«علامه حکیمی» فصل مشترک مطهری و شریعتی بود
کد خبر: 4077328
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۰۱ شهريور ۱۴۰۱ - ۰۰:۱۷
محمدحسن زورق در گفت‌وگو با ایکنا:

«علامه حکیمی» فصل مشترک مطهری و شریعتی بود

محمدحسن زورق، نویسنده و پژوهشگر معتقد است؛ به تعبیری شهید مطهری و دکتر شریعتی عملاً مکمل هم بودند و در کنار هم به نیاز روزگار خویش پاسخ دادند. هرچند ممکن بود که خودشان همدیگر را خیلی درک نکنند اما مشیت الهی این‌ها را به صورتی در کنار همدیگر قرار داده بود که توانسته بودند مکمل هم باشند. علامه حکیمی هم آن شور را ایجاد می‌کرد و هم شعور را می‌آفرید، باید گفت علامه حکیمی فصل مشترک مطهری و شریعتی بود.

دکتر زورقسـال‌ها پیش اسـتاد محمدرضا حکیمی بر پیشـانی کتابی روشـن و روشـنگر بـه نام «فاطمـه چه گفت» کـه در چـاپ بعـدی‌اش «شـهر گمشـده» نام گرفـت مقدمه‌ای شـورانگیز نوشـت که نشـان مـی‌داد آن کتـاب را بـه غایت پسـندیده اسـت. نویسـنده آن کتاب محمدحسـن زورق، مؤلف، شـاعر و پژوهشـگر دقیق‌النظر تاریخ اسلام بـود. به انگیزه نخستین سالروز درگذشت علامه حکیمی به گفت‌وگو با او نشستیم. گفت‌وگویی که حول محورهای مختلفی چون آثار، مشی، منش، سبک زندگی، تأثیر و تأثر علامه از بزرگان و... شکل گرفت. با ما همراه باشید. 

 

ایکنا _ در آغاز سخن بفرمایید آشنایی شما با علامه محمدرضا حکیمی به چه زمانی برمی‌گردد؟

من از دوران دانشجویی با اندیشه‌ها و آثار علامه استاد محمدرضا حکیمی آشنا شدم، قلم روان و شیوایی داشتند. مقالات و آثارشان در منابع روشنفکری آن دوران منتشر می‌شد و بعضاً محل بحث بود. خاطرم هست در مجله «الفبا» که متعلق به روشنفکران دوران بود آثاری را منتشر می‌کردند. من نیز مقاله شیخ آقا بزرگ طهرانی از علامه محمدرضا حکیمی را در این مجله خواندم. همین حرکت در آن شرایط در حوزه قلم به نوعی نوآوری و پدیده‌ای جدید بود. چون معمولاً روشنفکران براساس محفوظات ماتریالیستی که در حقیقت برای آنها مطرح شده بود فکر می‌کردند و قائل بودند عصر دین گذشته و خلاصه دین تناسبی با پیشرفت، فرهنگ یک جامعه‌ای به اصطلاح رو به رشد و تکامل ندارد. این نشان می‌داد که علامه حکیمی درد روشنفکران آن روز را که کم و بیش درد بعضی از روشنفکران امروز نیز هست به درستی درک کرده بودند و سعی می‌کردند جامعه را به نحوی به خودآگاهی برسانند.

با این مقدمه آشنایی من با حضرت علامه به دوران دانشجویی برمی‌گردد و به تدریج انس من با ایشان بیشتر شد و ملاقات‌های غیرحضوری که از طریق مطالعه آثارشان با ایشان حاصل شده بود به ملاقات حضوری تبدیل شد. 

ایکنا _ این انس مربوط به قبل از انقلاب است؟

در سپیده دم پیروزی انقلاب اسلامی در دفتر نشر فرهنگ اسلامی (همین مؤسسه‌ای که الان شما اینجا تشریف آوردید) آن زمان این مؤسسه در خیابان فردوسی مستقر بود. در طبقه دوم دفتری گرفته بودیم که روزنامه‌ای جمهوری اسلامی را تأسیس کنیم. علامه حکیمی را در راهرو طبقه اول دیدم (چون دفتر نشر فرهنگ اسلامی ناشر آثار علامه حکیمی بود) استاد فرمودند که اینجا چه  می‌کنید؟ گفتم ما آمدیم اینجا روزنامه راه بیندازیم. فرمودند که روزنامه یک کار تخصصی است. باید 30 نفر را اروپا بفرستید آموزش ببینند و بعد بیایند کار روزنامه انجام دهند. من پاسخی ندادم. بعد از مدت کوتاهی شماره صفر روزنامه درآمد و ایشان دیده بودند. باز در راهرو دیدمشان. گفتم شماره صفر روزنامه را دیدید؟ گفتند: بله دیدم. پرسیدم چطور بود استاد؟ گفتند: خیلی خوب بود.

