به گزارش ایکنا، حجتالاسلام سیدمحمود طیب حسینی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 2 اردیبهشتماه، در سلسله نشستهای تفسیر موضوعی و معارفی قرآن که به همت مؤسسه بینالمللی حکمت برگزار میشود، با موضوع «منزلت حضرت خدیجه(س) در قرآن» به ایراد سخن پرداخت که در ادامه متن آن را میخوانید؛
آیات متعددی از قرآن در ارتباط با حضرت خدیجه تفسیر شده که به یکی دو مورد اشاره میکنم. در سوره طه خداوند پیامبر(ص) را به نماز امر کرده و میفرماید: «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا لَا نَسْأَلُكَ رِزْقًا نَحْنُ نَرْزُقُكَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى»، به پیامبر(ص) میفرماید اهل خود را به نماز امر کن و کاملاً با اراده قوی و محکم بر انجام نماز صبر کن.
این کلمه «اصْطَبِرْ» باب افتعال از صبر است و وقتی به باب افتعال میرود، دلالت بر مبالغه میکند. مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر این آیه شریفه نکتهای دارند و آن اینکه، پس از نقل دیدگاههای مفسرین که منظور از اهل پیامبر(ص) را مشخص کردهاند، ایشان میگویند اینها دیدگاه صحیحی نیست. ممکن است تطبیق این آیه به همسران پیامبر(ص) از باب جری و تطبیق باشد، اما تفسیر اولیه نیست، زیرا سوره طه در مکه نازل شده و زمانی که سوره نازل شده، اهل رسول خدا(ص) کسی جز خدیجه کبری(س) و امیرالمومنین(ع) و فاطمه زهرا(س) نبوده است.
معلوم میشود در این رسالتی که رسول خدا(ص) بر عهده گرفته بود، دو همراه بسیار نزدیک داشت و پیامبر برای ادای رسالت نیازمند پشتوانه معنوی بودند که نماز است و خدا پیامبر(ص) و دو همراهش را به نماز امر میکند و معلوم میشود نماز در آن شرایط، سخت بوده و این نمازی هم که خدا از پیامبر(ص) میخواهد، این پنج نماز نبوده و بیش از اینها باید نماز میخواندند. این نشاندهنده جایگاه حضرت خدیجه(س) است. روایتی داریم که در مجلس مناظرهای که در حضور مأمون در مرو بود و علما هم حاضر بودند و از امام رضا(ع) سوال میکردند، این سوال را مطرح میکنند که چه دلیلی بر برگزیدگی شما نسبت به سایر امت است. امام(ع) فرمودند بجز باطن قرآن، ظاهر دوازده آیه قرآن نیز دلالت دارد که ما برگزیدگان این امت هستیم و قرابت بیشتری با رسول خدا(ع) داریم. سپس میگویند ما دو بار امر به نماز شدهایم؛ یکبار خداوند با همه مردم ما را به نماز امر کرده است و بار دومی که خدا ما را امر به نماز کرده، در آیه شریفه سوره طه است. ما اهل بیت(ع) در کنار چند نفری که مورد نزول آیه بودند، مخاطب آیه هستیم.
آیه دیگری هم در سوره فرقان داریم که منزلت ویژهای برای حضرت خدیجه(س) است. خداوند میفرماید: «وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَ ذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا»؛ یعنی بندگان خدای رحمان کسانی هستند که این خواسته را از خدا طلب میکنند که خدایا، همسران و فرزندان ما را نور چشم ما قرار بده. این دعای عبادالرحمان است. در روایت داریم که جبرئیل به رسول خدا(ص) فرمود: منظور از «ازواجنا»، خدیجه کبری(س) است. همچنین مراد از «ذریّاتنا» فاطمه زهرا(س) است و «قرة اعین» هم حسنین هستند و منظور از بخش پایانی آیه نیز علی ابن ابیطالب(ع) است. بنابراین، مصداق بارز و کامل این عبادالرحمان که از خدا این هدیه را دریافت میکنند رسول خدا(ص) است و کسی که مایه مسرت رسول خدا(ص) است، حضرت خدیجه(س) است.
