به گزارش ایکنا، اولین همایش «قرآن و علم» با محوریت تبیین اعجاز علمی آیات ۶ و ۷ سوره طارق (راز صلب و ترائب) ظهر امروز دهم شهریور، از سوی مؤسسه فرهنگی قرآن و عترت امام رضا(ع) تهران و مؤسسه فرهنگی و خیریه شهیدان تقیزاده برگزار شد.
در این نشست حجتالاسلام والمسلمین علی رجبی، کارشناس علوم قرآن و حدیث و فاطمه زهرا روستایی، کارشناس علوم آزمایشگاهی به ارائه مقاله خود درباره راز صلب و ترائب پرداختند که گزیده مقاله را در ادامه میخوانید؛
سعی شده در این مقاله با بهرهگیری از علم آناتومی (استخوانشناسی)، علم هماتولوژی (خونشناسی)، علم فیزیولوژی، ادبیات عرب و تفسیر قرآن، آیات ششم و هفتم سوره طارق مورد بررسی قرار گیرد تا منظور دقیق خالق یکتا از این بیان پربلیغ و شگفت روشن گردد. درآیه ششم خداوند از دو واژه «ماءٍ دافق» استفاده کرده، که بیانگر مایع منی مرد است. در آیه هفتم اشاره به خروج این مایع از بین «الصُّلب ِوَ التَّرآئِب» دارد. با توجه به مطالب پزشکی و ادبیات عرب به این نتیجه می رسیم که نهایتاً این مایع از خون حاصل میشود و منظور خداوند از «بَین»، مغز استخوان است و «الصُّلبِ وَ التَّرآئِب» استخوانهای پهنی هستند که در فرد بالغ فعّالیّت خونسازی دارند. با تفکّر و تأمّل، میتوان اظهار نظر کرد که این آیات، اثباتی دیگر بر اعجاز علمی قرآن کریم هستند.
سوره طارق سورهای مکّی است که بر دو محور اثبات معاد و اهمیت و ارزش قرآن تأکید دارد. خدای متعال با قسمهایی هدفمند، گماشتگی نگهبان بر نفس انسان را مورد تأکید قرار میدهد و بر همین اساس، آدمی را به قدرت خویش برای حفظ و بازگرداندن انسان پس از مرگ توجه میدهد، ولی منکران سخنان روشن خدا را مبهم و کلام جدی او را شوخی معرفی می کنند. این کید آنان برای بی اثر ساختن هدایت قرآنی انسان به سوی حتمیت حفظ و معاد است. کید خدا درباره منکران نیرنگ باز، فرصت دادن به آنان است، که نشانه تهدید و هشدار به کافران است.
دَفَقَ (جهيد). ماءٍ دافِقٍ، يعنى آبى بسرعت رونده و جهنده.
الصُّلْبُ: سخت و به اعتبار همين سختى و شدّت، پشت انسان و حيوان نيز صُلْب ناميده شده. آيه: (يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ). (انسان پس از مراحل جنينى از ميان پشت سخت و استخوانهاى نرم سينه خارج مىشود). الصَّلَب و الاصْطِلَاب: بيرون آوردن مغز و چربى از استخوان.
ترب: استخوان های بالای سینه - پیش روی انسان جایی که گردنبند رویش قرار میگیرد. بین نخاع و سینه هر شخص - دستها، پاها، چشمها - بین دو کتف و سر- هر چیز جفت در بدن (مثل دو استخوان) مجموعه استخوان های سینه؛ چهاردنده از راست، چهار دنده از چپ. «الترائب» از ریشه (تراب) به معنای دو چیز مساوی در بدن است. لذا صاحب نظران مصادیق زیادی برای آن ذکر کرده اند،مانند: بین دو سینه زن، بین دو کتف و سر، استخوان سینه و گلو، عصاره قلب، سرتاسر بدن، (چشم،دست،پا)، بین نخاع و سینه هر شخص،و بین پشت و دو استخوان پا (محل آلت تناسلی).
