به گزارش ایکنا، جامعه ایران با گذر از دورهای که در آن توجه چندانی به علم روانشناسی صورت نمیگرفت و افراد نسبت به مراجعه به روانشناس و مشاور مقاومت نشان میدادند، اکنون وارد مرحله جدیدی از توجه به این علم شده است. کافی است صفحات فضای مجازی را مرور کنید، با هزاران روانشناس و مشاور مواجه میشوید که با راهاندازی صفحهای ادعا دارند، میتوانند بهترین روش درمانی و راهکارهای علمی موفقیت را به مردم عرضه کنند و در این میان کم نیستند افرادی که مدام در گوش مردم میخوانند که آنها تنها یک بار زندگی میکنند، باید افراد سمی را از زندگیشان حذف کنند، فقط و فقط به آنچه آنها را شاد میکند، فکر کنند و به هر نحو ممکن به دنبال شادی و خوشحالی باشند.
در کنار این مدعیان روشهای درمانی، افرادی موضوع روانشناسی اسلامی را مطرح و با نقد اصول روانشناسی از ابداع روشهای درمانی براساس دستورات اسلامی خبر میدهند و برای عموم حامیان خود نسخههای واحد میپیچند. در این میان گروهی دیگر پس از مطالعه آکادمیک علم روانشناسی و با بهره از تکنیکهای این علم تلاش در ارائه راهکارهای مبتنی بر فرهنگ و آموزههای دینی برای بهبود زندگی مردم دارند.
اما به راستی آیا میتوان علم روانشناسی که پایههای غربی دارد را در جامعهای با فرهنگ و ارزشهای مخصوص خود اجرا کرد؟ آیا نیاز است مبانی این علم حفظ و روشهای اجرای آن بومیسازی شود؟ و برای ارائه بهترین روش مشاوره به مردم باید چه کرد؟
شکوه نوابینژاد، مادر مشاوره ایران و از چهرههای ماندگار کشور در گفتوگو با ایکنا به معضل عدم بومیسازی علم روانشناسی در کشور و معایب و خطراتی که استفاده غیرصحیح از این علم برای خانوادهها در پی دارد، اشاره و بیان کرد: نظام دانشگاهی و آموزش عالی در کشور ما همیشه با اشکال بزرگ عدم بومیسازی علوم انسانی روبروست. در موارد معدودی، تعداد انگشتشماری از اساتید به بومیسازی علوم و بایستههای تطبیقی آن با فرهنگ ایرانی ـ اسلامی توجه دارند ولی این موضوع همگانی نیست و در میان جامعه دانشگاهی مشاهده نمیشود و دانشجویان در این زمینه چیزی نمیآموزند.
وی با بیان اینکه منابع علمی خارجی عمدتاً در میان جامعه دانشگاهی ایرانی حکم وحی را پیدا کرده است، گفت: بسیاری از این متدها و روشهای روانشناسی که در کتب غربی بیان شده با فرهنگ ایرانی همخوانی ندارد و باعث ضربه به کانون خانواده و فرد میشود و بسیار خطرناک است.
نوابینژاد با بیان اینکه علم روانشناسی صرف غربی برای جامعه غربی کارامد و مشکلگشاست ولی در برخی موارد در تعارض با روحیات و فرهنگ ایرانیان است، گفت: استفاده بومی نشده از این علوم در بسیاری از موارد در حوزه خانواده منجر به طلاق و مشکلات خانوادگی میشود.
فرهنگ جوامع؛ بستر روانشناسی و مشاوره
وی بر ضرورت آشناسازی روانشناسان با علم بومی شده روانشناسی تأکید کرد و گفت: علم روانشناسی اگر به صورت علمی و با توجه به شناخت جزئیات و درک شرایط و مخاطب همراه نباشد، میتواند آسیبهای فراوانی به همراه داشته باشد.