آیه دیگر، در سوره ضحی آمده است که فرمود: «أَلَمْ یَجِدْكَ یَتِیمًا فَآوَى وَوَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدَى وَوَجَدَكَ عَائِلًا فَأَغْنَى»؛ یعنی ای پیامبر(ص)، خداوند تو را یتیم یافت و پناه داد و تو را ضال یافت و هدایت کرد و تو را فقیر یافت و بعد به تو غنا بخشید. اینکه «اغنی» چه معنایی دارد، دیدگاهها مختلف است، اما شاید بهترین معنا غنای نفس باشد؛ یعنی خدا به تو عزت نفسی داد که تو هرگز به چیزی که نداری احساس نیاز نمیکنی. پیامبر(ص) از ابتدا یک غنای نفس داشت و اگر این را نداشت هرگز شایستگی نبوت را پیدا نمیکرد، چون پیامبر(ص) در نهایت فقر زندگی میکرد و دوران کودکی پیامبر(ص) با فقر و یتیمی مضاعف همراه بود.
اگر فردی یتیم و دچار فقر باشد و خداوند به او غنای نفس نبخشد، این شخص بعدها در بزرگی اگر به ثروت برسد دچار عقده روحی میشود و به اسراف دست میزند. رسول خدا(ص) هرگز چنین نبود و هرگز چیزی را که نداشت، هوس نمیکرد داشته باشد و با این حال بیشتر مفسرین، کلمه «اغنی» را علاوه بر غنای نفس، به ثروت ظاهری هم تفسیر کردهاند و گفتهاند ثروتی که خداوند در این آیه اشاره میکند، ثروت خدیجه کبری(س) از روز اول ازدواج تا سال دهم بعثت است که پنجاهمین سال عمر پیامبر(ص) بود. این چیزی است که مفسرین گفتهاند و نشاندهنده نقش پیامبر(ص) در جذب دلهای مؤمنین است.
آیه دیگری که شاید اولینبار در مورد حضرت خدیجه(س) مطرح میشود، آیات نهم و دهم سوره قصص است. زمانی که آل فرعون موسی(ع) را از آب برمیگیرند و نزد فرعون میآورند دستور به قتل موسی را میدهند، اما زن فرعون که آسیه باشد ممانعت میکند. طبق نقل قرآن، آسیه تقاضا میکند که او کشته نشود و گفت این نوزاد مایه شادمانی من و تو است و امید است در آینده به ما نفع برساند و یا اینکه او را فرزند خود قرار دهیم.
در روایات آمده است زمانی که در سال دهم بعثت حضرت خدیجه(س) در بستر بیماری بودند، رسول گرامی اسلام(ص)، بر بالین خدیجه(س) بودند و نشانههای مرگ نیز آشکار شده بود و به این نتیجه رسیده بودند که لحظات آخر عمر شریف این بانوی بزرگ است. رسول خدا(ص) خطاب به خدیجه(س) فرمود این مسئله برای من ناخوشایند است، اما گاهی چیزهایی را انسان ناخوش میداند ولی خدا در آن خیر کثیر قرار داده است؛ یعنی حالی که تو داری و ممکن است موجب وفات تو شود، برای من ناراحتکننده است اما در آن خیر کثیر است. سپس فرمودند: وقتی تو از دنیا رفتی سلام من را به هَووهای خودت؛ یعنی مریم دختر عمران، کلثوم خواهر موسی و آسیه زن فرعون برسان. اینجا اصلاً حال مزاح نیست. تأمل میکردم که چه ارتباطی میتواند بین حضرت خدیجه(س)، آسیه، مریم و کلثوم باشد. تنها این به ذهنم رسید که رسول خدا(ص) با این سخن خواستهاند آن جایگاهی که آسیه در ایمان پیدا کرده و خدا در سوره تحریم به نیکی از او یاد کرده، برای خدیجه(س) نیز قرار دهند.