یک؛ كلمه «صلب» به معناى پشت و كلمه «ترائب» جمع «تريبه» است كه به معناى استخوان سفيد است. مفسرين در توجيه اين آيه اختلافى عجيب به راه انداخته اند، و ظاهراً منظور از جمله «بين الصلب و الترائب» اين است كه: منى از نقطه محصورى از بدن خارج می شود كه آن نقطه بين استخوانهاى پشت و استخوانهاى سينه قرار دارد. (علامه طباطبایی،تفسیر المیزان،20/614)
دو؛ نطفه از بیضه مرد و تخمدان زن گرفته می شود، این دو عضو در جنین، مقابل وسط ستون فقرات در میان صلب (پشت) و ترائب (پایین ترین دنده های انسان) مجاور کلیه قرار دارد.
سه، منی از تمام اجزای بدن انسان گرفته می شود، (صلب) و(ترائب) اشاره به تمام پشت و تمام پیش روی انسان می باشد. بعضی نیز گفته اند عمده ترین عامل پیدایش منی «نخاع شوکی» است که در پشت مرد و سپس قلب و کبد است که یکی زیر استخوانهای سینه و دیگری در میان این دو قرار دارد، و همین سبب شده که تعبیر ما بین (صلب) و(ترائب) برای آن انتخاب گردد. (آیت اله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه،26/ 365)
چهار، «صلب» به معنى پشت است و اما «ترائب» جمع «تريبه» بنابر مشهور ميان علماى لغت استخوانهاى بالاى سينه است، همانجا كه گردنبند روى آن قرار مى گيرد. (آیت اله مکارم شیرازی،تفسیر نمونه،26/367)
پنج؛ آبی که از میان پشت و (دو استخوان) پیش (مرد) بیرون می آید و از آن جا که می خواسته ادب گفتاری را کاملاً رعایت کند، از محل خروج منی مرد با کنایه سخن گفته است. (دکتر رضایی اصفهانی،تفسیر قرآن مهر،22/157)
شش، منی مرد که از میان صلب و ترائب (استخوان پاها) او خارج می شود، در تمام نقاط و مجاری عبور منی – از نظر کالبد شکافی – در محدوده صلب و ترائب (استخوان پاها) قرار دارند. غدد کیسه ای پشت پروستات (که ترشحات آنها قسمتی از منی را تشکیل می دهد) نیز در این محدوده قرار دارند. پس می توان گفت: منی از میان صلب مرد به عنوان یک مرکز عصبی -تناسل امرکننده- و ترائب او به عنوان رشته های عصبی مأمور به اجرا، خارج می شوند. (طب در قرآن،دکتر عبدالحمید دیاب و قرقوز،ص32 با تلخیص؛ر. ک: جمعی از پژوهشگران زیر نظر دکتر رضایی اصفهانی،پرسش های قرآنی جوانان (دانش مهر )/144)
هفت؛ ناحیه جنسی مرد با کلمه «صلب» (مفرد ) و ناحیه جنسی زن با کلمه «ترائب» (جمع) تعیین شده است. (پروفسور بوکای، مقایسه ی میان تورات، انجیل، قرآن و علم / 278)
هشت، صلب: استخوانهاى محكم عانه و خاصره و مهرههاى زيرين كمر. ترائب : جمع تريبه، معناى چيز نرم و نفوذپذير «در مقابل صلب» و خاك مانند است، سپس به همين مناسبت به سينه و اطراف سينه زن گفته اند، بيشتر مفسرين نيز به همين معانى «سينه و اطراف يا استخوانهاى آن» گرفتهاند. (طالقانی، پرتوى از قرآن، 3 /332 )
نه، «الصُّلْبِ» : استخوان پشت، ستون فقرات. «التَّرَآئِبِ» : جمع تَریبَة، استخوانهای سینه. دو قطب جنین رشد یافته انسان در هفتههای آخر جنینی مابین جناغ ودندههای تحتانی سینه مادروستون فقرات پشت مادر قرار داشته )دکترخرمدل،تفسیر نور)
ده، جنینی که می خواهد متولد شود، از فضایی خارج می شود که بین استخوانهای تیره پشت (صلب) و استخوانهای سینه (ترائب) است. خداوند حکیم در خلقت نهایی، دو واژه صلب و ترائب را بکار برده است تا شباهت آن را به روز رستاخیز، کاملتر کند: هنگام خروج از قبور، از بین سنگهای سخت و خاکهای نرم خارج می شویم.
«فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ» يعنى انسان بايد بينديشد كه از چه خلق شده، و مبدأ خلقتش چه بوده و چه چيزى به دست خداى تعالى به اين صورت انسانى در آمده؟ جمله مورد بحث به خاطر اينكه حرف «فاء» در اولش آمده متفرع بر آيه قبلى، و نتيجهگيرى از مطلبى است كه فحوايش با كمك سياق بر آن دلالت دارد، و حاصل معنا چنين است: وقتى معلوم شد هر نفسى به ذات و اعمالش نزد خدا محفوظ است، و هيچ چيز از او فانى و از اعمال او فراموش نمىشود، پس انسان بايد بپذيرد كه به زودى به سوى پروردگارش بر مىگردد، و طبق آنچه كرده جزا داده مىشود، و اين برگشتن را بعيد نشمارد، و اگر مىخواهد بفهمد كه هيچ بعيد نيست و به معاد يقين پيدا كند نظر كند به خلقت نخستينش، و به ياد آورد روزى را كه قطرهاى آب جهنده بود، كه از فضاى ما بين استخوانهاى پشت و استخوانهاى سينه خارج مىشود. خوب، همان كسى كه آن آب را توانست به صورت انسان امروز در آورد، چرا نتواند با همان قدرت كاملهاش بعد از مردن دوباره او را برگرداند؟! در اين دو آيه كلمه خلق به صيغه مجهول (خلق شده) آمده، و نام فاعل را كه خداى سبحان است نبرده، و اين اشاره است به اينكه از شدت ظهور لازم نبوده كه نام او برده شود، همه مىدانند كه خالق اين خلق شده خدا است.
«خُلِقَ مِن مآءٍ دافِق» یعنی آبى را كه با سرعت و فشار جريان داشته باشد آب دافق گويند، كه در اينجا منظور نطفه آدمى است، كه با فشار از پشت پدر به رحم مادر منتقل مىشود، و اين جمله جواب از استفهامى تقديرى است كه جمله «مِمَّ خُلِقَ» آن را مىفهماند.
از ویژگی های این آب، داشتن حالت جهندگی و هم وجود سلول های جنسی (23 کروموزومی) است. آب خارج شده از زنان حین مقاربت، حالت جهندگی و قدرت باروری ندارد چراکه دارای سلول جنسی(تخمک) نیست. تخمک در محیط مایعی بر عکس مایع منی مردان شناور نیست. عموماً هر ماه یک عدد تخمک از تخمدان آزاد شده که حدود چهارده روز قابلیت باروری دارد و در صورت عدم لقاح با جریان خون قاعدگی دفع می شود. از طرفی تخمدان زنان تا سنی قابلیت آزادسازی تخمک را دارد، بعد از رسیدن به سن یائسگی تخمدان ها دیگر تخمکی آزاد نمی کنند. زنان برعکس مردان قدرت باروری کمتری چه از لحاظ تولید سلول جنسی و چه از لحاظ زمان باروری دارند. شاید به خاطر داشتن چنین ویژگی هایی (انتقال سلول های جنسی با حالت جهندگی، پیوستگی در تولیدمایع منی بعد از بلوغ تا آخر عمر، وجود انبوه اسپرماتوزوئید در هر انزال) خداوند به مایع منی مردان در آیه اشاره کرده است.
با توجه به توضیحات پزشکی نمی توان صفت جهندگی را به آب خارج شده از زنان نسبت داد. پس تفسیر آیه ششم به آب منی زنان در برخی تفاسیردقیق و علمی نیست.