ایکنا _ نخستین اثری که از علامه مطالعه کردید کدام بود؟ و چه تأثیری بر شما به عنوان یک جوان انقلابی گذاشت؟

دقیقاً نمی‌توانم بگویم اولین اثر که از ایشان خواندم چه بود. چون خاطرات مربوط به نزدیک به نیم قرن پیش است. ولی بی شک کتاب «الحیاة» ایشان کتاب بسیار مهمی است و مقالاتی که از ایشان می‌خواندیم مقالات مهمی بود. همه آثاراستاد را دنبال می‌کردم؛ کتاب‌های مهم و خوبی بود.

ایکنا _ پیشتر فرمودید روح حاکم بر آثار ایشان «روشنفکری دینی» به معنای دغدغه‌مندی در مسئله اسلام و عدالت بود و این تأثیر بر مخاطبان آثار علامه جاری بود. درست است؟

بله، درست است. شخصیت علامه حکیمی از آغاز شخصیتِ روشنگر عصر انقلاب اسلامی بود؛ روشنگری عصر انقلاب اسلامی با نهضت 15 خرداد و قیام امام خمینی(ره) آغاز شد قبل از آن هم حرکت‌های اسلامی بود ولی جهت‌مند، روشمند، آزادی‌خواه، عدالت‌طلب و.. نبود. این حرکت به همت امام خمینی(ره) پایه‌گذاری شد و حرکت امام در حقیقت استعدادهای شکوفایی که در مسیر بیداری اسلامی وجود داشت را فعال‌تر و پویاتر از گذشته به ابراز رساند. مثلاً می‌بینید جلال آل احمد که جریان روشنفکری را با منشا و مبدا خاصی دنبال می‌کرد، «خسی در میقات» را می‌نویسد. علامه محمدرضا حکیمی بیشتر توجه داشتند که یک کاری کنند که تحولی در دانشگاه‌ها به وجود آید. در سطح مدارس، مدارس جدیدی به وجود آمد که علم و دین را با هم تبلیغ می‌کردند. شهید بهشتی در قم مدرسه «دین و دانش» را تأسیس کرد. در تهران علامه با کمک آقای روزبه که روان هر دو آنها شاد باد، مدرسه علوی را راه‌اندازی کردند. مدرسه علوی زنجیره‌ای از مدارس نوین و مترقی اسلامی را ایجاد کرد. کم کم بچه‌های پرورش یافته در این مدارس وارد دانشگاه‌ها شدند. البته همه عاقبت بخیر نشدند بعضی‌ها هم شدیداً عاقبت به شر شدند. ولی بالاخره یک فصل نوینی به وجود آمد.

علامه حکیمی یک کتابی دارند به نام «بیدارگران اقالیم قبله»؛ در حقیقت ما علامه را از بیدارگران اقالیم قبله می‌دانیم. البته اوج این حرکت تأسیس حسینیه ارشاد به همت مرحوم همایون و در ادامه سخنرانی‌های روشمند و اندیشمندانه شهید دکتر مطهری بود. کمی بعدتر دعوت از دکتر شریعتی برای سخنرانی در حسینیه ارشاد از سوی شهید مطهری و سپس پیاده‌سازی سریع متن سخنرانی‌ها و کنفرانس‌های شهید مطهری و انتشار در مقیاس ایران در سطح ایران و گسترش در سطح سایر کشورهای اسلامی ترکیه، مصر، هندوستان. مجموعه این حرکت‌ها در زمینه‌سازی‌های تحول بزرگ فرهنگی و دینی در ایران نقش بسزایی را ایفا کرد. علامه محمدرضا حکیمی وصی علمی دکتر شریعتی بودند. ایشان وصیت کرده بودند سخنرانی‌های من که معمولا با شتاب‌زدگی اجرا شده است از سوی علامه حکیمی به نظم برسد. ولی بعضی از صاحبنظران از جمله خود علامه حکیمی، مرحوم شهید بهشتی و ...صلاح دیدند که این متون همان‌طور که بوده چاپ شود و تغییری در آن داده نشود.

ایکنا _ در جریان حسینیه ارشاد نقش حکیمی را به عنوان پیشگام و پیشتاز در عرصه روشنفکری دینی چگونه می‌بینید؟

به هر حال ایشان پیشتاز بودند؛ هم در عرصه روشن کردن اندیشه و هم در جریان روشنگری اجتماعی. خیلی از دانشگاهیان و جوانان به ایشان ارادت داشتند. خودشان می‌گفتند در جریان انقلاب یک روز جلوی دانشگاه تهران ایستاده بودیم؛ من و چند نفر از روشنفکران آن زمان که شاید اسمشان را نیاورم بهتر باشد؛ می‌گفتند جمعیت آمد، عکس امام(ره) در دست جمعیت بود، ایشان به طعنه می‌گویند (چون مارکسیست‌ها می‌گفتند که دین افیون توده‌هاست) به طعنه اشاره‌ای به این قضیه می‌کنند که شما می‌گفتید دین افیون توده‌هاست و حالا ببینید که عامل بیداری کی هست؟ می‌گفتند تمام آنها از خجالت سرشان را پایین انداختند!

