به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین سیدعلی طالقانی؛ استادیار فلسفه و کلام دانشگاه باقرالعلوم (ع)، سهشنبه 30 خرداد، در نشست علمی «دلالتهای اخلاقی داستان ابراهیم (ع)و ذبیح در قرآن» که از سوی انجمن معارف دانشگاه شهید بهشتی برگزار شد، با اشاره به آیات 99 تا 113 سوره مبارکه صافات، گفت: قلب داستان ذبح اسماعیل در 5 آیه کوتاه در این سوره بیان شده و فرموده است: وَقَالَ إِنِّي ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّي سَيَهْدِينِ ﴿۹۹﴾؛ و (ابراهيم) گفت: من به سوى پروردگارم رهسپارم، او مرا راهنمايى خواهد كرد.(۹۹)؛ رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿۱۰۰﴾؛ پروردگارا (فرزندى) از گروه صالحان به من ببخش (۱۰۰)؛ فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ ﴿۱۰۱﴾؛ پس او را به پسرى بردبار مژده داديم (۱۰۱)؛ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ. پس چون نوجوان در كار و كوشش به پاى او رسيد، پدر گفت: اى فرزندم! همانا در خواب (چنين) مىبينم كه تو را ذبح مىكنم پس بنگر كه چه مىبينى و نظرت چيست؟ فرزند گفت: اى پدر! آن چه را مأمور شدهاى انجام ده كه به زودى اگر خدا بخواهد مرا از صبر كنندگان خواهى يافت. «اری» فعل مضارع است و میتواند دلالت بر استمرار داشته باشد به همین دلیل نقل کردهاند که ابراهیم(ع) این ماجرا را در سه شب متوالی خواب دید.
وی با بیان اینکه در این آیات، برخی ذبیح را حضرت اسحاق بیان کردهاند ولی آیه 112 «وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿۱۱۲﴾» دال بر این است که ذیبح، حضرت اسماعیل است، افزود: در ادامه ماجرای ذبح آمده است که این موضوع بلاء و امتحان دشواری بود. بلا با موضوع شر مرتبط است ولی همان نیست و در ادامه هم فرموده است: وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ ﴿۱۰۷﴾.
استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع)، بیان کرد: همین داستان در اوایل سفر پیدایش در عهد عتیق که مورد پذیرش جمیع یهودیان و مسیحیان بوده، بیان شده است. براساس ترجمه معتبر سفر پیدایش، آمده که خداوند ابراهیم(ع) را خطاب قرار داد و او لبیک گفت و خدا به او فرمود که اکنون پسر خود را که یگانه پسر توست و او را دوست میداری یعنی اسحاق را بردار و به زمین موریا برو و در آنجا او را بر کوهی که به تو نشان میدهم قربانی کن و البته در این کتاب، تعبیر قربانی سوختنی آمده است یعنی قربانی که بعد از کشتن، قربانی در آتش سوخته میشود. ابراهیم هم هیزم جمع کرد و روانه کوه شد و مکان را از دور دید و آن گاه عبادت کرد ... . این بخش از کتاب قابل تأمل است زیرا اشاره دارد که ابراهیم از قبل میدانسته است که هر دو زنده برخواهند گشت.
طالقانی اضافه کرد: در عهد عتیق آمده است که اسحاق از ماجرا خبر نداشت و به پدر گفت هیزم برای چیست؟ در حالی که قرآن کریم خلاف عهد عتیق فرموده است که ابراهیم(ع) از ابتدا به اسماعیل فرمود که خداوند به من دستور داده است تا تو را ذبح کنم و نظر تو چیست و وقتی نظر او را گرفت اقدام کرد. براساس روایت توراتی، ابراهیم(ع) میدانست که در پایان برهای قربانی میشود ولی در قرآن چنین چیزی نداریم.
