به گزارش ایکنا از خوزستان، متن زیر مروری بر کتاب «بازتاب تفکر عثمانی در واقعه کربلا» اثر محمدرضا هدایتپناه، پژوهشگر خوزستانی و مدیر گروه تاریخ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه است. این اثر را میتوان از نخستین و معدود آثاری دانست که در زمینه شناخت اسلام اموی و اثر آن در شکلگیری واقعه کربلا نوشته شده است.
به گفته رسول جعفریان، پژوهشگر و استاد گروه تاریخ دانشگاه تهران، در یادداشت اخیر خود که به مناسبت هزار و چهارصدمین سال تأسیس دولت اموی آن را منتشر کرده است «ما در شناخت اسلام اموی و عثمانی، در شناخت رنگی و لعابی که امویان بر اسلام زدند و آثارش در عمق فکر و فقه اسلامی باقی ماند، هنوز کار جدی نکردهایم». او در یادداشت خود نوشته است: از تاریخ تأسیس حکومت بنیامیه(سال 41) تاکنون که سال 1441 است، دقیقا 1400 سال گذشته است. معاویه تا رجب سال 60 حکومت کرد و پس از دولت یزید و پسرش معاویه دوم، دولت اموی، در شاخه مروانی تا سال 132 جمعا 90 سال حکومت کرد. اسلام عثمانی یا اموی، در مقابل اسلام علوی شکل گرفت و توانست در یک دوره حساس نود ساله، با کنار زدن علویان و دیگر رقیبان، نه تنها یک امپراتوری عربی در پهنه وسیعی از ربع مسکون وقت ایجاد کند بلکه تلقی و تفسیر خاصی از اسلام را هم در عمق ذهن امت اسلامی استقرار بخشد.
کتاب «بازتاب تفکر عثمانی در واقعه کربلا» کوششی علمی و تاریخی برای نشان دادن گرایشهای مذهبی و سیاسی سپاه عمر سعد است که تحت تأثیر تبلیغات حکومت بنیامیه به تلقی و تفسیری از اسلام رسیده بودند که پس از پنجاه سال از رحلت پیامبر خدا(ص) به نیت تقرب به خدا، رو در روی فرزند پیامبر(ص) قرار گرفتند.
محمدرضا هدایتپناه در این اثر کوشیده است در مقابل کسانی که امروز همسو با جریان تاریخی اموی، شیعیان را مجرم ردیف اول واقعه کربلا قلمداد میکنند، اثر تبلیغات و تلاشهای بنیامیه را در شکلگیری این واقعه نشان دهد.
نویسنده با رصد دقیق نقاط مورد توجه برخی مسلمانان متعصب و وهابیها برای ضربه زدن به تشیع، دست به نگارش این کتاب زده و در توضیح اهمیت پرداختن به موضوع «شناخت دقیق تفکر سیاسی ـ مذهبی نیروهای عراقی که در برابر قیام امام حسین(ع) صف آرایی کردند» به این موارد مهم اشاره میکند و میگوید: «اگر تا دیروز نسبت به چگونگی مراسم عاشورا به شیعه ایراد میگرفتند و تمام آن را تا سر حد بدعت و اعمال خلاف شرع تفسیر و تبلیغ میکردند و بلکه به سخره میگرفتند، امروز شبهات خود را متوجه اصل و ریشه آن کرده و صرف نظر از کیفیت مراسم عاشورا، تشیع را به دروغگویی و تحریف هزار ساله آنچه را آن را واقعیت مسلم تاریخی فرض کردهاند، متهم مینمایند.»(ص 2).
به گفته نویسنده، آنها امروز به قمه زنی و زنجیر زنی و عَلَم و کُتَل چندان کاری ندارند؛ بلکه با بهره گیری از گزارشهای مورخان همسو با امویان، شیعیان و پیروان اهل بیت(ع) را بانیان اصلی حادثه کربلا و به شهادت رساندن امامِ خود متهم میکنند.