ایکنا _ و این تأثیرگذاری اجتماعی در سطح دانشگاه تهران از طرف علامه حکیمی در آن دوران بروز و نمود داشت؟

بله. آن دوران جوانه‌های نوینی زده شد و یکی از چهر‌ه‌های بسیار مؤثر در پیدایش آن جوانه‌ها استاد محمدرضا حکیمی بودند.

ایکنا _ شما که آثار بزرگان را حتما در حوزه دین تدقیق کرده‌اید و مورد بررسی قرار داده‌اید میان آثار علامه حکیمی، دکتر شریعتی، دکتر مطهری و دیگران در آن سطح و اندازه تفاوت اثرها را چگونه می‌بینید؟ یعنی هم از حیث اجتماعی یعنی تاثیرگذاریش بر جامعه روزگار خودشان و بعد هم اینکه به لحاظ قلم و استدلال‌گرایی که می‌تواند در قامت یک استاد و یک اندیشمند رخ دهد.

بیشتر باید به تشابهات توجه کنیم. اولاً همه این اساتید درد دین داشتند؛ این مطلب خیلی مهمی است. این اساتید از اینکه می‌دیدند اسلام اینجور به وسیله استعمار لگدکوب می‌شود و اسلام‌زدایی جامعه برنامه معین و مشخص استعمار است، رنج می‌بردند. بنابراین اولین درد «درد دین» بود.

دوم «درد مردم» بود؛ یعنی اینکه می‌دیدند مردم صاحبان ثروت‌های طبیعی که خدا به مردم داده هستند، ولی یک عده غارت‌گر در این کشور حاکم شده‌اند و مردم را چپاول می‌کنند و مردم از کمترین حقوق خودشان برخوردار نیستند و کوچک‌ترین اعتراضی را رژیم حاکم برنمی‌تابد. در آن سخنرانی که به اصطلاح دکتر شریعتی در مورد عاشورا کردند، گفتند: «قلم‌ها را شکسته‌اند، زبان‌ها را بریده اند، لب‌ها را دوخته‌اند و همه پایگاه‌های حقیقت را بر سر وفادارانش ویران کرده‌اند ...» این سخن در حقیقت توصیف شرایط زمانه بود. البته ایشان با عنوان شرایط دوران امام حسین(ع) سخنان خود را مطرح کرد ولی هر کسی این متن را می‌خواند و می‌شنید، می‌دانست که همان دوران است. پس مسئله دوم یعنی تشابه دوم برای این اندیشمندان که ذکر شد؛ درد مردم بود.

سومین ویژگی این بود که حرفشان از دل برمی‌خاست به همین دلیل بر دل می‌نشست. البته در بین این سه نفر دکتر شریعتی شاعر بود و تخلص آن هم در شعر شمع بود. «شریعتی مزینانی _ علی می‌شود؛ شمع». البته دکتر شریعتی در شعر شهرتی پیدا نکردند ولی بعضی از وقت‌ها بر اثر کتاب‌های و سخنرانی‌های که می‌کرد در کتاب‌های که از آن منتشر می‌شد شعر بود. مثلا این قسمت از پایان کتاب فاطمه؛ فاطمه است: «خواستم بگویم فاطمه(س) دختر پیغمبر است، دیدم فاطمه(س) نیست، خواستم بگویم فاطمه همسر علی(ع) است، دیدم که فاطمه(س) نیست، خواستم که بگویم فاطمه مادر حسین(ع) است، دیدم فاطمه نیست، فاطمه این همه هست؛ این همه فاطمه نیست، فاطمه؛ فاطمه(س) است» این دقیقاً یک بیان ذوقی و شعری دارد.

علامه استاد محمدرضا حکیمی نیز شاعر قوی و برجسته‌ای بودند. البته ایشان تصمیم نداشتند به عنوان شاعر در جامعه ایفای نقش کنند. ولی خدا قریحه شعری قوی به ایشان داده بود؛ در نتیجه نثرشان هم بسیار روان و سلیس بود. از استاد مرتضی مطهری من شعری سراغ ندارم ولی قلم روان و سلیسی داشتند؛ بیان ادیبانه‌ای داشتند و بلاغت در کلامشان وجود داشت، همه این شرایط لازم بود اینها باز تشابهات این مردان اندیشه است. پس شد درد دین، درد مردم و جوشش قلبی سخن، سخنی که از دل برمی‌خیزد.

