کاشمر پیشتاز در برپایی راهپیمایی‌های انقلاب
کد خبر: 4033690
تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۰:۰۶

کاشمر پیشتاز در برپایی راهپیمایی‌های انقلاب

این روزها که می‌گذرد، جشن‌های پیروزی انقلاب و دهه فجر است شاید بهترین موقعیت زمانی باشد که برای شنیدن خاطرات مبارزان انقلابی پا پیش بگذاریم و پای صحبت‌های آنان بنشینیم. پس از گذشت چهار دهه از انقلاب شکوهمند اسلامی برای خیلی‌ها مرور خاطرات قدیمی‌ترها خالی از لطف نیست.

حجت‌الاسلام محمدرضا طاهریان، یکی از مبارزین انقلابی در کاشمر مردم برای پایان دادن به حکومت شاهنشاهی و برقراری نظامی بر پایه جمهوریت و اسلامیت شور و هیجان خاصی داشتند و برای پیروزی آن‌ چه خون دل‌ها که نخوردند. 

حجت‌الاسلام محمدرضا طاهریان، یکی از مبارزین انقلابی در کاشمر است. اگر چه عمر برخی از ما به دوران قبل از پیروزی انقلاب و شور و هیجان انقلاب قد نمی‌دهد، اما این مبارز انقلابی با خاطراتش ما را به آن دوران برد. او به گفته خودش زمان انقلاب 18، 19 سالش بوده و به عنوان طلبه در مدرسه علمیه تحصیل می‌کرده است.

این مبارز انقلابی در گفت‌وگو با ایکنا، با اشاره به این که از فعالان بنام و مهم دوران انقلاب، حجت‌الاسلام حسن‌زاده است که چندین بار زندان‌های رژیم را تحمل کرد و یکی دیگر قاسم خزاعی که آن زمان طلبه‌ای در قم بود و در دوران انقلاب رنج زندان و فشار رژیم را تحمل کرد و هرگاه به کاشمر می‌آمد، پیام امام را به ما می‌رساند، اظهار کرد: آن روزها منزل مرحوم هاشمیان پایگاه آیت‌الله خامنه‌ای بود و زمانی که ایشان به کاشمر می‌آمدند، در خانه ایشان سکونت می‌کردند و منزل ایشان هم از پایگاه‌های انقلاب بود، اما یکی دیگر از افرادی که نقش اساسی در بین انقلابیون منطقه داشت، حاج احمدرضایی بود که زمانی طلبه بود و شغل ساعت‌سازی داشت، منزل او پایگاه مهمی برای تجمع جوانان انقلابی بود و مرکز اعتقادی انقلابی بود.

طاهریان افزود: حاج احمدرضایی با ارتباطی که با دانشجویان تهران داشت و حاج‌آقا حسن‌زاده هر دو وظیفه ساماندهی انقلابیون را بر عهده داشتند، به‌‎طوری که اولین جلسه عمومی انقلاب در سال 54 با مدیریت ایشان با حضور آیت‌الله مشکینی در شب اربعین برگزار شد.

وی ادامه داد: آن شب ساعت 20 در مسجد حاجی جلال، تعدادی از جوانان 18 تا 30 سال که به حدود 150 نفر می‌رسیدیم، جمع شدیم، آقای داوودی که از سوی آیت‌الله خامنه‌ای معرفی‌ شده بود، در منبر و آیت‌الله مشکینی پای منبر نشسته بود و هنوز سخنرانی آغاز نشده و مباحث سیاسی روز مطرح نشده بود که فرزند مرحوم حاج جلال، مضطرب وارد مجلس شد و تقاضای تعطیلی مراسم را کرد، آیت‌الله مشکینی با توجه به شرایط و حضور مأموران مراسم را تعطیل کرد.