این کتاب در حقیقت پاسخ به یک شبهه تاریخی و انحرافی است که وهابیها میکوشند آن را به عنوان یک اصل مسلم تاریخی معرفی کنند. آنان میگویند عزاداری قرون نخست شیعیان در حقیقت نماد پشیمانی آنها بر جنایتی است که به امام حسین(ع) روا داشتند و بعد فلسفه آن به فراموشی سپرده شد و امروز آن را عبادت تلقی میکنند(ص 4).
به اعتقاد نویسنده سابقه این اتهام به زمان معاویه میرسد. نمونه بارز آن در جنگ صفین است که معاویه گناه شهادت عمار را به گردن حضرت علی(ع) انداخت و خود را از این اتهام تبرئه کرد. نویسنده با هوشمندی این جریان تبلیغاتی ضد شیعی را در طول تاریخ شناسایی میکند و مینویسد: «یک حرکت تبلیغاتی عظیمی از همان روزهای پس از واقعه کربلا، بر ضد شیعیان کوفه به راه افتاد و از زبان افراد متعدد و بدون تمایز نیروها، پایگاه تشیع ... را مجرم ردیف اول معرفی کردهاند.»(ص 5).
نویسنده در ادامه به گفتههای بزرگان وهابیت مثل ابن حران، این تیمیه و نویسندگان معاصر وهابی استناد میکند و نسبت به جریانی که وهابیت امروز آن را دنبال میکند که شیعیان گناه خود را در کشتن حسین بن علی(ع) به گردن دیگران میاندازند و برای این موضوع از فرصت حج هم بیشتر استفاده میکنند، آگاهی خوبی به خواننده میدهد.
گرچه این کتاب در حوزه آثار تخصصی تاریخ اسلام میگنجد، اما آگاهی از آنچه نویسنده برای شناساندن آن در این اثر میکوشد، برای شیعیان امری ضروری است. در زمانی که آیین اربعین امام حسین(ع) ابعادی جهانی پیدا کرده است، لازم است پیروان اهل بیت(ع) ضمن آشنایی با مبانی حرکت امام حسین(ع)، توان علمی مقابله با این اندیشههای انحرافی را داشته باشند. آنها باید بدانند که در جهان اسلام چه تلاشهایی برای تبرئه بنیامیه از واقعه عاشورا نوشته شده و میشود. نویسنده در همین زمینه در پیشگفتار کتاب به تألیف آثاری چون «برائه یزید من دم الحسین»، «اباطیل یجب ان تمحی من التاریخ» و «حزن یزید لاستشهاد الحسین و معاملته لاهل بیته»از سوی آنها اشاره کرده است(ص 8).
هدایتپناه این تفکر را ادامه خط فکری امویان در صفین معرفی میکند. به گفته او معرفی کوفیان در گزارشهای تاریخی به عنوان کشندگان اصلی امام حسین(ع) بدون مشخص کردن تفکر سیاسی ـ مذهبی معارضان قیام مسلم و سپاه عمر سعد، نمونهای از این خط تبلیغات است که در جهت پرده پوشی نیروهای معارض شیعه انجام میگیرد.
نویسنده در همین راستا توجه محققان را به این موضوع جلب میکند که چه بسا حرفها و پیغامها و برخی گفتوگوهایی که به مسلم یا امام حسین(ع) نسبت میدهند و ما آنها را به اصول مسلم و اخبار قطعی تلقی کردهایم، صحیح نباشد و به چهار مورد از این مسلمات غیر صحیح اشاره میکند؛ از جمله نامه مسلم به امام حسین(ع) که طی آن برای امام مینویسد من این سفر را به فال بد گرفتم و از امام درخواست میکند که از ادامه حرکت به سمت کوفه منصرف شود. نویسنده درباره این روایت که در بسیاری از آثار عاشورایی نقل شده است مینویسد: «در این روایت سعی شده است خطا بودن حرکت امام از ابتدا چنان نشان داده شود که فرستاده او این مطلب را به دست آورده، هم امام با بهتان زدن به مسلم به ترس، متهم شده و هم مسلم به اعتقادات جاهلی تطیر و ردّ سخن امام متهم شده است.»(ص 9).
