مکتب نجاتبخش سیدالشهدا زمینه رشد و تعالی شخصیت انسانها را فراهم میکند. بهترین زمان برای ترویج و تبیین این مکتب ماه محرم است و بهترین زمان برای تبیین ابعاد شخصیت وجودی سالار شهیدان(ع) روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی است. باید تلاش شود تا در مجالس عزاداری امام حسین(ع) بصیرتافزایی مبنی بر آموزههای دینی و قرآنی انجام شود. باید اشکهای ریخته شده در این مراسم مردم را برای کمک به مظلوم و عزت اسلام و ایستادگی در مقابل ظالم ترغیب کند. این مجالس باید دارای دو بعد شور و حماسه و شعور و معرفت باشد و هر دو بعد باید در کنار یکدیگر احیاء شوند. اگر شور و حماسه بر شعور غلبه یابد، مجالس به سوی جنون رهنمود میشود.
ایکنا بنا بر رسالت آموزشی خود نسبت به تحلیل ابعاد روانشناسی عزاداری سیدالشهدا(ع) اقدام کرده است تا با بررسی زمینههای روانی این اتفاق توسط محمدرضا کمن، روانشناس بالینی در شناخت و معرفت بهتر و کاملتر این واقعه قدم مؤثری بردارد و چراغ راهی برای زندگی انسان امروز بیفروزد. در ادامه سخنان محمدرضا کمن درباره چگونگی رسیدن به مرحله پذیرش حقیقت شهادت امام حسین(ع) و کسب شعور عاشورایی مشاهده کرده و میخوانید.
یکی از سؤالاتی که در ایام سوگواری حضرت سیدالشهدا(ع) در اذهان عمومی شکل میگیرد این است که چرا باید عزاداری کرد. مجلس عزاداری امام حسین(ع) مجلسی است که معمولاً برای دادن تذکرات اعتقادی یا اخلاقی و ذکر مصیبت، سینهزنی و یا زنجیرزنی برپا میشود. این مجالس هرساله تکرار شده و به اشکال مختلف برگزار میشود. با برپایی مجالس عزاداری امام حسین(ع) حزن و اندوهی وجود انسان را فرا میگیرد و اشک از چشمان عزاداران جاری میشود. برای تشریح علت عزاداری کردن به بیان روایتی از امام هشتم شیعیان میپردازیم، وجود نازنین امام رضا(ع) فرمودند: «إِنَّ اللّه تَبارَکَ وَ تَعالى لَمْ یُبِحْ اَکْلاً وَ لاشُرْبا اِلاّ لِما فیهِ الْمَنْفَعَةُ وَ الصَّلاحُ وَ لَمْ یُحَرِّمْ اِلاّ ما فیهِ الضَّرَرُ وَ التَّلَفُ وَ الْفَسادُ، فَکُلُّ نافِعٍ مُقَوٍّ لِلْجِسْمِ فیهِ قُوَّةٌ لِلْبَدَنِ فَهُوَ حَلالٌ؛ خداوند تبارک و تعالى هیچ خوردنى و نوشیدنى را حلال نکرده است، مگر آنکه در آن منفعت و صلاحى بوده و هیچ خوردنى و نوشیدنى را حرام نکرده، مگر آنکه در آن ضرر و مرگ و فسادى بوده است. پس آنچه مفید و مقوّى بدن و باعث تقویت آن شود، حلال شده است.»
خدا از سر محبت یا دوستداشتنی که نسبت به مخلوق خود دارد خیر و شر آنان را بهتر از هر کسی میداند لذا یکی از مواردی که خداوند در ادیان توحیدی بهویژه برای اهل کتاب و مسلمانان توصیه کرده برگزاری عزاداری است. در عزاداری شرکت میکنیم به همان علتی که نماز میخوانیم در عزاداری شرکت میکنیم به همان علتی روزه میگیریم در عزاداری شرکت میکنیم به همان علتی که توصیههای اخلاقی دین را رعایت میکنیم. ما در عزاداری شرکت کرده و گریه میکنیم چون خداوند دوست دارد و آنچه او دوست داشته باشد قطعاً به نفع بندگان است. عزاداری با نیت تعبدی و با علم به اینکه میدانیم خداوند به خیر ما آگاه است، بهترین نوع عزاداری و اتفاقاً منطقیترین نوع، نگاه به انجام فرایض و توصیههای دین، اعتماد به خداوند است؛ فارغ از اینکه شواهد علمی برای آن موجود نباشد اما من نوعی فرایض و توصیههای دینی را انجام میدهم. حال فارغ از این دیدگاه و نیت تعبدی میخواهیم به بررسی ابعاد روانشناسی عزاداری سیدالشهدا(ع) بپردازیم.