این چهره ماندگار کشور، بستر روانشناسی و مشاوره را فرهنگ جوامع دانست و تصریح کرد: آداب و رسوم، فرهنگ و مذهب در استفاده بهینه از علم روانشناسی تأثیر بسزایی دارد و روانشناسان باید در ارائه خدمات به این مهم توجه داشته باشند.
حجتالاسلام مهدی پورقلی، مشاور و روانشناس و مدیرگروه مشاوره معراج اندیشه نیز در گفتوگو با ایکنا به این سؤال پاسخ داد که آیا علم روانشناسی این ظرفیت را دارد که در کشورهای متفاوت با فرهنگهای مختلف برای همه مردم راهگشا باشد یا اینکه باید در هر کشوری بومیسازی شود؟ و گفت: روانشناسی یک علم است و کارهای مبنایی، محتوایی و روشی دارد که موضوعات مختلفی را میتوان در آن پیاده کرد؛ اما در همه فرهنگها بسته به تغییرات و تحولات آن فرهنگ، طبیعتاً در روشها و یا محتواهای علم روانشناسی تغییراتی ایجاد شده است.
وی با اشاره به اینکه در گذشته مبحثی به عنوان «علم النفس» توسط اطبا مطرح بوده که مباحث مشابه علم روانشناسی (البته با یکسری تفاوتها) در آن مطرح میشده است، گفت: در دهههای اخیر علم روانشناسی که خاستگاه آن غرب بوده با عنوان، اسم، قواعد و چهارچوبهای جدید مطرح شده و طبیعتاً در فرهنگها و کشورهای مختلف هم تغییر و تحولاتی بسته به محتوای فرهنگی همان منطقه در آن ایجاد شده است.
تغییرات فرهنگی علم روانشناسی
وی در پاسخ به این سؤال که پس تغییرات ایجاد شده در علم روانشناسی منحصر به ایران نیست؟ گفت: بله؛ در کشورهای مختلف هر جایی بسته به فرهنگ خودش مناسبسازیهایی در آن انجام شده است. در برخی کشورها این تغییرات در قالب نظریه و بعد کار پژوهشی و کارشناسی جدی صورت گرفته و به رویکرد تبدیل شده است و در برخی کشورها در حد یک فرضیه یا نظریه مطرح شده و تغییرات کمتر بوده است. این مسئله بستگی به این دارد که افراد در حال انجام کار پژوهشی، چقدر قدرت و توان علمی ـ پژوهشی داشتهاند.
وی در پاسخ به اینکه آیا در ایران تغییرات ایجاد شده در علم روانشناسی گسترده بوده و به رویکرد و نظریه قوی تبدیل شده است؟ گفت: تغییرات ایجات شده در ایران بیشتر در قالب مبحث روانشناسی اسلامی مطرح است. در این خصوص اولین چیزی که به ذهن میرسد این است که آیا روانشناسی اسلامی داریم یا نداریم و آیا مناسب با فرهنگ خودمان نگاه یا رویکردی نسبت به روانشناسی داریم یا خیر صرفاً مصرف کننده هستیم.
حجتالاسلام پورقلی افزود: برای پاسخ به این سؤال که آیا روانشناسی اسلامی داریم با این چالش مطرح میشویم که آیا محتوایی ناظر بر روانشناسی، علوم رفتاری، رفتارشناسی و رفتارسازی در اسلام داریم یا خیر؟ باید گفت بله داریم و متعدد میتوان در قرآن و روایات نشانههایی دال بر این مسئله آورد؛ به خصوص در ادعیه امام سجاد(ع) میتوان متعدد مثال زد که رفتاری عنوان و بعد تبعات و پیامدهای آن مطرح شده است. یا جایی اتفاقی را ناشی از یک رفتار یا یک نگاه و نگرش دانستهاند.
وی تصریح کرد: اگر کمی در روایات و به خصوص دعاهای امام سجاد(ع) دقت کنیم میبینیم به حدی زیبا موضوعات روانشناسی، رفتارها، نگرشها، باورها و ... را با هم تلفیق و اثرات آن بر هم نشان داده شده که گویی در حال راهبری افکار انسانها به این سمت است که بفهمند و درک کنند.