منتها خاستگاه اینها یک مقداری با هم تفاوت داشت. دکتر شریعتی بیشتر جامعه‌شناس بودند. شهید مطهری اسلام‌شناس بودند و علامه محمدرضا حکیمی هم اسلام‌شناس بود و یک نگاه فلسفی داشت. می‌دانید که مکتب تفکیک یک مکتب فلسفی است، هرچند که اساس این مکتب این است که باید فلسفه بشری را از به اصطلاح تعالیم الهی منفک کنیم و این را در آن مداخله ندهیم که در جای خودش به معنی خودش حرف درستی هست. ولی خود همین هم یک فلسفه است. در نتیجه هر کدام از این منظر و یک بُعد به اسلام نگاه و به جامعه خدمت می‌کردند.

ایکنا _ آن محبوبیت و اثرگذاری در جامعه آن روز را چگونه می‌توان اندازه‌گیری کرد؟

راستش را بخواهید دکتر شریعتی خیلی شورآفرین بود. شوری که دکتر شریعتی در جامعه ایجاد کرد در حقیقت بی مانند بود.

ایکنا _ همچنان هم زنده است...

الان رصد نکردم که چقدر جوانان به آثار ایشان مراجعه می‌کنند. آن موقع جوانان آثار شریعتی را به اصطلاح قورت می‌دادند؛‌ یعنی می‌بلعیدند. همچنین شهید مطهری آثارشان شعورآفرین بود. یعنی اینکه دکتر شریعتی بیشتر بینش می‌داد به اصطلاح به جوانان از این جهت که تصور نکنید که عصر دین گذشته باید دین را کنار گذاشت، باید به دین مراجعه کرد. اما دکتر مطهری دین را معرفی می‌کرد یعنی شریعتی تشویق می‌کرد که جوانان به سمت دین بروند؛ شهید مطهری به آنها می‌گفت دین چیست. مثلاً مسئله حجاب را شما نگاه کنید؛ بخشی از دین را می‌گوید. خدمات متقابل اسلام را نگاه کنید، همین‌طور است. عدل الهی، جاذبه و دافعه امام علی(ع) و باقی آثار ایشان.. به تعریف دقیق‌تر این اساتید عملاً مکمل هم بودند و در کنار هم به نیاز روزگار خویش پاسخ دادند. هرچند ممکن بود که خودشان همدیگر را خیلی درک نکنند اما مشیت الهی این‌ها را به صورتی در کنار همدیگر قرار داده بود که توانسته بودند مکمل هم باشند. علامه حکیمی هم آن شور را به نسبتاً ایجاد می‌کردند و هم شعور را می‌آفریدند، یک جوری فصل مشترک مطهری و شریعتی بودند.

ایکنا _ مشخصه اصلی استاد حکیمی را چه می‌دانید؟

استغنا؛ احساس بی نیازی از دنیا. ایشان فوق‌العاده ساده زندگی می‌کردند. یک آپارتمان استجاره‌ای بود، مقابل حسینیه ارشاد. مجموعه‌ای از زیرانداز‌های ابتدایی. دو، سه تا قفسه کتاب بود. این اواخر مریض بودند و رختخوابشان هم پهن بود. هیچ چشمداشتی به هیچ چیزی نداشتند. نه به پُست، نه به مقام، نه به شهرت و آوازه، نه به مال دنیا. هیچی هیچی. استغنای کامل، استغنای عظیم و بی‌نظیری داشتند.

دوم اینکه آنچنان زیستند که بودند. این خیلی مسئله مهمی است. چون شما ممکن است به اصطلاح کسانی را ببینید که حرف‌های خوبی می‌زنند ولی کارهای خوب ممکن است کمتر بکنند. ولی ایشان همانی بود که در کتاب‌هایش می‌گفت. این را می‌توانستیم در خانه‌اش ببینیم خیلی ساده، خیلی سالم، خیلی بی نیاز، خیلی بی ادعا، خیلی توجه به ذخایر دنیا در عین حال خیلی علاقه‌مند به سرنوشت مردم، به سرنوشت جامعه، خیلی علاقه‌مند به انقلاب اسلامی، خیلی علاقه‌مند به پیروزی این انقلاب. در یک کلام؛ همان درد دین و درد مردم در تمام طول زندگی ایشان جاری بود.