شش هیجان پایه و تأثیرشان بر انسان
برای ورود به بحث باید ابتدا شناختی از ابعاد هیجانات درونی خود داشته باشیم. روانشناسان تلاش کردهاند هیجانات و احساساتی که انسانها تجربه میکنند را بشناسند و تا امروز تئوریهای مختلفی برای دستهبندی و توضیح هیجانات مطرح شده است. بهصورت کلی «غم و شادی»، «دوست داشتن و دوستنداشتن»، «خشم و ترس» شش هیجان پایه در علم روانشناسی است. یکی دیگر از نکتههای در علم روانشناسی مطرح است رویکرد درمانی با تمرکز بر هیجانات انسان میشود «رهایی هیجانی» است که به اختصار «ای اف تی» (EFT) نامگذاری شده است. نوعی درمان جایگزین برای رفع دردهای جسمی و پریشانیهای احساسی است و با اسامی دیگری همچون «ضربه درمانی» و «طب فشاری روانشناختی» نیز شناخته میشود و اگر هیجانات ما با فنها و روشهایی که وجود دارد، تنظیم شود افکار و رفتار ما هم تنظیم خواهد شد.
قبل از بروز هر هیجانی تفکری وجود دارد که به واسطه آن تفکر یک هیجانی از انسان سر میزند و به از آن یک هیجان رفتاری شکل میگیرد که به عقیده روانشناسان اگر هیجان تنظیم شود رویکردها و رفتارهای فرد نیز تنظیم خواهد شد. با بررسی ابعاد هیجانات پایه متوجه خواهیم شد که آموزههای دینی اسلامی بر روی دوست داشتن و دوست نداشتن تأکید دارد. درصورتیکه در علم روانشناسی اینگونه نیست. در حدود دو دهه است که در علم روانشناسی نسبت به هیجانات با ششپایه توجه میشود درصورتیکه در کتابهای روانشناسی گذشته فقط خشم، ترس و غم را هیجان قلمداد میکردند و حتی به دوست داشتن و دوستنداشتن توجه نمیکردند اما امروز در جدیدترین مقالات و در جدیدترین نگاهها صحبت از این است اگر کسی بتواند هیجان دوست داشتن و دوستنداشتن خود را تنظیم کند آن چهار هیجان دیگر هم تنظیم میشود.
حال که علم روانشناسی به تمامی ابعاد هیجان پایه توجه دارد، صاحبنظران این علم متوجه شدند که میزان اهمیت و اثرگذاری شش هیجان پایه بر سلامت روان به یک اندازه نیست. برخی از هیجانات در یک سطح تقدم و تأخر دارند و برخی دیگر اثرات متفاوتی بر انسانها میگذارند ولی اگر بخواهیم از ریشهای و پایهایترین هیجانات نام ببریم به دو هیجان دوست داشتن و دوست نداشتن میرسیم. حال تعریف هیجان دوست داشتن و دوست نداشتن چیست؟ غذا، لباس، چیزهای مادی و روزمرهای که فرد دوست دارد میتواند جزو هیجان دوست داشتن و یا نداشتن باشد البته اگر بخواهیم عمیقتر و دقیقتر هیجان دوست داشتن و نداشتن را مورد بررسی قرار دهیم به دوست داشتن و دوست نداشتن آدمها و یا دوست داشتن و یا نداشتن رفتارها و تجربهها میرسیم.