این مشاور در پاسخ به اینکه آیا ما روانشناسی اسلامی مدون شدهای داریم؟ گفت: باید گفت خیر؛ یا شاید بتوان گفت هنوز مبانی این روانشناسی اسلامی پررنگ نشده است. یعنی ما مثل فقه، اصول، تفسیر، کلام و علوم دیگری که از دل آیات و روایات استنباط و استنتاج کردهایم، در مبحث روانشناسی کار نکردهایم.
وی با تأکید بر اینکه وقتی آیات و روایات را بررسی میکنیم و در مواجهه با مراجعه کنندگان از این آموزهها استفاده میکنیم، نتایج فوقالعاده و شگفتانگیزی به دست میآید، گفت: هنگام به کار بردن موضوعات عمیقتری از آن چیزی که در دنیای تجربی آدمها در مورد آن حرف میزنند نتایج قابل توجه است.
تفاوت تعادل روانشناسی با تعالی اسلامی
حجتالاسلام پورقلی ادامه داد: دنیای آزمایشگاهی، تجربی و مادی، دنیایی است که فقط به حساب و کتاب زندگی بر روی زمین نگاه میکند. قواعد، قوانین، آموزهها و تکنیکهایی که این نگاه ارائه میکند، در موارد زیادی محدود است اما روانشناسی در اسلام به دنبال قدم بلندتری از روانشناسی در نگاه غیر اسلامی است. این مسئله را میتوان به تعادل و تعالی تقسیم کرد. روانشناسی غیر وحیانی به دنبال این است که انسانها را به تعادل برساند و در برخی موارد توسعه فردی در آنها ایجاد کند. مثلاً فردی اختلالی دارد و به او کمک میشود که اختلال خود را بهبود بخشد و کمی نیز خود را توسعه دهد اما روانشناسی اسلامی با افق بسیار بلند، میخواهد که انسانها را به تعالی برساند.
وی در پاسخ به این سؤال که آیا نیاز است بین افرادی که به صورت مطلق به علم روانشناسی و راهکارهای درمانی آن معتقد هستند و افرادی که معتقد هستند اسلام هم در زمینه روانشناسی حرفهایی برای گفتن دارد، مناظرات و گفتوگوهای علمی صورت گیرد؟ گفت: وقتی صحبت از علم میشود باید پرسید این علم از کجا میآید؟ ما نمیگوییم که علم روانشناسی را قبول نداریم. خیر؛ بسیاری از ما به عنوان طلبه و روحانی در فضای روانشناسی وارد شدهایم، در دانشگاه درس خواندهایم، روانشناسی را آموختهایم و سپس براساس آنچه در حوزه علمیه یاد گرفتهایم، سعی کردیم مطالعات تطبیقی داشته باشیم و به دنبال محتواهای به روزتر، عمیقتر و مفیدتر باشیم.
این روانشناس افزود: قبول داریم روانشناسی یک علم است و میگوییم اگر روانشناسی علم است پس قابل گفتوگو است؛ ما حرفی برای گفتوگو داریم؛ پس بیایید گفتوگو کنیم. قرآن در مورد روان انسان، نگرشها، سلامت روحی و روانی و رشد روانی و معنوی انسانها حرف برای گفتن دارد؛ پس بیایید بشنوید، گوش دهید و ببینید آیا این بحث جذاب هست؟ هیچ اجباری بر این نیست که حرفهای ما را بپذیرید اما هر کسی این مسیر را به اندازه توان خود طی کرده، لذت آن را درک کرده است. ما از اندیشمندان علم روانشناسی دعوت میکنیم برای گفتوگو بیایند تا ببینند چه مباحث جذابی در این حوزه در دین وجود دارد.