ایکنا _ این حجم بی نیاز از کجا می‌آید؟ واقعاً این ویژگی در ایشان پرورش یافته بود یا حاصل مؤانستشان با اساتیدی بود که در خراسان درک بودند؟

همه این عوامل می‌تواند مؤثر باشد. اینکه کدام عامل بیشتر تأثیر داشته است قطعاً عامل اراده خودشان بود. یعنی تصمیم گرفته بودند که مسیر خدا را طی کنند و خدا این توفیق را به ایشان داد. «من کان لله کان الله له» (هر کس برای خدا باشد خدا برای او خواهد بود.)

ایکنا _ آقای دکتر با توجه به اینکه شما هم اهل شعر، ذوق و ادب هستید و هم از نزدیک با اندیشه‌های دین آشنایید و در این زمینه آثار درخشانی دارید آن جنبه‌ ادبی شخصیت استاد حکیمی را هم در قلم و هم در بیان چگونه ارزیابی می‌کنید؟ یعنی این شیوه ادبیات روان و وسواس ایشان در نوشتن سبب ماندگاری آثار ایشان شده که ممکن است یک فیلسوف یا اسلام‌شناس دیگری با یک بیان مثلاً تلخ‌تری بنویسد و این اتفاق تأثیر برای مخاطبش نیفتد؟

از قدیم گفته‌اند هر چیزی که از دل برخیزد بر دل نشیند. از دل برخاستند یعنی چه؟ یعنی اینکه هم دلسوزانه باشد هم از سر دلسوزی و از سر یک نوع شناخت قلبی سرچشمه گرفته باشد. در این حال اثر قطعاً به دل می‌نشیند. علامه حکیمی اینگونه بودند. البته همان‌طور که اشاره کردید ایشان خیلی دقت می‌کردند که نثر روان و سلیس و خلاصه شسته و رفته‌ای را ارائه دهند و در این کار کاملاً موفق بودند. ولی آن چیزی که بیشتر موجب به اصطلاح تأثیر نثر ایشان می‌شد عشقی بود که ایشان به ذات پروردگار می‌ورزیدند و به تبع آن عشق بزرگ؛ عشقی بود که به پیغمبر و اهل بیت(ع) ایشان می‌ورزیدند. احساس تعهد و مسئولیتی بود که در این زمینه در پاسداری از این عشق مقدس داشتند.

ایکنا _ در آثاری که از ایشان بیشتر قلم ادبیاتی قوی می‌بینید به نظر شما کدام اثرات ایشان است؟

در همه آثار ایشان این خصوصیات را می‌بینیم. من یک کتابی نوشتم در مورد حضرت زهرا(س) با عنوان «شهر گمشده». این کتاب در سال 1379 نگارشش به پایان رسید. البته قبل از این کتاب، یک کتاب دیگری در مورد حضرت زهرا(س) نوشته بودم به نام «کدام بیت الاحزان» کتاب مختصر و حدود 170 صفحه‌ای بود. وقتی این کتاب را برای انتشار به انتشارات سروش بردم مسئولیت سروش برعهده برادر عزیز و فرهیخته استاد علی اکبر اشعری بود. خدمت ایشان رسیدم و از ایشان تقاضا کردم (چون عازم انگلستان بودم و آنجا زندگی می‌کردم) که این کتاب اگر تصمیم گرفتید این کار را چاپ کنید، بفرستید علامه حکیمی این کتاب را ببینند. راهنمایی هم کردم که از طریق چه فردی کتاب را به استاد برسانند. برگشتم انگلستان. بعد از چند وقت دیدم که علامه حکیمی یک نامه‌ مفصلی به من نوشته‌اند و متنی را که به جناب آقای اشعری داده بودم این متن را ایشان فرستاده بودند خدمت استاد علامه حکیمی و علامه خوانده بودند و بعضی از جاها دیدم که ایشان کاملاً تحت تأثیر آن به اصطلاح احساسات عمیقی که نسبت به اهل بیت(ع) داشتند قرار گرفتند و نتوانستند خودداری کنند و بعد در نامه‌ای که به من نوشتند، فرمودند من یک مقدمه‌ای برای کتاب شما نوشتم اگر علاقه‌مند بودید این مقدمه را چاپ کنید که البته با کمال افتخار این منتی بود که به سر من گذاشتند و آن مقدمه را با افتخار چاپ کردیم. خود آن نامه هم نامه‌ای مفصلی است و از آن مقدمه کوتاه‌تر نیست؛ نامه‌ای مبسوط و خواندنی است.

ایکنا _ آن نامه منتشر نشد؟


خیر. چون نامه خطاب به من بود. به اصطلاح اخلاقی چون نامه‌ای خصوصی بود، شایسته نبود که منتشر می‌کردم. ولی در آنجا هم علاقه و عشق ایشان به اهل بیت(ع) کاملاً متجلی و بارز است. بنابراین پرسیدید چرا قلم ایشان مؤثر است باید بگویم به خاطر این عشق مقدس که به خداوند باری تعالی و حضرت رسول(ص) و اهل بیت(ع) و پیغمبر دارند و در زندگی ایشان متجلی بود.