اگر به مثالهای هیجانات دوست داشتن و دوست نداشتن توجه کنیم متوجه خواهیم شد که این هیجان مقوله مفصلتر و بزرگتری از پایههای دیگر هیجان یعنی خشم و ترس و غم و شادی است و اصلاً نیاز به اثبات علمی و تحقیقات خاص ندارد. برای مثال وقتی شاد یا غمگین میشویم به این علت است که به آن چیزی که دوست دارم یا دوست ندارم دسترسی پیدا کردم یا منع شدم لذا از همین مثال متوجه خواهیم شد که دوست داشتن و دوست نداشتنها اهمیت جدیتر و قابلتأملی دارد. برای مثال اگر یک چیزی را دوست نداشته باشم، ولی به من تحمیل میشود خشمی در من به وجود میآورد بدان معنی که وقتی طرف مقابل به اصرار از شما میخواهد کاری که مطابق با میلتان نیست انجام دهید. این موضوع منبع خشم و نارضایتی میشود لذا اگر دقت کنید متوجه خواهید شد که دوست داشتن تقدم رتبی یا ریشهایتر نسبت به خشم یا حتی ترس دارد.
رابطه سلامت روان با دوست داشتن
برای مثال فرد چه زمانی میترسد؟ در دل ترس یک هیجانی با نام دوست نداشتن وجود دارد یعنی دوست نداشتن چیزی که مواجهشدن با آن فرد را مورد آزار و اذیت قرار میدهد. پس تا این جای کار دریافتیم که هر آن چیزی که من باید دوست داشته باشم و یا دوست نداشته باشم بر اساس دستورالعمل خدا از خلقت من جاری و ساری است. زمانی که یک وسیله مصنوع سادهای مانند تلفن همراه که در اختیار داریم قاعده، قانون و دستورالعمل برای استفاده دارد، چگونه شارژ میشود چگونه باتری آن را جایگذاری میکنیم چگونه خاموش و روشن میکنیم اگر من بخواهم کار خودم را انجام دهم نمیتوانم از این تلفن همراه استفاده بهینه کنم. انسان هم همینطور است دستورالعملی که خداوند برای انسان صادر کرده بر اساس نیازهای فطری اوست.
به بیان سادهتر سلامت روان یعنی اینکه آنچه من باید دوست داشته باشم و در دایره دوستداشتنیها و علاقهمندیهای من است آن علایق و آن دوستداشتنیها را برای زندگی پیادهسازی کنم. برای مثال یک فرد باید برای سلامت روان خود پدر و مادرش را دوست داشته باشد فارغ از اینکه آنها چگونه با او رفتار میکنند؛ باید همسر خود را دوست داشته باشد و حتی در این دوست داشتن اظهار و ابراز دوست داشتن داشته باشد تا این دوست داشتنها پایدارتر شود لذا ابراز این دوست داشتنها دایره سلامت روان فرد را بهتر تنظیم میکند. هر فرد باید فرزندان خود را دوست داشته باشد و نشانه این دوست داشتنها مهر و محبت و صمیمیت که به فرزندان منتقل میکند. من باید دوستان خوبی داشته باشم و به واسطه دوست داشتن آن دوستان خوب به سلامت روان نزدیک شوم.
شخصیت هر فرد بر اساس ۵ نفر انسانی که دوست دارد شکل میگیرد
داشتن دوستان ناباب سلامت روان فرد را به مخاطره میاندازد لذا امروز در علم روانشناسی میگویند که شخصیت هر فرد بر اساس ۵ نفر انسانی که دوست دارد شکل میگیرد. اگر آن ۵ شخصیتی که فرد دوست دارد سلامت روان نداشته باشند شخصیت فرد نیز دچار مشکل خواهد شد و این موضوع بهصورت کاملاً ناخودآگاه شکل میگیرد. پس داشتن روابط خارج از خانوادگی در شکلگیری شخصیت هر فرد بسیار مؤثر است پس اینکه با چه کسی دوست باشم، به چه کسی ابراز علاقه کنم و برای چه کسی زمان بگذارم و در آخر چه کسی را بهعنوان دوست خود انتخاب کنم در سلامت روان من مؤثر است. دوست یک شخص شدن نشانههای فراوانی دارد برای مثال چقدر وقت بگذارم تا چه اندازه توجه کنم اینکه دغدغههای او دغدغههای من باشد در شادیهایش شریک باشم بسیار مهم است. فردی که دوست من است از فاز خانواده یک پله آن بالاتر است به بیان سادهتر سلامت روان من در گروی این است که من از صبح تا شب به چه کسانی به چه چیزهایی توجه و تمرکز میکنم.