مؤلف این برداشتهای نادرست را ناشی از این میداند که کمتر تلاش شده است تا حقیقت تفکر سیاسی ـ مذهبی معارضان قیام کربلا شناخته شود: «ما چه بخواهیم و چه نخواهیم این شبهه متوجه ما و تاریخ تشیع شده و هر روز بیشتر بدان دامن زده میشود و نمیتوانیم موضع خود را پنهان کنیم و با پاسخهای شعاری و در مواردی کاملا غلط از تشیع دفاع نماییم.» نویسنده در ادامه موضع نادرست شیعیان در قبال چنین روایاتی را هم مورد نقد قرار میدهد و میگوید: چرا ما با بیان و نوشتار خود جایگاه تشیع را تضعیف کنیم و با تحریفات و تبلیغات مورخان همسو با حکومتهای ضد شیعه، همنوا شویم و چنان تصویری از کوفه ارائه دهیم که گو اینکه هر بلایی بر سر ائمه آمده از ناحیه آنان بوده است؟! بدون اینکه توجه داشته باشیم که غالب حرکتهای شیعی در عراق و کوفه بوده است و به همین سبب امویان انتقام سختی از آنان گرفتند و نسل کشی شیعه در دهه چهل و پنجاه صفات تاریخ را سیاه کرده است.»(ص 14). خلاصه تلاش نویسنده در این کتاب این است که آنان که در کوفه مقابل مسلم ایستادند و در کربلا سپاه عمر سعد را تشکیل دادند، دارای تفکر عثمانی بودهاند و کوفی بودن مساوی شیعه بودن، مغالطهای بیش نیست(ص 15).
کتاب «بازتاب تفکر عثمانی در واقعه کربلا» در 5 بخش تنظیم شده است:
بخش اول: مفاهیم و بستر تاریخی
بخش دوم: برنامههای تغییر هویت سیاسی ـ مذهبی کوفه
بخش سوم: بازتاب تفکر عثمانی در کوفه
بخش چهارم: بازتاب تفکر عثمانی در کربلا
بخش پنجم: کربلا و نقش فقها و قراء
فصل اول بخش نخست کتاب، درباره تشیع و گونههای مختلف آن در کوفه است. در این فصل نویسنده، علت گرایش کوفیان به تشیع و پس از آن کیفیت و نوع تشیع کوفیان را مورد بررسی قرار میدهد. در این بخش از کتاب ساختار جمعیتی کوفه مورد بررسی قرار میگیرد که متشکل از یمنیها و نزاریها است. یمنیها زمینه گرایش به حضرت علی(ع) و محبت ایشان را دارند. این هم مربوط به دورانی است که امام از طرف رسول خدا(ص) به عنوان حاکم و قاضی دو بار به یمن اعزام شد. برخی اصحاب رسول خدا(ص) در کوفه هم از علاقهمندان حضرت بودند. با وجود این، کوفیان تا زمان عثمان (سال 23 هجری) پیرو مکتب خلفا بودند. بعد از قتل عثمان گرایش عثمانی و علوی بین مسلمانان به وجود آمد. پس از قتل عثمان، انصار و نیروهای یمنی کوفه، حضرت علی(ع) را به عنوان خلیفه خود انتخاب کردند؛ به اعتقاد نویسنده در انتخاب کوفیان دو گرایش سیاسی و دینی وجود داشت.
نویسنده در ادامه تصریح میکند که انتخاب حضرت یا سیاسی بود یا بر اساس اعتقاد دینی. بر همین اساس یک گرایش به حضرت علی(ع) تشیع سیاسی است. به این معنا که این گرایش شیخین را هم خلیفه مشروع میدانست. گاهی هم سنت آنها را بر سنت امام علی(ع) ترجیح میدادند. نویسنده در ادامه نمونههایی از این گرایش را در تاریخ ذکر کرده است(ص 26).