فاطمهسادات رازقی، روانشناس و مدرس دانشگاه نیز در گفتوگو با ایکنا به این سؤال پاسخ داد که آیا برای نتیجه بخشی بیشتر روشهای درمانی علم روانشناسی و مشاوره ضرورت دارد که دادههای این علم را بومی و براساس فرهنگ کشورمان بازتعریف و به مردم ارائه کنیم؟ گفت: یکی از ویژگیهای علم این است که محدود به جغرافیای خاصی نباشد و وقتی میگوییم چیزی علمی است و براساس روش علمی دستاوردهای آن حوزه مشخص و تبدیل به اصل و قانون شده است، یعنی از مرزهای جغرافیایی خارج شده و میتواند به عنوان محتوا و مفهوم فراجغرافیایی به آن نگریست.
اهمیت روح حاکم بر علم روانشناسی
وی افزود: علم روانشناسی نیز همین ویژگی را دارد اما از آنجایی که به هر حال، هر علمی یک روح حاکم دارد، هر قدر در حوزه علوم انسانی ورود پیدا میکنیم، با انسان سر و کار داریم و روح حاکم بر مبانی آن علم برگرفته از تولیدکنندگان میشود. در این حالت روش یا دستاورد غلط نیست بلکه شاید آن چیزی که جغرافیا، بوم، فرهنگ و ... را دربرمیگیرد مطرح باشد که باید به آن توجه کرد.
رازقی به ذکر مثالی پرداخت و گفت: انرژی هستهای یک علم است و از آن میتوان استفاده مثبت و منفی کرد؛ اما آیا چون از این انرژی میتوان استفاده منفی کرد علم زیر سؤال میرود؟ خیر. بلکه نحوه مواجهه و استفاده و روشهایی که از آن استخراج میشود متفاوت است. روانشناسی نیز همینطور است. خاستگاه این علم که یکی از علوم انسانی و درگیر با روح و روان انسان است و مبنای فکری ابداع کنندگان آن در استخراج سازو کارهای آن بعضاً اثرگذار است.
تفاوت اصلی اسلام با خاستگاه علم روانشناسی
وی تصریح کرد: ما با علم روانشناسی مشکلی نداریم اما از آنجا که ما یک مکتب فکری به اسم اسلام داریم، یک تفاوت اصلی بین اسلام و خاستگاه علم روانشناسی و صاحبنظران این علم وجود دارد و آن بحث مکتب وحیانی و مکتب اومانیسم است. اغلب نظریات موجود در علم روانشناسی و کسانی که این نظرات را دادهاند پیرو مکتب اومانیسم هستند؛ این مکتب موارد مشابهی با مکتب اسلامی دارد اما بخشهایی نیز وجود دارد که مکتب اسلامی با مکتب اومانیسم به چالش برمیخورد که در آن باید مبنای اعتقادی اسلامی را لحاظ کنیم و این کار افردی است که در این عرصه وظیفه بومیسازی این علم را برعهده دارند.
این روانشناس افزود: البته وقتی بومیسازی را مطرح میکنیم به این معنا نیست که بخواهیم آموزههای علمی روانشناس را محدود به کشور ایران کنیم؛ خیر. منظور توجه به آموزههای اسلامی است و باید دید شرع ما در موارد چالشی چه نظری دارد. البته باید در نظر داشت که در این مسئله، موضوع عرف نیز مطرح نیست چراکه یکی از وظایف علم، اصلاح و تصحیح عرف است و علم نباید محکوم به عرف شود و عرف باید براساس علم اصلاح شده و رشد پیدا میکند. آنچه باید به آن توجه کنیم این است که وقتی راهکارهایی را از مبانی اصلی علم روانشناسی استخراج میکنیم، با شرع مغایرت دارد یا خیر؛ اگر مغایرت داشت قطعاً نشر شرع اولویت دارد.