هر فرد دقیقاً در روابط اجتماعی خود به کسانی توجه میکند که آنها را دوست دارد پس خود این توجه از پس آن قصه میزان مهر و محبت شکل میگیرد فردی که واقعاً در معنای غلط خود عاشق فرد دیگری میشود نسبت به همهچیز کور و کر میشود یعنی صبح تا شب فقط به یک نفر توجه میکند. اگر این دوست داشتن سالم باشد خب به سلامت روان دست پیدا میکند، ولی اگر این دوست داشتن سالم نباشد او را دچار مشکلات روحی، خلقی و روانی خواهد کرد. پس هیجان دوست داشتن و دوست نداشتن به فرد کمک میکند و بستری را برای او فراهم میکند که به چه کسانی توجه داشته و به چه کسانی توجه نداشته باشد.
ارتباط هیجان پایه دوست داشتن با عزاداری امام حسین(ع)
با این نگاهی که تا اینجا در مورد هیجانات به آن اشاره کردیم فرد وارد مجلس عزای امام حسین(ع) میشود. زمانی که فرد مصیبت کسانی را میشنوند که آنها هم عزیزترین مخلوقات خدا هستند، وقتی فرد مصیبت کسانی را میشنود که بهترین بندههای خدا بودند، میزان محبت آن فرد نسبت به امام حسین(ع) و اولاد ایشان بیشتر میشود و بغض و کراهت آن فرد نسبت به کسانی که نسبت به آنها ظلم کردند بیشتر میشود. وقتی شدت محبت فرد به امام حسین(ع) بیشتر میشود طبیعتاً تبعیت او نسبت به آن بزرگوار بیشتر میشود و هرچقدر تبعیتش نسبت به کلام و سیره و سلوک امام حسین(ع) بیشتر شود زندگی آن فرد تنظیم خواهد شد.
پس در نتیجه شنیدن ذکر مصیبت سیدالشهدا(ع) سبب تنظیم هیجانات پایه فرد از جمله خشم و ترس و غم و شادی میشود و بر همین اساس دوست داشتن فرد نیز تنظیم خواهد شد. در نتیجه شخص اگر از چیزی نباید غمگین شود دیگر غمگین نخواهد شد چرا؟ چون امام حسین(ع) در این موضوع غمگین نبودند یا برای مثال امام حسین(ع) در زندگی خود نسبت به آن موردی که من نسبت به آن خشم دارم، خشمگین نبودند پس اینگونه خشم من تنظیم میشود. بهجای اینکه ترس از دادن مال و اموال داشته باشم که ممکن است برای هر کسی پیش بیاید ترس از این داشته باشم نکند یک روزی از دایره بندگی خدا خارج شوم چون امام حسین(ع) اینگونه زندگی میکردند پس همه هیجانات من بر اساس این هیجان دوست داشتن تنظیم میشود، چرا؟ چون شدت محبت به ایشان، سبک زندگی، نگاه و بینش امام حسین(ع) را به من منتقل میکند و این موضوع تمامی بینشها و حتی سبک زندگی فرد را تنظیم میکند.
اساساً سلامت روان در گروی سبک زندگی سالم است و بیماری روان در گرو سبک زندگی ناسالم است لذا زمانی که سبک زندگی سالمی داشته باشم (از تنظیم خواب گرفته تا سبک نگاه من به مردم اعم از خوشبینانه و بدبینانه) توأمان سلامت روان نیز به همراه خواهد داشت و اگر سبک زندگی از تنظیم خارج شود قطعاً بیماری روانی به همراه خواهد داشت. بیماری روانی، ویروسی نیست افسردگی و اضطراب، اختلالات روانی و بالینی که ویروس ندارند. بیماری روانی ناشی از سبک زندگی ناسالم است. نشستن در مجالس اهلبیت(ع) و توجه به ذکر مصیبت و اشک ریختن، شدت محبت را افزایش میدهد، محبت تبعیت میآورد، تبعیت هیجانات را تنظیم میکند پس وقتی هیجانات تنظیم میشود سلوک رفتاری تنظیم میشود، وقتی سلوک رفتاری تنظیم میشود سبک زندگی سالمتر و فرد بهسلامت روان نزدیکتر میشود.