مؤلف در ادامه به تحولات کوفه پس از خلافت امام علی(ع) میپردازد. به گفته او، با ورود امام به کوفه، تشیع وارد مرحله جدیدی شد و امام با شهادت طلبیدن از تعدادی از اصحاب رسول خدا(ص)، حدیث غدیر را بعد از 25 سال زنده و احیا کردند.
فصل دوم این بخش، «تفکر عثمانی» نام دارد. عثمانیه نام فرقهای است که بستر تاریخی آن به قتل عثمان و حوادث بعد از آن برمیگردد. بر اساس اعتقاد آنها عثمان مظلومانه کشته شد و حضرت علی(ع) در این واقعه سهیم است، از این رو، خلافت ایشان مشروع نیست و دوران فتنه است. اولین نمود این تفکر جنگ جمل بود. تفکر عثمانی مانند هر تفکر سیاسی و مذهبی دیگر شدت و ضعف داشت که دست کم خلافت امام را قبول نداشتند. حد متوسط آن ناخشنودی از حضرت بود و نوع افراطی آن ناصبیها بودند.
بخش دوم کتاب، «برنامههای تغییر هویت سیاسی مذهبی کوفه» نام دارد. نویسنده این بخش را با این جمله آغاز میکند که تشیع کوفه یکنواخت نبود و تشیع اکثریت آنها از نوع تشیع سیاسی بود(ص 41). در این بخش نویسنده به شکلگیری تفکر عثمانی و گسترش آن در کوفه میپردازد و در ادامه سیاستهای معاویه را برای نهادینه کردن این تفکر معرفی میکند. سیاستهایی مثل انتصاب حاکمان عثمانیمذهب، تبلیغات تفکرات عثمانی(مناقب عثمان، مذمت حضرت علی(ع)، روایات مقابله و مناقب معاویه)، سیاست ارعاب و سرکوب، سیاست تغییر جمعیتی کوفه و حمایت عثمانیمذهبان.
در توضیح این بخش برای نمونه، روایات مقابله به عنوان یکی از سیاستهای معاویه را مرور میکنیم. روایات مقابله «روایاتی است که اسامی در آن جابه جا شده و فضایل امیرالمؤمنین و اهل بیت(ع) به افراد دیگری منسوب شده و یا بدل کاری شده است. حداقل سود و ثمرهای که این اقدام برای دستگاه اموی و عثمانی مذهبان داشت، ایجاد تناقض و تضاد فکری برای جامعه بود که نتیجه آن تحیر و از دست دادن بینش تحلیل سیاسی بود که جامعه را در عمل به بیتفاوتی میکشاند»(ص 57).
نمونههایی از این روایات؛ ابوهریره از رسول خدا(ص) نقل کرده است: برای هر پیامبری دوستی از امتش است و دوست من عثمان است. یا این روایت: ابوهریره گوید: رسول خدا(ص) فرمود: افراد مورد اطمینان نزد خدا سه نفرند: من، جبرئیل و معاویه.
ادامه این بخش، به نتایج سیاستهای معاویه در عراق و کوفه میپردازد. هدایتپناه در این بخش مینویسد: «ما نمیتوانیم دهههای چهل و پنجاه را نادیده بگیریم، چراکه بیست سال زمان کمی برای تغییر افکار عمومی نیست»(ص 71). یکی از نمودهای تغییرات سیاسی و سیاستهای جدید امویان در کوفه، اختلافات سیاسی بود که به خانوادهها هم نفوذ کرده بود؛ مثلا برادر با برادر، پدر و پسر و یا زن و شوهر با هم اختلاف داشتند و یکی عثمانی و دیگری علوی بود؛ مانند علی بن قُرَظَه و عمر بن قُرَظَه که اولی عثمانی بود و مقابل امام حسین(ع) جنگید و دومی علوی و از شهدای کربلا است(ص 73).
