«مفقودالاثری» داغی است که سرد نمیشود. دامادِ خانواده تمام شهرها و معراج شهدا را گشت. هر جا تشییع شهیدی بود، خانواده میرفتند به امید یافتن نشانی از یوسفشان. مادر در آن ۱۴ سال، هزار بار مرد و زنده شد. میگفت: «میترسیدم پیکرش زیر آفتاب یا توی آب مانده باشد. گاهی دعا میکردم زنده باشد، حتی اسیر باشد، فقط باشد...»