد كه يا اين نعمتها باعث بيدارى آنها مىشود و يا اينكه به بىخبرى آنها مىافزايد كه در اين صورت مجازاتشان به هنگام رسيدن به آخرين مرحله از نعمت، دردناک است، چراكه در حالى كه غرق در ناز و نعمت هستند خداوند همه نعمت را از آنها مىگيرد و طومار زندگى آنها را درهم مىپيچد.
امام صادق(ع) در حديثى مىفرمايند: موقعى كه خداوند خير بندهاى را بخواهد به هنگامى كه گناهى انجام مىدهد او را گوشمالى مىدهد تا به ياد توبه بيفتد، و هنگامى كه شر بندهاى را بر اثر اعمالش بخواهد موقعى كه گناهى مىكند نعمتى به او مىبخشد تا استغفار را فراموش كند و به آن گناه ادامه دهد، اين همان است كه خداوند عزوجل فرموده «سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِّنْ حَيْثُ لَايَعْلَمُونَ»؛ يعنى از طريق نعمتها به هنگام معصيتها آنها را به تدريج از راهى كه نمىدانند گرفتار مىسازيم».[۴]
يكى از ياران امام صادق(ع) عرض كرد: من از خداوند مالى طلب كردم به من روزى فرمود، فرزندى خواستم به من بخشيد، خانهاى طلب كردم به من مرحمت فرمود، من از اين مىترسم نكند اين استدراج باشد، امام فرمود: اگر اينها توأم با حمد و شكر الهى است استدراج نيست، نعمت است.[۵]
درس دوم/ چگونه با مردم زندگى كنيم؟حضرت على(ع) مىفرمايند: «خالِطُوا النَّاسَ مُخالَطَةً إِنْ مُتُّمْ مَعَها بَكَوْا عَلَيْكُمْ، وَإِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُمْ؛ با مردم آنچنان معاشرت كنيد كه اگر مرديد براى شما اشک بريزند و اگر زنده مانديد با اشتياق بهسوى شما آيند».[6]
شرح درس دوم اساس تعليمات اسلامى بر اجتماع و جمعيت است، يعنى اسلام اصل را جامعه مىداند و افراد در دل جامعه پرورش پيدا مىكنند و لذا مىبينيم كه عبادات در اسلام شكل جمعى دارد. اصل در نماز، جماعت است و نماز فرادى غير رسمى است. تمام اذكار در نماز جنبه جمعى دارد حتى اذان و اقامهاش و سوره حمد جمعى است. سلام نماز هم بر محور جماعت است. روح حج هم جماعت است. لذا، هر چه پيوند جامعه را محكم كند مورد تأييد اسلام است و هر چه آن را سست كند مبغوض است. سخنچينى، غيبت و تهمت، پيوندها را قطع مىكند، اصلاح ذات بين، تعاون و همكارى، برآوردن حوائج مردم، محبوب است چون باعث پيوند است.
با توجه به اين بينش برويم سراغ كلام حضرت على(ع) كه مىفرمايد طورى زندگى كن كه فقدان شما دردناک باشد و زندگى شما مورد محبت مردم باشد.
معمولا جامعه را به بدن تشبيه مىكنند كه بدن انسان داراى گوش، چشم، دست و پا و غيره است؛ در جامعه هم افرادش اين گونه هستند كه يک عده چشم جامعه، يک عده گوش جامعه، يک عده زبان گوياى جامعه، يک گروه مغزهاى متفكر جامعه و گروهى دست و پاى يک جامعه هستند و آنچه مهم است اين است كه انسان بايد سعى كند كه يک عضو مفيد جامعه باشد نه زائد جامعه كه بايد كنارش زد. بعضى افراد در جامعه هستند كه عضو مضر جامعه هستند و مردنشان جشن و شادىآور است و افرادى هستند كه عضو مفيد جامعه هستند كه مرگشان موجب غم و غصه است.