فصل دوم «ملاکها و مشخصههای عثمانی مذهبان» نام دارد. این ملاکها ما را با وضع گونهگون مسلمانان در آن دوره آشنا میکند. از افرادی که با حضرت علی(ع) بیعت میکنند اما حاضر به همراهی ایشان در جنگها نیستند تا افرادی که حکومت ایشان را مشروع نمیدانستند، یا افرادی که ایشان را العیاذ بالله دروغگو میخواندند.
موضوع فصل سوم آشنایی با عثمانیمذهبان نقشآفرین در حادثه کربلاست. در این فصل نویسنده افراد را به دو دسته تقسیم کرده؛ دسته اول کسانی که به عثمانیبودن آنها تصریح شده و دسته دوم کسانی هستند که دارای تفکر عثمانی بودند. او 36 نفر از نقشآفرینان کربلا را در این دو دسته معرفی و گرایش عثمانی و سابقه آنها را بیان میکند.
بخش سوم کتاب، «بازتاب تفکر عثمانی در کوفه» نام دارد. یکی از نکات جالب در این بخش نمود تفکر عثمانی در نامههای ارسالی به امام حسین(ع) است. به گفته نویسنده منابع تاریخی حاکی از آن است که نباید این افراد را از نظر تفکر سیاسی و مذهبی یکی دانست(ص 123 و 124). برخی از این نامهها از سوی اشراف کوفه نوشته شدهاند که تفکر عثمانی داشتند. مؤلف در صفحه 139 با مقایسه مضمون نامههای شیعیان با نامه اشراف کوفه، تفاوت بینشی این گروهها را مشخص میکند که بسیار جالب توجه است. در پایان این بخش میخوانیم: «زندگی سیاسی ـ مذهبی اشراف و حوادث پس از کربلا، مؤید عملکرد پیشین آنان و مبین این نکته است که اشراف را از نظر فکری باید از شیعیان جدا دانست و نامه نوشتن آنان نمیتواند سرپوشی بر تضاد فکری آنان با شیعیان کوفه باشد، بلکه باید حمل بر موقعیت سنجی آنان شود و ...»(ص146).
بخش چهارم کتاب، «بازتاب تفکر عثمانی در کربلاست». نویسنده در این بخش مینویسد: «تفکر عثمانی در کربلا به جهت تقابل مستقیم با تشیع واقعی بسیار محسوستر و آشکارتر ظهور و نمود کرد»(ص 149)، این بخش شامل سه فصل است: فصل اول: پیشفرضهای باطل است. نویسنده در این بخش تحلیل دقیقی درباره موضوع اعزام اجباری نیروهای معارض کربلا ارائه میدهد.
فصل دوم «معارضان از منظر حاضران در کربلا» است. معارضان در کربلا از منظر امام و اصحاب ایشان هم بیانگر این است که نیروهای گردآمده ابنزیاد در کربلا از نظر فکری مخالف با اهلبیت(ع) و شیعیان هستند(ص 163). نویسنده در ادامه به شبهه حضور 30 هزار نفری عثمانیمذهبان پاسخ میگوید و با اشاره به روایتی که تعداد آنها را شش هزار نفر معرفی کرده است در صفحه 168 و 169 به این شبهه پاسخ میدهد.
«نمادها و شعارهای تفکر عثمانی در کربلا»، عنوان فصل سوم است. مؤلف در این فصل توضیحات جالبی درباره منع آب به عنوان بارزترین نمود تفکر عثمانی در کربلا میدهد. وی با اشاره به باور مذهب عثمانی مبنی بر اینکه حضرت علی(ع) نقش اصلی را در هدایت شورشیان بر ضد عثمان بازی کرده است، مینویسد: «در جریان قتل عثمان آنچه از نظر عاطفی میتوانست احساسات مردم را جریحهدار کند و بهانهای برای عثمانی مذهبان باشد تا با آن مسلمانان را علیه امام تحریک کنند، ممانعت شورشیان از رسیدن آب به عثمان و سرانجام کشتن او با لب تشنه بود(ص170). رفتار سیاسی که عثمانیمذهبان بعد از کشته شدن عثمان اتخاذ کردند این بود که شیعیان را نیز تشنه بکشند و این عمل به عنوان شعار و مشخصه عمل سیاسی عثمانیمذهبان در تاریخ شناخته شد. یک نمونه آن جلوگیری آب از نیروهای حضرت علی(ع) در صفین بود. نمونه دیگر اتخاذ این سیاست در شهادت محمدبن ابیبکر و مسلمبن عقیل بود که از دادن قطره آب به آنها امتناع کردند و در حادثه کربلا نیز این سیاست را در پیش گرفتند.