رازقی با اشاره به اینکه روانشناسی نقطه مقابل جامعه شناسی است و مطالعه را بر روی فرد متمرکز میکند نه بر اجتماع، گفت: در اسلام نیز این توجه به خود را داریم و گفته شده است که «انا الله و انا علیه راجعون»؛ ما منفرد هستیم، منفرد برانگیخته میشویم و منفرد از دنیا میرویم و انسان مسئول خود در طول زندگی است و تبعات اجتماعی رخدادها بسترهایی برای رشد انسان است. این نظر اسلام است که تفاوت ظریفی یا اومانیسم دارد.
وی ادامه داد: در اومانیسم اصالت را به فرد میدهند و میگویند این فرد است که تعیین کننده حد و مرز است اما ما در اسلام این فردیت محض را نمیپذیریم و میگوییم این فرد تحت امر یک منبع بالاتر و منبع اعتقادی یعنی خداوند است. چون انسان از مجموعه خیر ها و شرها و صفات متعالی و رذیلههای اخلاقی تشکیل شده و به تنهایی نمیتواند تمام مسیر زندگی خود را مشخص کند و براساس اصل لذت نمیتواند مسیر را بپیماید و براساس محدودیتهای مکانی و زمانی که دارد نمیتواند تمام خیر و شر خود را تشخیص دهد؛ لذا آنجایی که بین نفس انسان و خواست خداوند متعال تعارضی پیش میآید، قطعاً میگوییم آنچه خداوند فرموده را باید انجام داد.
این مشاور خانواده ادامه داد: نگاه به دستور و امر الهی، برای انسان مرز و محدودیتی را مشخص میکند. اما در روانشناسی غالب غرب برگرفته از مکتب اومانیسم، گفته میشود که اینطور نیست چون معتقد هستند که انسان میتواند به تنهایی تشخیص داده و انتخاب کند. ما میگوییم انسان موجود مختاری است اما فلسفه اختیار در اسلام با اختیاری که در مکتب اومانیسم مورد قبول است، تفاوت دارد. به همین دلیل لازم است دانشمندان علم روانشناسی و متفکران اسلامی با هم روی این مبحث کار کنند.
رازقی ادامه داد: در مکتب فکری اومانیسم (نه در علم روانشناسی) انسان اصل است و یک بار بیشتر زندگی نمیکند و باید خود را محور قرار دهد و براساس انسان است که نقشها تعیین میشود. مثلاً وظیفه همسر در قبال همسر، ازدواج و همه مناسبات اجتماعی براساس همین نگاه تعیین میشود. اما ما این تفکر را نداریم و معتقدیم انسان موجودی بیدر و پیکر نیست و در قبال پدر و مادر و اطرافیانمان نقش دارد. در مکتب غربی اگر شما در یک رابطه به خواستههایی که دارید نرسید، میتوانید از آن رابطه خارج شوید ولی ما به مناسبت نقشهایی که خداوند برای ما تعیین کرده است حق و مسئولیت برای خودمان تعریف میکنیم. حقوق همسران در برابر همدیگر چیزی فراتر از قواعد و قوانین اومانیستی است که وضع میشود. بین اولاد و والدین و فرزندان نسبت به همدیگر و همچنین مناسبات اجتماعی میز حق و تکلیفی در اسلام مطرح است.
وی با تأکید بر لزوم ظرافت در مواجهه با آموزههای علم روانشناسی، گفت: شاید در جامعهشناسی و سایر علوم تا به این حد نیازمند ظرافت نباشیم ولی وقتی این تفاوت دیدگاهها بین اسلام و خاستگاه روانشناسی وجود دارد، اگر ماهیتی که به فرد میدهیم، براساس تفکر اسلامی نباشد ممکن است به خطا برویم.