ایکنا _ در یک جمله مختصر بفرمایید ویژگی اصلی نثر استاد حکیمی چه بود؟

ساده، سلیس، روان، جاذب، نو و مؤثر بود.

ایکنا _ در مورد اثر ماندگار الحیاة که بزرگترین و حاصل عمر ایشان ما را مهمان سخنی بفرمایید.

الحیاة خیلی کتاب مهمی است؛ اگر بخواهم در مورد الحیاة صحبت کنم الحیاة را باید بگذارم جلوم و ویژگی‌ها را خدمت شما عرض کنم. به طور کلی می‌خواهم بگویم که شاید علامه حکیمی از اولین کسانی هستند که به صورت روشمند، قانون‌مند و جهت‌مند به اندیشه‌ورزی در علم حدیث پرداخته‌اند. البته بعد از ایشان من می‌توانم از استاد بزرگوار آیت‌الله ری شهری یاد کنم. که هم آثار درخشانی حدیثی دارند و هم دانشکده‌ای به نام حدیث تأسیس کردند. منتها علامه حکیمی مقدم هستند.

ایکنا _ در خصوص مکتب تفکیک دیدگاه‌تان را بپرسم و اینکه آیا می‌توانیم تفکر تفکیک را در کنار الحیاة یعنی اینها را در کنار هم معنی مستقل برایش قائل شویم؟

در حقیقت من روی  مکتب تفکیک تمرکزی ندارم و تا حالا هم فرصت پیدا نکرده‌ام که کتاب علامه در زمینه این مکتب را بخوانم. اجمالاً می‌توانم عرض کنم که این مکتب هم به عنوان یک مکتب فلسفی قطعاً باید وارد مداقه و دقت قرار گیرد.

ایکنا _ یک سؤال مهم راجع به داستان مقدمه عمیق و محققانه استاد حکیمی در کتاب ارزشمند شما «شهر گمشده» طرح کرده بودم که خودتان پیشتر محبت کردید و فرمودید. در حقیقت شما از ایشان نخواستید محبت کنند و مقدمه را بنویسند و خودشان بر اثر تأثیری که آن کتاب بر ایشان گذاشت این متن را نوشتند؟

بله، همین‌طور است. من از این جهت کتاب را خدمتشان فرستادم که یک وقت اشتباهی رخ نداده  باشد و نظر عالمانه ایشان را داشته باشم و نکاتی هم که به نظرشان آمده بود من رعایت کردم ولی خودشان بزرگواری فرمودند و این افتخار را به بنده دادند و مقدمه ایشان هم در جلب نظر صاحب‌نظران و اندیشمندان این کتاب خیلی مؤثر واقع شد.

ایکنا _ این مقدمه بدون کم و کاست منتشر شد؟

بله. عیناً همان متن منتشر شد.

ایکنا _ و جسارتاً اگر صلاح می‌دانید آن نکاتی که بر اثر داشتند که در غالب نامه به شما دادند نکات ادبی بوده یا به مسئله تاریخ برمی‌گشته است؟

خیر. به تاریخ برنمی‌گشت. نکات به اصطلاح نکاتی است که معمولاً در ویرایش باید به آن توجه کرد و به وسواس ویرایشی ایشان برمی‌گشت.

ایکنا _ با توجه به تحقیقاتی که درباره تاریخ اسلام انجام داده‌اید تحقیقات تاریخی علامه حکیمی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ایشان بزرگ‌تر از آن هستند که من قضاوتشان کنم. قطعاً همه آثارشان مثبت و خوب است.

ایکنا _ یعنی نگاه از ایشان جامع‌تر در دوران خودشان نمی‌بینید؟

جامع تر از علامه حکیمی در موضوع تاریخ اسلام علامه عسگری هستند که به صراحت حق تقدم و تألم دارند. ایشان اندیشه‌ورزی‌هایی در زمینه تاریخ اسلام داشته‌اند که من شخصاً خیلی از آن استفاده کرده‌ام. یعنی اگر حق را بخواهم بگویم علامه عسگری جلوتر هستند در امر حدیث غدیر علامه امینی از همه جلوتر هستند.