در ادامه نویسنده با استناد به نمادها و شعارهای دیگر در سخن حاضران در صحنه کربلا تفکر عثمانی حاکم بر سپاه عمربن سعد را نشان میدهد. یکی از این نمادها و شعارها بررسی قیام امام حسین(ع) از منظر سپاه بنسعد است. این اندیشه که هر حرکت و قیام بر ضد حاکم وقت محکوم و باعث خروج از دین است، تفکری بود که بنیامیه آن را تبلیغ میکردند. آن هم بدون اینکه برای حاکم و به قدرت رسیدن او قید و شرطی بیان شود(ص 180). این اندیشه سیاسی هم با دستورهای رسول خدا(ص) در تضاد است و هم برخلاف سخنان خلفای قبلی است. اما آنچه امویان میخواستند اطاعت بیچون و چرا بود و این موضوع به صورت فرهنگ عمومی در جامعه شکل گرفته بود. این تفکر هنوز هم در سخنان برخی از افراد شنیده میشود که از عبارت خروج امام علیه خلیفه سخن به میان میآورند.
نویسنده در ادامه به ادبیات سیاسی عثمانی حاکم بر سپاه عمربن سعد میپردازد و نشان میدهد ادبیات و اندیشه آن برگرفته از تفکرات عثمانی افراطی است که در جنگ جمل و صفین نیز مشاهده میشود و نمیتوان به صرف کوفی بودن از جهت تقسیمات فکری و سیاسی آنها را شیعه دانست(ص 190). این تفکر عثمانی در شعرها و رجزهای سپاهیان عمر سعد نیز مشهود است و نمونههای آن در کتاب در صفحات 190 تا 193 مطرح شده است.
پنجمین و آخرین بخش کتاب، «کربلا و نقش فقها و قراء» نام دارد. در ابتدای این فصل مؤلف به جایگاه خوارج و نقش آنها در برابر واقعه کربلا میپردازد و تبیین دقیقی درباره نسبت خوارج و امویان ارائه میدهد. نویسنده با مروری بر روابط سیاسی، نظامی خوارج با امویان در طول بیست سال تا پیش از قیام کربلا نشان میدهد، خوارج همواره در ستیز با حکام اموی بودند(ص 203 تا 208) و ثابت میکند حضور خوارج در کنار امویان در صحنه کربلا چیزی جز توهم نیست.
مؤلف در پایان کتاب و نتیجه بر اساس 5 دلیل ثابت میکند که بخش عمدهای از نیروهایی که در مقابل قیام امام حسین(ع) قرار گرفتند و سپاه ابن زیاد را تشکیل میدادند، دارای تفکر عثمانی بودند و کوفی بودن آنان هیچ گونه تعارضی با عثمانی بودنشان ندارد؛ این دلایل عبارتند از: تفاوت بنیادی نامه اشراف با شیعیان، برخورد متفاوت امام با شیعیان و اشراف، تصریح مورخان به عثمانی بودن آنان، اقرارها و تصریحات خود در جدایی از شیعیان و گرایش به تفکر عثمانی و اموی و تطبیق ملاکها و مشخصههای عثمانی مذهبان بر عملکرد و زندگی سیاسی آنان(ص 234).
کتاب «بازتاب تفکر عثمانی در واقعه کربلا» در 271 صفحه از سوی انتشارات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه انتشار یافته است.
کامله بوعذار، خبرنگار ایکنا خوزستان
انتهای پیام