امام صادق(ع) مىفرمايند: مرد براى اداره خانه و خانوادهاش بايد سه كار انجام دهد، هر چند بر خلاف طبع او باشد «مُعاشَرَةٍ جَميلَةٍ، وَسَعَةٍ بِتَقديرٍ، وَغِيْرَةٍ بِتَحَصُّنٍ؛ خوشرفتارى، گشادهدستى به اندازه و غيرت و ناموسدارى».[7]
امام على(ع) فرموده است: «ابذُلْ لِأخيكَ دَمَكَ وَمالَكَ، وَلِعَدُوِّكَ عَدْلَكَ وَانْصافَكَ، وَلِلعامَّةِ بِشرَكَ وَإحسانَكَ؛ جان و مالت را فداى برادرت كن و عدل و انصاف را نثار دشمنت ساز و خوشرويى و احسانت را به عموم مردم ببخش».[8]
امام حسن مجتبى(ع) فرمودهاند: «صاحِبِ النَّاسَ مِثلَ ما تُحبُّ أن يُصاحِبوكَ بِهِ؛ با مردم آنگونه رفتار كن كه دوست دارى با تو رفتار كنند».[9]
درس سوم/ عفو هنگام قدرتحضرت على(ع) مىفرمايند: «إِذا قَدَرْتَ عَلى عَدُوِّكَ فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُكْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَيْهِ؛ هنگامى كه بر دشمنت پيروز شدى عفو را شكرانه اين پيروزى قرار ده».[۱0]
شرح درس سوم بر خلاف آنچه كه دشمنان اسلام در تبليغات خود بيان مىكنند كه اسلام بهوسيله نيروى نظامى و شمشير پيشرفت كرد، ولى همانطور كه از مستندات تاريخى برمىآيد اسلام فقط براى از بين بردن موانع سر راه به جنگ متوسل مىشد و بهترين سند تاريخى براى مدعاى ما، فتح مكه است كه بدون درگيرى و خونريزى فتح شد و بعد از پيروزى، پيامبر(ص) مردم را مجبور به گرويدن به اسلام نكرد، بلكه فرمود: سه جا نقطه امن است، اول كسانى كه وارد مسجدالحرام شوند، دوم كسانى كه وارد خانه ابوسفيان شوند و سوم كسانى كه در خانه خود بمانند و اسلحه را زمين بگذارند. پيامبر(ص) فقط بتها را شكست اما اجبار به ترک بتپرستى هم نكرد ولى در عين حال مىبينيم كه «يَدْخُلُونَ فِى دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجاً»[11] مردم فوج فوج به طرف اسلام مىآمدند با اينكه زور نظامى نبود.
چه عاملى باعث شد كه مردم عصر جاهلى كه فاقد سواد و تمدن و مردمى خشن و متعصب بودند، به سوى اسلام گرايش پيدا كردند. با توجه به اين مقدمه مىرويم سراغ حديث امام(ع) كه جواب در آن نهفته است. مردم انتظارشان اين بود كه پيامبر(ص) وقتى به مكه مسلط شد دستور قتل عام را صادر كند چرا كه سيره عرب در دوران جاهليت همين بود. اما با اينكه قريش و مشركين، مسلمانهاى زيادى را به شهادت رسانده بودند، از جمله حمزه سيدالشهدا، و آن همه جنگها بر عليه پيامبر(ص) به راه انداختند، ولى رسول خدا(ص) فرمود: «إذهَبُوا فَأَنْتُمُ الطُّلقاء؛ برويد، همه شما آزاديد» و بعد دست بر پرده كعبه برد و فرمود: تمام خونهايى كه تا حال ريخته شده زير پاى من و فراموش شده است.
امام على(ع) هم در اين جمله مىفرمايد: وقتى بر دشمنت مسلط شدى عفو از دشمن را شكرانه پيروزى خود قرار بده. (البته استثنا هم دارد ولى ما اصل و پايه را مىگيريم كه عفو و گذشت است).
بحث عفو و گذشت از مسائل مهم در آيات و روايات است كه بهطور مختصر توضيح مىدهيم؛ خداوند به پيامبرش مىفرمايد: «فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ»؛ پس، به نحو شايستهاى از آنها صرف نظر كن».[12] «صفح جميل» به معناى عفو بزرگوارانه است نه عفوى كه با بىاعتنايى و قهر كردن باشد، چراكه كينهتوزى و لجاجت، ويژه روحهاى حقير و همتهاى پايين است، اما آنها كه نظر بلند و روح بزرگ دارند، پوزشها را مىپذيرند، از خطاهاى ديگران چشم مىپوشند و از حق شخصى خويش درمىگذرند. چون در عفو لذتى است كه در انتقام نيست.