کاشمر پیشتاز در برگزاری راهپیمایی‌های انقلاب

این روحانی مبارز انقلابی که آن زمان 19 سال بیشتر نداشته و ازدواج کرده بود، بیان کرد: قبل از آغاز آن مراسم، خطبه‌ای از نهج‌البلاغه خواندم و مراسم را به داوودی تحویل دادم، پس از برهم خوردن مراسم دوستان گفتند که مأموران نزدیک مسجد هستند و باید یکی‌یکی بیرون برویم و در حال شناسایی همه هستند، ناگفته نماند، چند ماهی با توجه به حساسیت شرایط با لباس شخصی رفت‌وآمد می‌کردم. به دوستان گفتم که مأموران به شما کاری ندارند، اجازه دهید از لابه‌لای جمعیت عبور کنم، از مسجد بیرون رفتم و جلوتر از مسجد، احمد سبیلیان(پدر شهید سبیلیان) در قهوه‌خانه مرا نشاند و دو تا چایی خوردم و نیم ساعت بعد که وضعیت آرام شد، مرا راهی منزل کرد. اما بازهم روز بعد ماموران حکومتی مرا دستگیر کردند و بردند.

طاهریان بیان کرد: قبل از ماه رمضان سال 57، در روستای نای اقامه نماز و برپایی منبر و برگزاری کلاس قرآن را عهده‌دار بودم، اما در ماه رمضان مرا به روستای میرآباد فرستادند و تا شب بیستم ماه رمضان آنجا اقامه نماز و کلاس قرآن داشتم.

وی افزود: روز بیستم ماه رمضان، مصادف با 6 شهریور 1357، وقتی به مدرسه‌ علمیه رفتم، اعلام شد، آقای عربی در حصر خانگی هستند و اجازه بیرون آمدن ندارند و البته مسجد نیز قفل‌ شده و اجازه اقامه نماز نیست، که قبل از اذان با دوستان در خیابان متفرق شدیم، با آغاز بانگ اذان از مسجد جامع، دسته‌جمعی با شعار «الله‌اکبر» به جلو مسجد حاجی جلال رفتیم و با تلاش در مسجد را باز کردیم. یکی از دوستانمان با موتور آقای حسینی را برای اقامه نماز آورد و پس از نماز فوراً ایشان را به منزل بردند.

این روحانی مبارز انقلابی گفت: پس از نماز در مسجد نشسته بودم که حاج‌آقا رضایی و آقای طلعتی جلویم آمدند، به احترامشان بلند شدم و گفتند که شیخ یک کاری کنید و چیزی بگویید تا این مردم بیرون بیایند و شعاری بدهند، چون صدای رسایی داشتم، خطبه‌ای گفتم و همه تأیید کردند و در ادامه گفتم که باخبر شدیم آقای عربی در حبس خانگی قرار داده‌اند و باید برویم دنبال سخنرانمان تا برای ما سخنرانی کند.

طاهریان ادامه داد: آن روز با شعار درود بر خمینی(ره)، از مسجد حاجی جلال به سمت میدان مرکزی با حضور 150 نفر حرکت کردیم، یک‌ باره دور میدان مرکزی، ماشین آب‌پاش شهرداری روی جمعیت آب گرفت و همه به پیاده‌روها متفرق شدند.

وی اظهار کرد: جلوتر از همه در حرکت بودم که یک‌ باره پشت سرم را که نگاه کردم جز تعداد اندکی بافاصله بیشتر، پشت سر من، کسی نبود. در نبش میدان مرکزی من و پاسبان یعقوبی باهم درگیری تن‌به‌تن داشتیم، یعقوبی سلاح گرم نداشت و با باتون به بازوهای من ‌زد، من هم که مشت زدن را از شهید سبیلیان یاد گرفته بودم به شکم او زدم و آن‌قدر زدم که حالش به هم خورد، اما او نیز چنان با باتون به بازوهای من ‌زد که تا سه ماه کبودی آن روی بدنم بود، یک مرتبه احساس سوزش در زیر گلو کردم و دست راستم بالا نمی‌آمد، با فرار به جلو شروع به دویدن کردم که آقای یعقوبی در ابتدای خیابان 17 شهریور، از پشت عبای مرا به دست گرفت و فکر کرد مرا دستگیر کرده و داد زد، شیخ را گرفتم و برگشت.