وی افزود: هر دو با هم رفتند و چون به آن مکان رسیدند ابراهیم مذبح را بنا کرد و هیزم بر آن گذاشت و فرزندش را بالای آن قرار داد و کارد به دست گرفت و در این حال فرشته آمد و ندا داد دست خود را بر پسر دراز نکند زیرا دانستم تو از خدا میترسی و پسر یگانه خود را دریغ نمیکنی و در اینجا ابرهیم بره را قربانی کرد و آن مذبح را یهوه یری نامید ولی باز فرشته ندا داد خدا فرمود که چون این کار را کردی به تو برکت دهم و ذریه تو را زیاد خواهم کرد و ذریه تو جمیع امم زمین برکت خواهند یافت.
طالقانی با اشاره به تفاوت روایت میان عهد عتیق و قرآن، اضافه کرد: روایت قرآن کریم تفصیل تورات را ندارد ولی نکات مهمی دارد که در تورات نیست و این مسئله از جهت اخلاقی خیلی مهم است؛ اگر تعبیر اری را جدی بگیریم و این دیدگاه را که ابراهیم چند شب متوالی در خواب دیده است فرزندش را ذبح میکند، بپذیریم نکته جالبی دست میدهد و آن اینکه خدا به ابراهیم دستور ذبح نداده است بلکه او در خواب دیده است که فرزندش را ذبح میکند.
استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع) بیان کرد: ذبیح حتی از تعبیر انشاءالله یاد کرده است و گفت: انشاءالله مرا از صابران خواهی یافت یعنی نمیگوید من از صابران هستم. در قرآن ماجرای هیزم و قربانی آتش در کار نیست که در عهد عتیق به آن اشاره شده بود. براساس قرآن کریم همین که ابراهیم جبین ذبیح را بر روی خاک نهاد تا قربانی کند خداوند ندا داد(در عهد عتیق آمده است که فرشته وحی ندا داد) یعنی ندای مستقیم خداوند خطاب به ابراهیم(ع) بود و این نشانه جایگاه والای آن حضرت است؛ قرآن در آیه 110 میفرماید: كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿۱۱۰﴾ تعبیر کذلک تعبیری است که نشاندهنده سنت خداوند است.
طالقانی در ادامه با اشاره به اینکه این ماجرا اوج توحید و برجستهترین نماد ایمان است، افزود: تسلیم محض خدا بودن اوج توحید است و این ابتلای مبین با فرمانبرداری مطلق ابراهیم(ع) و خود ذبیح محقق میشود؛ درس تربیتی این ماجرا این است که ابراهیم(ع) چنان فرزندش را تربیت کرده است که اینگونه به مشیت خدا تن میدهد.
وی با اشاره به بررسی داستان ابراهیم(ع)، با بیان اینکه یک وجه مهم حسن و قبح عقلی، متافیزیک حسن و قبح است، افزود: اینکه آیا حسن و قبح افعال یک ویژگی افعال هستند و اگر آری، آیا ویژگی ذاتی افعالاند یا ویژگی فردفرد و انواع افعال هستند که به نظر میرسد اجمالا دیدگاه معتزله و امامیه که به عدلیه معروفند چنین چیزی است و در برابر دیدگاه اشعریون است. حال پرسش این است که آیا از داستان ذبیح در قرآن میتوان نتیجه گرفت قرآن طرفدار حسن و قبح عقلی است یا شرعی؟
وی افزود: نکته جالب این است که این مسئله اساسا در تفاسیر اسلامی مورد توجه نبوده است؛ کشاف زمخشری معتزلی در جلد 4 این کتاب، هیچ اشاره ای به ابعاد اخلاقی مسئله نکرده است و فخررازی هم از برجستهترین مفسران اشعری و تفسیر المیزان هم به بعد اخلاقی مسئله نپرداختهاند.