امام سجاد(ع) در دعاى مكارمالاخلاق از خدا مىخواهد: «وَسَدِّدْني لِأنْ اعارِضَ مَنْ غَشَّنِي بالنُّصْحِ وأجْزِي مَنْ هَجَرَنِي بِالبِرِّ واثيبَ مَن حَرَمَني بِالبَذْلِ واكافِىءُ مَنْ قَطَعَنِي بالصِّلَةِ وَاحالِفَ مَنِ اغْتابَنِي إلى حُسْنِ الذِّكْرِ وأنْ أشكُرَ الحَسَنَةَ واغْضِيَ عَنِ السَّيِّئَةِ؛ خدايا مرا ثابتقدم و استوار بدار، تا با ناخالصان دغلكار، خيرخواهانه برخورد كنم، و هر كس از من دورى گزيد، من به او نيكى كنم، و به هر كس كه مرا محروم كرده، بذل و عطا كنم، و با آن كه با من قطع رابطه كرده، بپيوندم، و كسى را كه غيبت مرا كرده است، به خوبى ياد كنم، توفيقم بده كه نيكى را سپاسگزار باشم، و از بدى چشم بپوشم و درگذرم».[13]
حضرت على(ع) مىفرمايند: «عاتِبْ أَخَاكَ بِالْإِحْسانِ إلَيْهِ وَارْدُدْ شَرَّهُ بِالْإِنْعَامِ عَلَيْهِ؛ برادرت را در برابر كار خلافى كه انجام داده است بهوسيله نيكى سرزنش كن، و شر او را از طريق انعام و احسان به او برگردان».[14]
رسول خدا(ص) در پاداش كسانى كه عفو مىكنند مىفرمايند: «اذا كانَ يومُ القِيامَةِ نَادى مُنادٍ: مَنْ كانَ أجْرُهُ عَلَى اللَّهِ فَلْيَدخُلِ الجنَّةَ، فَيُقال: مَن ذَا الَّذِي أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ؟ فَيُقال: العَافُونَ عَنِ النّاسِ، يَدخُلونَ الجنّةَ بِغَيْرِ حِسَابٍ؛ هنگامى كه روز قيامت مىشود كسى از سوى خداوند ندا مىدهد كه هر كس اجر او بر خداست وارد بهشت شود، گفته مىشود: چه كسى اجرش بر خداست؟ در جواب به آنها مىگويند: كسانى كه مردم را عفو كردند، آنها بدون حساب داخل بهشت مىشوند».[15]
رسول خدا(ص) فرموده است:«عَلَيْكُمْ بالعَفْوِ، فإنَّ العَفْوَ لايَزِيدُ العَبْدَ إلّاعِزّاً، فَتَعافُوا يُعِزِّكُمُ اللَّهُ؛ بر شما باد به گذشت، زيرا كه گذشت جز بر عزت بنده نمىافزايد. پس يكديگر را گذشت كنيد، تا خداوند شما را عزت بخشد».[16]
و همان حضرت فرموده است: «مَن كَثُرَ عَفُوهُ مُدَّ فى عُمرِهِ؛ هر كس پرگذشت باشد، عمرش دراز شود».[17]
خداوند نيز بخشنده است، در حديثى آمده كه عربى باديهنشين نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: «يا رسولَ اللَّه، مَن يُحاسِبُ الخَلْقَ يومَ القِيامَةِ؟ قالَ: اللَّهُ عزّوجلّ. قالَ: نَجَوْنا وَ رَبِّ الكَعْبَةِ. قالَ: وكيفَ ذلكَ يا أعْرَابيُّ؟ قالَ: لأنَّ الكريمَ إذا قَدَرَ عَفا؛ عرب گفت: اى رسول خدا در روز قيامت چه كسى به حساب خلايق مىرسد؟ فرمود: خداوند عزوجل. باديهنشين گفت: به خداوندگار كعبه سوگند كه نجات يافتهايم. حضرت فرمود: چگونه، اى باديهنشين؟ عرض كرد: زيرا كريم هرگاه قدرت يابد، ببخشايد».[18]
[۱]. نهجالبلاغه، حكمت ۲۵
[۲]. سوره اعراف، آيه ۱۸۲
[۳]مفردات راغب، ريشه« استدراج»
[۴] تفسير نمونه، ج ۷، ذيل آيات ۱۸۲ و ۱۸۳ سوره اعراف
[۵] تفسير نمونه، ج ۲۴، ذيل آيات ۴۲-/ ۴۵ سوره قلم
[6] نهجالبلاغه، حكمت ۱۰
[7] بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۲۳۶
[8] همان مدرك، ص ۵۰
[9] أعلام الدين، ص
[۱0] نهجالبلاغه، حكمت ۱۱
[11] سوره نصر، آيه ۲
[12] سوره حجر، آيه ۸۵
[13]. صحيفه سجّاديه، دعاى ۲۰( دعاى مكارم الاخلاق)
[14] نهجالبلاغه، حكمت ۱۵۸
[15] تفسير نمونه، ج ۲۰، ذيل آيات ۳۷-/ ۴۰ سوره شورى
[16] اصول كافى، ج ۲، ص ۱۰۸
[17] أعلام الدين، ص ۳۱۵
[18] تنبيه الخواطر، ج ۱، ص9