این روحانی مبارز انقلابی گفت: به در مدرسه علمیه که رسیدم، نتوانستم کلید را از جیبم بیرون بیاورم رفتم کوچه پشت مدرسه امام صادق(ع) که در آن زمان به صورت خرابه بود بهترین جا برای پنهان شدن بود و خودم را به‌زحمت از بالای دیوار انداختم داخل محوطه که دیدم همه انقلابی‌ها از طرف گاراژ ناظمی خودشان را آنجا پنهان کرده‌اند.

همه در پیروزی انقلاب نقش داشتند

طاهریان مطرح کرد: در پیروزی انقلاب همه مردم نقش داشتند، در ابتدا مردم نیاز به آگاهی داشتند که روحانیون و دانشجویان و جوانان فعالیت‌های انقلاب را آغاز کردند و وقتی این فعالیت‌ها عمومیت پیدا کرد، چون‌ همه مردم به صحنه آمدند انقلاب پیروز‌ شد.

وی ادامه داد: در انقلاب همه اقشار از کسبه و بازاریان، روستاییان، روحانیون و جوانان کمک کردند، از بازاریان کاشمری آقایان نیشابوری، شکرالهی، کبریایی، رضایی، حاج‌آقای معمار و حلوایی فعالیت‌های انقلاب را حمایت و تقویت می‌کردند.

این روحانی مبارز انقلابی ابراز کرد: راهپیمایی‌ها ابتدا از مسجد جامع به سمت آرامگاه شهید مدرس بود و بعد از آن از مسجد جامع به‌طرف باغمزار انجام می‌گرفت.

تعدادی از دوستان فریب منافقین را خوردند

طاهریان بابیان این‏که حرکت انقلاب تا سال 54 با همراهی سازمان‌ها و حتی منافقین بود و از سال 54 با انشعاب‌هایی که صورت گرفت، راه انقلابیون از آن‌ها جدا شد، تصریح کرد: شهید واقفی و صمدی لباف را همین افراد چون به سمت آن‌ها نرفتند و با اعتقادات آن‌ها موافق نبودند به شهادت رساندند.

وی گفت: کسانی در کاشمر نیز از این گروه با ما فاصله گرفتند، اما آقای رضایی توانست با مدیریت خوب خود مسئولیت حفظ بچه‌ها را بعد از این جریان به دست بگیرد تا بچه‌ها به دام آن‌ها نیفتند و چون عمده مردم کاشمر ذاتاً مذهبی سنتی هستند، زیر بار اعتقادات دیگری نمی‌رفتند و استفاده از کتاب‌های مرحوم شریعتی توسط جوانان در یافتن مسیر صحیح مؤثر بود.

به اهداف اصلی نرسیدیم اما خود کم‌‌بین نباشیم

این روحانی مبارز انقلابی با تأکید بر این‏که در انقلاب اهدافی داشتیم، اما به هدفمان نرسیدیم، اظهار کرد: امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری همیشه گفته‌اند، به آنچه می‌خواستیم، نرسیدیم، اما از انقلاب هم پشیمان نیستیم.

طاهریان بیان کرد: متأسفانه ما از جهاتی خودکم‌بین شده‌ایم و تنها نداشته‌های‏مان را بزرگ می‌بینیم و بسیاری از داشته‌ها را یادمان رفته است. یادم می‌آید پس از مجروحیت مرا به اجبار به سربازی بردند، هرچند بعد از دوماه فرار کردم، برای باز کردن یک جعبه فشنگ ژ-3 یک نیروی خارجی آورده و پرده انداختند که ما نحوه باز کردن پلمپ را نبینیم، حالا کشور ما پایگاه موشکی و امکانات نظامی بسیاری دارد. یا در زمان جنگ تفنگ ژ-3 و حتی گلوله آن را به سختی تهیه می‌کردیم، در حال حاضر اما توان نظامی ما رشد کرده و بی‌انصافی است که این همه توانایی را نادیده بگیریم.

وی گفت: یک عده تنها نداشته‌ها را می‌بینند، ما قبل از انقلاب، فقیرترین خانواده در روستا بودیم، اما فقیرترین فرد این زمان، از آقاترین مردم آن زمان بهتر زندگی می‌کند، درست است که گرانی وجود دارد، اما آن زمان همه‌چیز فراوان بود، الان هم فراوانی هست، اما آن زمان پول کمتر بود.