تبعات تصمیم فردی بر زندگی دیگران
رازقی ادامه داد: یکی از نقدهایی که همیشه به علم روانشناسی مطرح شده همین است که ما میخواهیم در یک خاستگاه مذهبی و اسلامی راهکاری را ارائه کنیم که فرد محور است؛ این راهکار را افراد و جامعه برنمیتابند و شما نمیتوانید به راحتی به افراد بگویید که حالا که نیازتان در زندگی تأمین نمیشود طلاق بگیرید، پس تکلیف همسر و فرزندان چه میشود. وقتی میگوییم تکلیف فرزندان چه میشود یعنی تبعات تصمیم فردی بر زندگی دیگران را باید مدنظر داشته باشیم. از سوی دیگر در کنار تعالیم قرآن، خداوند سنت را به عنوان منبع قرار داده است و باید به آموزههای سنت نیز توجه کنیم؛ اگر واقعاً اعتقاد عمیق به اسلام داریم ضرورت دارد که آموزههای اسلامی را در راهکارهای درمانی مدنظر قرار دهیم.
رازقی در پاسخ به این سؤال که چه کسانی باید به این فکر کنند که چطور روانشناسی را براساس ارزشهای اسلامی در جامعه ایران اجرا کنند؟ گفت: متولیانی که تولیت آموزش این رشته را در کشور دارند. یعنی این اقدام باید آکادمیک و دانشگاهی صورت گیرد. اگر اساتید دانشگاهی ما از نظر مبانی دینی قوی هستند، خودشان آموزههای دینی را استخراج کنند، اگر نمیتوانند باید از افرادی که متخصص در مبانی دینی هستند کمک بگیرند و این اقدام یک فعالیت بین رشتهای است. باید این اتفاق بیفتد و چه بهتر که اندیشمندان دانشگاهی ما نیز به مبانی اسلامی مرتبط با روان و راهکارهای رفتاری آشنا شود. متولیانی که برنامهریزی این رشته را میکنند و فردی که این رشته را میخواند باید به این مسئله توجه داشته باشد. افرادی که رشته روانشناسی را انتخاب میکنند در کشور ما افرادی هستند که حداقل تا قبل از 20 سالگی دینشان را انتخاب کردهاند، چرا باید پایههای اعتقادی برخی روانشناسان ما به حدی سست باشد که مقهور آموزههای علمی روانشناسی شوند؟
رازقی تصریح کرد: اگر خود فرد اعتقاد و آگاهی قوی در خصوص مبانی اسلامی داشته باشد، وقتی علم روانشناسی را میآموزد، دستورات آن را براساس اعتقادات خود میتواند تحلیل کند. مشکلی که وجود دارد این است که برخی از روانشناسان ما بعضاً پایه اعتقادی صحیحی ندارند و کنش و واکنشی که نشان میدهند خطرناک میشود و مقهور این علم میشوند و به جای اینکه آنها صاحب علم شوند، علم صاحب آنها میشود و در این شرایط حتی آن علم هم آسیب میبیند و آنچه ارائه میشود نه دین است و نه علم.
سخن پایانی
اندیشمندان زیادی از هر دو گروه نظرات متعددی در این زمینه دارند و همین مسئله ضرورت گفتوگو و مناظره بین حامیان استفاده صرف از آموزههای علم روانشناسی و طرفداران نظریه بهکارگیری آموزههای اسلامی در ارائه مشاوره به مردم را نمایان میکند. علم به ذات علم، مقولهای ایستا نیست و با گذشت زمان ارتقا پیدا میکند. بر همین اساس اگر نشستهای علمی بین این دو گروه برگزار شود، به ارتقای علم روانشناسی منجر شده و زمینه ارائه راهکارهای عملیتر که کارایی بیشتری برای مردم دارد را فراهم میکند.
ضمن تبریک روز روانشناس و مشاور به تمام فعالان این عرصه به ویژه افراد دلسوزی که پناهگاه دردها و رنجهای مردم و مرهمی بر آلام روح و روان آنها هستند، امید است نشستها و مناظرههای علمی و بین رشتهای بین روانشناسان و متخصصان حوزه دین صورت گیرد تا هنگام ارائه مشاوره، روانشناسان پیشنهادهایی مبتنی بر عمیقترین و صحیحترین روشهای تعالی انسانی به مراجعه کنندگان را ارائه کنند.
گزارش از زهرا ایرجی
انتهای پیام