ایکنا _ میراث فرهنگی و فکری استاد حکیمی را در جامعه‌ای که ایشان را از دست داده‌ و پس از رحلت او دچار بازخوانی‌های متفاوت سیاسی و دینی از ایشان شده است. چه می‌بینید؟

به نظرم جامعه ایشان را از دست نداده است. جامعه اگر به آثار و اندیشه‌های مراجعه کند ایشان را به دست آورده است ولو اینکه ایشان در قید حیات نباشند. هر وقت آثار ایشان را فراموش کند ایشان را از دست داده حتی اگر استاد در قید حیات باشند. واقعا باید کاری کرد که آثار علمی ایشان حفظ و منتشر شود و نسل جوان با این آثار آشنا شوند. برای مثال من وقتی دانشکده صدا و سیما بودم درسی را آنجا گذاشته‌اند به نام «متفکرین انقلاب» وزارت آموزش و پرورش باید متفکرین انقلاب را در کتاب‌های درسی به دانش‌آموزان معرفی کند که نمی‌کند و این جای تأسف دارد.

ایکنا _ چرا واقعاً این تعلل از کجا ناشی می‌شود؟

از خودشان باید بپرسید. حالا انشاالله در دولت آقای رئیسی این کار امکانپذیر شود. آیا علامه حکیمی به اندازه سیاوش کسرایی به ادبیات، فرهنگ و اندیشه مردم ایران خدمت نکرده‌اند؟ به اندازه دیگران. سیاوش کسرایی را اسم آوردم؛ نمی‌دانم شاید هم شعرها‌ی آن در کتاب‌های درسی نباشد. مثلا نیما یوشیج حداکثر یک شعری گفته آی مردم کنار دریا نشستید یک نفر دارد غرق میشود. ولی آقای علامه حکیمی دست آن فردی را گرفته نه از دریایی که از آب تشکیل شده است از دریای جهالت و ضلالت و گمراهی کشیده بیرون. چرا این نباید علامه حکیمی مطرح شود؟ چرا نباید شهید مطهری؟ چرا نباید دکتر شریعتی؟ چرا نباید و بقیه متفکرین انقلابی نباید مطرح شوند؟

پس بنابراین علامه حکیمی زنده است تا آن موقعی که ما با آن زندگی می‌کنیم. علامه حکیمی آن زمانی از دست می‌رود که ما از دستش می‌دهیم. مسئولان فرهنگ مثلاً فرض بفرمایید که همین وزارت آموزش و پرورش در کتب درسی باید از آثار ایشان استفاده کند. وزارت ارشاد باید یک جایزه‌ای به نام «علامه حکیمی» تأسیس کند و به کسانی که در به اصطلاح قلمروی اندیشه اسلامی نظریه‌پردازی می‌کنند سالانه جایزه مؤثری دهد. که بعضی‌ها بتوانند از به اصطلاح زندگی خود بگذرند و در این وادی حرکت کنند. صدا و سیما باید زندگینامه علامه حکیمی و امثالهم را بسازد. این همه سریال و مجموعه کم محتوا در تلویزیون ساخته می‌شود چه اشکالی دارد زندگی علامه حکیمی را سریال کنیم؟

ایکنا _ سراسر لطف است؛ اشکالی ندارد فقط باید به فکر آن بیفتند.

از دست اینهاست یعنی علامه حکیمی هرگز نمی‌میرد اما یک شرط دارد و آن شرط این است که ما آن را از دست ندهیم. ما او را دفن نکنیم با سکوتمان و با فراموشی خود.

ایکنا _ شما یک سخنرانی قبل از انتخابات داشتید راجع به ادبیات در دولت سیزدهم آنجا هم به این نکته اشاره کردید که دانشجویان ایرانی امروز کانت را بهتر از امام صادق(ع) می‌شناسند. 

بله. متاسفانه بعضی از مجریان و متفکران ما مسحور فرهنگ غرب شده‌اند. اگر یک چیزی به اسم غرب باشد قورتش می دهند و اگر نباشد فراموش می‌کنند. دکتر شریعتی قبل از انقلاب برای سخنرانی به دانشگاه صنعت نفت‌ آبادان می‌رود. می‌بیند اگر بگوید این حرف‌های من است دانشجویان می‌گویند تو کی هستی؟ شروع به صحبت می‌کند و می‌گوید شاندل اینطور می‌گوید. شاندل یعنی شمع. شمع هم تخلصش بود و همه با جان گوش کردند.

ایکنا _ این هم سیاست‌ورزی درستی بود که دکتر شریعتی به خرج دادند.

بله. از نظر علم ارتباطات درست بود. چون وقتی پیش‌داوری منفی وجود دارد باید آن پیش‌داوری را دور زد تا تأثیر سخن درست بیشتر شود.

ایکنا _خاطره‌ای از علامه حکیمی برایمان بگویید.