این مبارز انقلابی که از نیروهای شهربانی سابق آقایان غلامی، پورعلی و مرحوم ممرآبادی را در این سال‌ها دیده و با آنها صحبت کرده است، اظهار کرد: در آن زمان به دوست و برادر اطمینان نداشتیم و شاید برادر رابط ساواکی بود و یا پدر، پسرش را لو می‌داد و این سخت بود که بشناسیم خانواده در چه راهی است؛ نمی‌خواهم بگویم همه نفوذی بودند، اما به‌خودی‌خود، نفوذی بین دو گروه بود، همان‌طوری که در شهربانی آقای عبدالمطلبی برای آقای شاکری خیلی از خبرهایی که می‌خواست اتفاق بیفتد را می‌آورد.

ضعف تعهد انقلابی در بعضی از مسئولان

طاهریان گفت: اگر مسئولان صددرصد پایبند انقلاب بودند، کشور، وضع بهتری داشت، عده‌ پایبند بوده و هستند، اما عده‌ای متأسفانه وارفته و از ملت جدا شده و مسیر دیگری را انتخاب کرده‌اند. به نظرم مسئولی که نظر خود را اعمال کند، تعهد انقلابی او ضعیف شده است. نمی‌گویم تعهدش از بین نرفته است، چراکه باید انسان بی‌انصاف باشیم که به‌خاطر یک اختلاف ‌سلیقه هزار لعن و نفرین پشت سر هم بزنیم.

وی تصریح کرد: ازنظر من دوران قبل انقلاب، خیلی سخت‌تر از دوران جنگ بود، چراکه پس از انقلاب آزادی بیشتر داشتیم، گرچه این دوران هم سختی و مشکلات خود را داشت اما در زمان قبل از انقلاب، آزادی نداشتیم و بیشتر مواقع مخفی‌کاری بود و اوضاع سخت‌تر به نظر می‌رسید، برای مثال، همین اعلامیه‌ها را به‌طور ناشناس برای ما می‌فرستادند و در این مسیر بسیاری از افراد جانشان را فدا کردند.

این روحانی انقلابی بیان کرد: انقلاب باید در انقلاب دائم باشد و به اصلاحات نیاز است، نه این که یک حزب اصلاحات داشته باشیم. بلکه باید اصلاحات همیشه در امور صورت گیرد. همه الآن می‌گویند چرا یک عده‌ای آن‌قدر بخورند که نفسشان درنیاید و به باقی چیزی نرسد و برای این موضوع باید انقلاب صورت گیرد و رهبری باید در این زمینه آغازگر راه باشد.

طاهریان با تأکید بر این‏که رهبر اعلام کردند، از آتش به اختیار استفاده می‌کنیم، اما بعضی‌ها از کلمه آتش به اختیار سوء استفاده کردند، گفت: منظور مقام معظم رهبری از این تعبیر این بود که اگر کاری به زمین‌مانده دولت انجام نداده، انجام دهیم، نه این‏که یک نفر و یا مسئولی را آتش به اختیارها گوشه‌ای به باد کتک و فحش بگیرند.

وی بیان کرد: بر انجام هر کاری که رهبری می‌خواهد پافشاری می‌کنیم و اعتقاد دارم انقلاب بدون رهبر به نتیجه نمی‌رسید، هم‌اکنون نیز اگر خواسته باشیم در برابر طیف خاصی بایستیم، نیاز به رهبر داریم، مقام معظم رهبری در برابر بعضی مسائل با اشراف خود نظرات عالمانه‌ای دارند، دستوری نداده‌اند، زیرا نمی‌شود بی‌جهت، هرکس یک‌صدایی درآورده و مسئله‌ای را مطرح کند و به اغتشاش و به‌هم‌ریختگی دامن بزند، زیرا در این صورت زندگی عادی مردم دچار مشکل می‌شود و این با رویه اصلاحات مغایر است.

انتهای پیام
captcha