حال درباره بحث اشک ریختن صحبت خواهیم کرد. روانشناسی بانام روانشناسی سوگ وجود دارد و معتقدیم وقتی فردی دچار فشار استرسی میشود که پس از این فشار شرایطی برای او ایجاد میشود که سه مرحله شوک، انکار و پذیرش را تجربه میکند مانند فردی دچار ورشکستی مالی میشود یا شخصی که عزیز خود را از دست میدهد. مرحله شوک بدان معنی است که فرد از شنیدن خبر شوکه میشود و بعد از وارد مرحله انکار میشود. مرحلهای که حاضر نیست بپذیرد که چنین اتفاقی رخ داده و دوست ندارد باور کند که این اتفاق خواب نیست و مدام با خود فکر میکند که حتماً شخصی با او شوخی میکند و چون دوست ندارد که باور کند این اتفاق تلخ رخ داده دست به انکار میزند. بعد از اتمام مرحله شوک و انکار وارد مرحله پذیرش میشود. انسانهایی که در مرحله شوک و انکار بمانند دچار بیماری روانی میشوند و اطرافیان آنها باید تلاش کنند که افراد از مرحله شوک و انکار عبور کنند و به مرحله پذیرش برسند.بهترین و راحتترین نشانه مرحله پذیرش که میتواند افراد میتوانند متوجه آن شوند اشک ریختن است.
چگونگی مواجهشدن با شوک سوگواری
وقتی فردی عزیز خود را از دست میدهد همینطور مات و مبهوت میماند، در چنین حالتی ما در علم روانشناسی میگوییم آن فرد در حالت شوک و انکار مانده است. البته شناسایی مرز تشخیص شوک و انکار خیلی سخت است. بعد میگویند یک کاری کنید گریه کند یا میگویند بگذارید گریه کند. همه ما این روال را تجربه کردیم چراکه فرد داغدیده بعد از گریه کردن آرام میشود. البته حتماً نباید فرد عزیز خود را از دست بدهد حتی اگر خودروی فردی را سرقت کردند همه این مراحل را تجربه خواهد کرد. در ابتدا وارد مرحله شوک میشود و منتظر میماند. بعدازآن وارد مرحله انکار میشود و میگوید حتماً در خیابان دیگری پارک کرده بودم و به جستجوی کوچه به کوچه خودروی سرقتی خود میپردازد بعد با خود میگوید شاید پلیس خودروی من را به پارکینگ منتقل کرده است. همه فرضیات را امتحان میکند و بعد متوجه میشود که ماشین را سرقت کردند. اگر خودرو برای او خیلی مهم باشد(کار به درست و غلطی آن نداریم) گریه میکند و سوگ خود را برگزار میکند وقتی گریه میکند، بعدش احساس سبکی میکند تازه میتواند فکر کند که چهکاری باید انجام دهد.
وقتی فرد عزیزی از دست میدهد میگویند او را بر سر مزار آن متوفی برده تا عزیز دفن شده خود را مشاهده کند، چرا؟ چون مشاهده عزیز مدفونشده فرد را از مرحله انکار خارج میکند و بعد از این مرحله، وارد مرحله پذیرش میشود. زمانی که پذیرفت عزیز خود را از دست داده شروع به گریه کردن و اشک ریختن میکند. لذا نشانه عبور از مرحله شوک و انکار و پذیرش گریه کردن است. در مجالس عزای امام حسین(ع) زمانی که ذکر مصیبت میکنند اشک میریزیم و یا در دعاهای خود از خدا میخواهیم تا این سعادت را به ما عنایت فرماید تا بتوانیم در مراسم شهادت امام حسین(ع) اشک بریزیم. حال میخواهیم مراحل شوک، انکار و پذیرش را در مراسم سوگواری سالار شهیدان(ع) بررسی کنیم. وقتی فرد مصیبت را میشنود بااینکه بارها شاید این مصیبتخوانی را شنیده باشد دچار شوک شده و گاه حتی اذیت میشود که برای چه محبوبترین و مظلومترین خلق خدا دچار چنین مصیبتی شده است، منتهی چون از لحاظ تاریخی به روایت تاریخ این جریان آگاهی دارد و بارها این مصیبت برای او تکرار شده است در مرحله شوک و انکار باقی نمیماند بهسرعت وارد مرحله پذیرش میشود و شروع به اشک ریختن میکند. این اشک ریختن برای فرد سبکی ایجاد میکند و بعد در ذهن خود به تجزیهوتحلیل ابعاد واقعه کربلا میپردازد و درنتیجه به شعور عاشورایی دست پیدا میکند.