خاطره زیاد است. ایشان چند بار منزل ما تشریف آوردند. بعضی از دوستان هم‌فکر و همراه را دعوت کردیم. در آن جلسه تشریف داشتند؛ ایشان با استاد محمدجواد طباطبایی بروجردی مأنوس بودند. به همراه برادرشان حاج عبدالحسین طباطبایی که پزشک قلب هستند و از علاقه‌مندان علامه حکیمی بودند هم دعوت کردیم تشریف آوردند. آقای مهندس فیروزان (خواهرزاده امام موسی صدر) هم تشریف آوردند. یکی دورهمی بودیم تا پاسی از شب چندین بار این تکرار شد. ولی اواخر ایشان خیلی افتاده شده بودند یک مقداری هم منزوی شده بودند یعنی از خانه بیرون نمی‌آمدند. چندین بار خدمتشان رفتم و..

ایکنا _ به نظر شما آن رویکرد اعتراضی علامه حکیمی که در آثارشان موجود است را امروز از چه منظری باید بررسی کنیم که دچار آن جزم و جمودهای تفکرات جناحی نشویم؟ یعنی ما متوجه باشیم که اگر سخن از عدالت هست در کنار آن باید اعتدال مطرح باشد. در کنار آن باید حق و حقوق مردم مطرح باشد. اینکه بخواهیم مانع این برچسب‌زنی‌های نادرست سیاسی به اندیشمندان بزرگی چون علامه شویم.

این برچسب‌ها به علامه حکیمی نمی‌چسبد چون ایشان بزرگتر از این حرف‌هاست و این را هم بگویم ایشان خیلی علاقه‌مند به مقام معظم رهبری بود. ایشان یک بار خودشان به من می‌گفتند که یک جایی دیدم یک شعار یک خرده ضد جمهوری اسلامی نوشته و توهینی شده تصمیم گرفتم خودم بروم آب و وسیله‌ای گیر بیاورم و از دیوار مردم پاک کنم. ایشان خیلی علاقه‌مند به انقلاب اسلامی بودند و اتفاقاً کسانی که علاقه‌مندند اگر یک نکته‌ای را می‌گویند از سر دلسوزی است. اگر انسان آن آزادگی را داشته باشد و در عین حال عشق کاملی به اسلام داشته باشد و به مردم داشته باشد هر جایی نقصی باشد را می‌گوید. میدانید که خود مقام معظم رهبری دستور فرمودند دولت هر برنامهای داشته باشد یک پیوست عدالت هم داشته باشد و این سخن همان حرف علامه حکیمی است.

ایکنا _ بعد برای دیدار و آشنایی جامعه امروز نسل اینستاگرامی، نسل دیجیتال که اصلا گویی همان‌طور که فرمودید اصلاً نخواسته است که دیدار معناداری با اهل فرهنگ و اندیشه کشور داشته باشد غیر از مسیری که فرمودید آموزش و پرورش یا وزارت علوم یا وزارت ارشاد آن راهی که می‌شود در قالب یک نسخه پدرانه از طرف شما و مخاطبان جوان ارائه کرد، چیست؟

به نظر من جوانان تقصیر زیادی ندارند. زمانه زمانه خاصی شده است. مثلاً قبل از انقلاب هر نابسامانی که مردم می‌دیدند از چشم رژیم سکولار می‌دیدند که حامیش آمریکا و انگلیس بود و در نتیجه به آمریکا و انگلیس فحش می‌دادند الان همان کشورها دارند هزار بدبختی سر این مردم می‌آورند با محاصره اقتصادی با جنگ نظامی با جنگ تروریستی با جنگ روانی ولی جوانان که ذهن پیچیده سیاسی ندارند اینها را از چشم جمهوری اسلامی می‌بینند در حالی که باید از چشم همان کسانی ببیند که قبل از انقلاب به این کشور ظلم می‌کردند. وظیفه نهادهای فرهنگی است که پاسداری کنند از جغرافیای اندیشه نسل جوان. وظیفه وزارت ارشاد است؛ وزارت ارشاد تا آنجایی که من می‌فهم بیشتر یک رویه سکولار دارد تا یک رویه انقلابی. شاید رویه انقلابی داشته باشد و من خبر نداشته باشم. متهم نمی‌کنم وزارت ارشاد را، ولی فکر می‌کنم نیاز نسل جوان به حراست از جغرافیای اندیشه او بیشتر از حدی است که تا حالا به آن توجه کردیم.

ایکنا _ اگر نکته‌ای هست که برای تکمیل سخن باید بفرمایید، سراپا گوشیم.

سخن دیگری نیست. ان شاء الله شما جوانان موفق باشید. آینده برای شماست. ما رفته ایم و شما خواهید بود و شما باید فکری برای اسلام و انقلاب کنید.    

گفت‌وگو از معصومه صبور

انتهای پیام
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۱
امیرحجت مرادی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴۰۱/۰۶/۰۱ - ۱۱:۴۸
0
0
«علامه حکیمی» فصل مشترک مطهری و شریعتی بود
تعبیری دقیق و بجا
captcha