آیات مس داستانی به قلم محبوبه زارع است که تاکنون نزدیک به بیست کتاب با موضوع تاریخ اسلام و معصومین(ع) را در قالب داستان به نگارش درآورده است.
یکی از سوالاتی که در این کتاب پاسخ داده شده و ممکن است ذهن برخی از افراد را درگیر خود کرده باشد این بوده که دلیل نخستین پیوند ایرانیها و اسلام چه بوده است؟
«آیات مَس» از زاویۀ عشق، به این پرسش پاسخ میدهد. عشقِ ایرانی به دیرینگی هویت ایرانی شناختهشده است. از قصههای هزارویکشب گرفته تاکنون، ریشههای عشق ایرانی را میتوانیم در سایۀ ایمان بیابیم. محبوبه زارع با «آیات مَس»، عشق دو زرتشتی را دستمایه قرار داده است تا خواننده بیتوجه به تنشهای بین دینی، وجوه اشتراکی آیین محمد (ص) و زرتشت را کشف کند.
کهنالگوی عشق، نه جغرافیا میشناسد نه مذهب. این اصل را پیوندهای شکلگرفته بین شخصیتهای رمان به ما نشان میدهد. گوهرِ ایرانی با مردی عرب پیوند خورده و شمیسا دخترِ زرتشتی، شفای چشمهایش را در سرزمین حجاز و عراق میجوید. پیوند بعدی، پذیرش و گسترش مذهب شیعۀ علوی از سوی ایرانیهاست. همذاتپنداری مسلمانان ایرانی با مظلومیت فرزندان امام علی(ع) در حادثۀ عاشورا پررنگتر میشود چراکه ذهن ایرانیها با سوگ سیاوش آمیخته شده و هَل مِن ناصر یَنصُرنی را واضحتر میشنوند.
ایران در آستانۀ دگرگونی دینی و حکومتی است. اهورا، راوی «آیات مَس»، پسر بزرگ خاندان است و باید خاندانی را جای پدرِ درگذشتهاش سرپرستی کند. شرط سنگینی پیشپا میبیند تا به وصل شمیسا برسد. هرچه باشد باید بپذیرد تا داستان عشق شکل بگیرد. اهورا در آستانۀ فروپاشی هویتی قرار میگیرد. او باید کمک کند شمیسا چهرۀ پیغمبر اسلام را نقاشی کند؛ عجب شرط سادهای!
به نظر میرسد نویسنده، سفر قهرمانیِ جوزف کمپبل را در «آیات مَس» گنجانده باشد. اهورا و شمیسا هردو در مسیر سرزمین حجاز میافتند تا چهرۀ پیامبر جدید را ببینند اما پنجاهسالی میشود که پیامبر، دِینش را به اُمتش ادا کرده و درگذشته است. کار دلدادگان به فراقِ ناخواسته کشیده میشود. شمیسا باید همچنان برود و اهورا در سرزمین حجاز زمینگیر میشود.
پیرِ خردمند در این سفر قهرمانی، گوهر ایرانی است که مسلمان شده. اهورا به جز عشق شمیسا، پی چیزی نیست اما کائنات تصمیم گرفته است درهای دیگری روی اهورا باز کند. شمیسا نیز درصدد تحقق وعدۀ زرتشت میرود اما انگار زرتشت میخواهد چشم شمیسا را به جلوههای دیگری از عشق باز کند. مگر چند عشق داریم؟ اگر عشق یکی باشد و حقیقی، اهورا و شمیسا از هرطرف بروند، دست غیب به یاریشان میآید و در نقطهای که خدا بخواهد عشق را مَس میکنند.
«آیات مَس» از رویا بهره میگیرد. ابزاری که با خیالپردازی درآمیخته تا داستان را قوت ببخشد. زرتشت به رویای شمیسا آمده و راهی نشان داده است که او باید در بیداری بپیماید.
تکلیف شمیسا چه میشود وقتی پنجاهسال از رحلت پیامبر(ص) گذشته است؟ در صفحهی ١٠٠ کتاب «آیات مَس»، پیرمردی قریهنشین به این سؤال جواب داده است: «مردم مدینه وقتی دلتنگ پیامبر(ص) میشوند، به علیاکبر(ع) نگاه میکنند.» شمیسا به تکاپوی دیدن چهرۀ نتیجۀ پیامبر میافتد؛ بیآنکه بداند دست تقدیر راه دیدن شبیهترین فرد بنیهاشم را بر چشمهای شمیسا بسته است.
«آیات مَس» از جهت فرم نیز قابل تحسین است؛ ازآنجاکه زبان تاریخی، یکدست به فضای داستان وفادار مانده. تفکیک فصلهای کتاب با عنوان «آیه» جذابیت اثر را دوچندان کرده و ذهن ما در مواجهه با آن، آمادگی بیشتری برای پذیرش پیدا میکند. این موجب شده است رخدادها را واقعی تصور کنیم و داستان تا مدتهای طولانیتری ماندگار بماند.
علیرضا نعمتاللهی
انتهای پیام