لذا ما معتقدیم برای جریان عزاداری و ایام سوگواری سید شهدا(ع) حتماً ما شور میخواهیم و البته در کنار شور چقدر خوب است که شعور هم باشد. شعارهای بیربطی که اساس و مبنای علمی ندارد خیلی به آن توجه نکنیم اگر کسی شورش را در ایام شهادت سیدالشهدا(ع) به کار نیندازد اصلاً وارد مقوله و باب تفکر و تأمل و به راه انداختن شعور نمیشود. مرحله شعور حسینی یعنی اینکه فرد در مورد حادثه عاشورا تحقیق کند کتاب بخواند با اهل فن در این زمینه صحبت کند و در آخر به مرحله شعور و آگاهی دست پیدا کند اما نباید فراموش کرد برای رسیدن به شعور عاشورایی حتماً به شور نیاز داریم. آن شور هیجانات و شرایط خلقی و روحی فرد را به نقطهای میرساند که انگیزه پیدا کند تا اصل موضوع را مورد تحقیق و بررسی و مطالعه قرار داده و به آن آگاهی و شعور حسینی دست پیدا کند.
برای شهادت حسین علیهالسلام، حرارت و گرمایی در دلهای مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمیشود
زمانی که از پس آن شور، شعور ایجاد شد سبک زندگی فرد تغییر پیدا میکند و ما شاهد هستیم که بسیاری از افراد پس از محرم دچار تغییر در سبک زندگی میشوند. درصورتیکه اگر هزاران روانشناس اگر میخواستند ذرهای در زندگی فرد ایجاد کنند نمیتوانستند بیشتر از ده درصد در زندگی او تغییر به وجود آورند ولی این ایام چنین پتانسیل و ظرفیتی دارد که از هزاران جلسه روانشناسی و مشاوره در تغییر سبک زندگی افراد به شکل صحیح و سالم مؤثرتر است، چرا؟ چون الگوهای واقعی در اختیار فرد قرار میگیرد. در همین ارتباط پيامبر اکرم(ص) فرمودند: «إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَینِ حَرَارَةً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً؛ برای شهادت حسین علیهالسلام، حرارت و گرمایی در دلهای مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمیشود.» زمانی که اتصال قلبی به افرادی که خداوند محبت آنها را دل ما قرار داده است برقرار میشود سبک زندگی درست در درون انسان شکل میگیرد.
سبک زندگی درست یعنی اینکه من چگونه باید با خانواده خود برخورد کنم، در ارتباط با خداوند متعال باید چگونه عبودیت خود را نشان دهم، در ارتباط با ولی خدا چقدر ولایتپذیر باشم، با دوستان خود چگونه برخورد کنم، چگونه با زیردستان خود برخورد کنم و چگونه کسبوکار خود را در مسیر روزی حلال پیش برده و حقی از کسی ضایع نکنم. درکل همه آن زوایایی که در زندگی سراسر نور اهلبیت(ع) وجود داشت را در زندگی خود پیاده کنم. امیدواریم در این ایام عزاداریها، بتوانیم به نحو احسن و بهترین وجه شرکت کنیم و با داشتن شور و تجربه هیجانات درست و منطقی برای تنظیم آنچه در غمها و خشمها و ترسها و دوست داشتنهایمان لازم است تجربه کنیم کسب کنیم.
انتهای پیام