طالقانی با اشاره به پیش فرضهای اخلاقی داستان ابراهیم(ع)، تصریح کرد: سؤال این است که آیا این ماجرا حسن و قبح عقلی و یا شرعی را مدنظر دارد یا نسبت به این دیدگاهها بیطرف است؟ حداقل ممکن است کسانی که با دیدگاه امر الهی آشنا هستند بگویند قرآن، طرفدار حسن و قبح شرعی است و در این صورت توضیح این ماجرا آسان است؟ آیا امر به ابرهیم بی گناه برای قربانی کردن فرزند بیگناهش امری درست و اخلاقی است؟ زیرا براین اساس که فخر رازی و زمخشری هم بر آن تأکید دارند، رؤیای انبیاء، وحی است و رؤیای ابراهیم هم وحی حساب خواهد شد و ابراهیم به تکلیف شرعی خود عمل کرده است که کاری غیراخلاقی نیست.
استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع) با بیان اینکه از این منظر عملی اخلاقی است که خواسته خداوند است، اظهار کرد: به تعبیر فخررازی حسن همان امر الهی و قبح همان نهی الهی است لذا از نظر اخلاقی شایسته و بلکه الزامی است زیرا ارزشهای اخلاقی چیزی جز اوامر و نواهی الهی نیستند.
طالقانی تصریح کرد: یک دیدگاه رایج در فلسفه اخلاق معاصر این است که خواست، تعیینکننده است که بلافاصله این پرسش مطرح میشود که خواست چه کسی، خواست من و شما یا یک ناظر آرمانی؟ جواب این است که باید یک ناظر آرمانی وجود داشته باشد و او تعیینکننده حسن و قبح است؛ البته در مورد اینکه ناظر آرمانی وجود دارد و یا خیر و اگر هست چه موجودی است مباحث مفصلی دارد.
وی با بیان اینکه هیوم که یک ملحد مشهور است پایهگذار دفاع از حسن و قبح شرعی میشود و این از طنزهای تاریخ فلسفه است، افزود: کسی که خدا را به چالش میکشد بنیاد ارزشهای اخلاقی را خواست خدا میداند؛ بنابراین در مسئله ذبیح اگر کسی طرفدار حسن و قبح شرعی باشد آنها وظیفه اخلاقی خود را انجام دادهاند. یعنی اگر انسانهای متعارف و غیرمعصوم هم بودند باز کاری ضد اخلاق نکرده بودند.
استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع)، با بیان اینکه اگر کسی طرفدار نظریه حسن و قبح ذاتی مانند معتزلیون و مشهور امامیه باشد، دست کم در ابتدای امر به نظر میرسد راه همواری در پیش دارند، اضافه کرد: مثلا حرکت دست و ضربهزدن به صورت یک انسان میتواند ظلم ، قبیح و تربیت و نیکو باشد؛ از نظر فیزیکی، کاملا شبیه هستند اما در حقیقت یک عمل نیستند و دو عمل محسوب میشوند، قربانیکردن فرزند رشید بیگناه هم از منظر اخلاقی چون مایه تقرب به منشأ همه نیکیها است منافاتی با عقل ندارد.
وی افزود: بنابراین هر عملی که ما را به خدا نزدیک کند از منظر اخلاقی حسن ذاتی دارد؛ در سنت اندیشه اسلامی حتی طرفداران این نظریه به این نتیجه رسیدهاند که وحی یک منبع بیبدیل و جایگزینناپذیر در معرفتشناسی اخلاق است و به این ترتیب حضرت ابراهیم(ع) و اسماعیل(ع) وظیفه اخلاقی داشتند که به فرمان خدا تن بدهند.
طالقانی در پاان سخنانش تأکید کرد: این دو پیامبر(ص) به معرفتشناسی اخلاقی رسیدهاند که دست به این اقدام زدهاند و کسانی که در این ماجرا به تضاد میرسند راه را خطا رفتهاند بنابراین نظریه حسن و قبح ذاتی هم با ماجرای ذبح اسماعیل در تضاد نیست.
انتهای پیام