پیوندی میان خدیجه کبری(س) و مقام و منزلت ایشان با مقام آسیه در امت موسی(ع) هست و اگر خدا در سوره قصص از آسیه یاد کرده و نقش آسیه در حفظ جان موسی(ع) مورد توجه قرار گرفته، جایگاه خدیجه(س) نیز همین بوده و این آیه کم از آن آیات نبوده است. یکی از نکات این است که طبق روایات، سوره قصص چهل و نهمین سوره قرآن است و قبل از سوره اسراء نازل شده است. موضوع سوره اسراء معراج رسول خدا(ص) است و نظر مشهور مورخین و مفسرین در مورد زمان معراج رسول خدا(ص) سال دهم هجری است. زمان رحلت و وفات حضرت خدیجه کبیری(س) نیز در دیدگاه مشهور دهم ماه رمضان سال دهم بعثت است. معراج 27 رجب سال دهم و وفات حضرت خدیجه(س) را دهم بعثت گفتهاند. سوره قصص قبل از سوره اسرا نازل شده است و احتمالاً 6 ماه پیش از سوره اسراء بوده است. پس زمان نزول سوره قصص، نزدیک به سال دهم است و تقریباً قبل از وفات حضرت خدیجه(س) بوده است.
نکته دیگر اینکه امروزه محققین و مفسرین معتقدند که گرچه بخش معتنابهی از آیات به نقل سرگذشت امتهای گذشته پرداخته اما قرآن کتاب قصه و تاریخ نیست و اگر خدا در قرآن مجید قصه پیامبران را مطرح میکند، اغراض این قصهها برای امت پیامبر خاتم مهم است؛ لذا خداوند هیچ قصهای را در قرآن با همه ویژگیهای زمانی و مکانی مطرح نکرده است. پس قصههایی که خدا در قرآن نقل میکند، هدف هدایتیاش برای دین خاتم است و خود نقلهای تاریخی اهمیت اولی ندارد.
روش خدا در قرآن هم این است که از هیچ کدام از اصحاب پیامبر(ص) اسم نبرده است. نکته دیگر اینکه در یک روایتی از رسول خدا(ص) داریم که فرمودند: شما پیروان امت من دقیقاً بر سنت و روش کسانی که قبل شما بودند سوار میشوید و حرکت میکنید. این یعنی هر عملی که برای بنی اسرائیل اتفاق افتاده، امت پیامبر خاتم(ص) نیز به اینها مبتلا میشوند، اما دقیقاً نباید تصور کنیم مانند قضیهای که در امت موسی(ع) رخ داد در این امت نیز رخ دهد و فاصله کمتر یا بیشتر است. البته که در امت رسول خدا(ص) نیز سامری پیدا میشود، اما لازم نیست گوسالهاش از جنس طلا باشد.
اگر در سوره قصص که قبل از رحلت خدیجه(س) کبری نازل شد و از زن فرعون به عنوان کسی یاد میشود که از دیدن موسی(ع) شادمان میشود و از فرعون میخواهد موسی(ع) را به قتل نرساند و ناجی موسی میشود و این موجب میشود که حضرت موسی(ع) در آینده بزرگ شود و بنیاسرائیل را هدایت کند، این قضیه در مورد خدیجه کبری(س) نیز اتفاق افتاده است. وی در یک سفر تجاری با رسول خدا(ص) آشنا میشود و پس از سفر، شیفته پیامبر(ص) شده و پیشنهاد ازدواج میدهد. آسیه در نوزادی، موسی(ص) را نجات داد و خدا اراده کرد که پیامبر(ص) در یتیمی بزرگ شود و در جوانی با چنین زنی ازدواج کند که شیفته اخلاق پیامبر(ص) شود، والا اگر یک آدم دنیایی بود و پیامبر(ص) نیز اخلاق والایی نداشت، ایشان پس از ازدواج به پیامبر(ص) پیشنهاد میداد بیشتر تجارت کنند، اما او پس از ازدواج همه اختیار را به رسول خدا(ص) میدهد.
انتهای پیام