حرف «مِن» در این آیه (مِن ِ بعضیه) است، چرا که از بین محتویات مایع منی (قند،پروتئین، ویتامین، آب، اسپرم ها و... ) بعضی از محتویات آن، یعنی اسپرم ها مستقیما ً وارد عمل می شوند و از میلیونها اسپرم بعضی از آنها، یعنی فقط یک اسپرم در لقاح نقش دارد و از یک سلول اسپرم که شامل سر، گردن، قطعه میانی و دُم می باشد بعضی از قسمت اسپرم که همان هسته ٢٣ کروموزومی است وارد تخمک ٢٣ کروموزومی شده و سلول تخم ٤٦کروموزومی را تشکیل می دهند و از آن 23 کروموزوم بعضی از ژنها بیان می شوند و ویژگی های فرد را شکل می دهد که چگونگی بیان ژن ها و انتقال صفات از والدین را می توان در علم ژنتیک دقیق تر و مفصل تر بررسی کرد. دمای طبیعی مایع منی حدود 34 - 5/34 و دمای محیط حدود 25- 20است که این آب نسبت به دمای محیط گرم تراست و اگر چنین نبود اسپرماتوزوئیدها قابلیت حرکت و حیات نداشتند.
«یَخرُجُ مِن بینِ الصُّلب ِ و التَرآئِب». اگر ضمیر (هو) در فعل یخرُجُ را به «الإنسان» در آیه پنجم نسبت دهیم معنی واژه ها در آیه متفاوت خواهد بود و صلب و ترائب، عضو های خروج مایع منی از بیضه مردان و جنین از رحم زنان ترجمه می شود. پس صفت خروج دائمی، برای مایع منی مردان مد نظر آیه است.
«مِن بَینِ»: اکثر قریب به اتفاق مفسران، ترائب را به سینه زن نسبت دادند که این برداشت علمی و دقیقی نیست. چون آیه قبل در مورد آبی جهنده سخن گفته، بنابراین نسبت دادن ترائب به معنای عضوی از زن، چه به عنوان رحم و یا سینه زن و یا استخوان های زن و یا تخمدان زن صحیح نمی باشد.
نسبت دادن صلب و ترائب به عضو یا ناحیه تناسلی، نخاع شوکی، دست و پا و چشم و یا مراحل تکامل کیسه بیضوی در دوران جنینی، رشته های عصبی، خاک سخت و نرم و... نیز صحیح نمی باشد. تئوری علمی این موضوعات صحیح، ولی با قواعد دستوری و معنای لغوی حاکم بر آیات تناسبی ندارد.
خداوند در آیه 66 سوره نحل می فرماید: «وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقيكُمْ مِمَّا في بُطُونِهِ مِنْ بَيْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبينَ؛ و قطعاً، در (وجود) دام ها، برای شما عبرتی است، از آنچه در شکم آنهاست؛ از میان غذاهای هضم شده و خون، شیری خالص به شما مینوشانیم که برای نوشندگان گواراست». همه می دانیم که شیر در محفظه ای به نام پستان به وجود می آید و هیچ ارتباط مستقیمی با شکمبه و روده ندارد، پس معنای «مِن بَینِ فَرثٍ وَ دَمٍ» این نیست که «فرث» و «دم» جایی به هم آمیخته می شوند و شیر از بین آنها بیرون کشیده می شود بلکه مواد شیر یک بار از بین «فرث» گرفته شده]و به خون منتقل می شوند و بار دیگر از بین خون استخراج شده و شیر را تشکیل می دهند.
در آیات ششم و هفتم سوره طارق نیز، خلقت انسان از نطفه و خارج شدن آن از صلب و ترائب، اشاره به ساخته شدن مایع منی توسط خون دارد، چراکه مواد تشکیل دهنده نطفه مرد از ترشحات غدد بیضه، کیسه منوی، کوپر و پروستات است که این غدد توسط شریان های خونی تغذیه می شوند. خون را سلول های بنیادی خونساز در مغز استخوان می سازد. مغز استخوان، در بین استخوان قرار دارد. استخوانهای پهن، شامل جمجمه، ستون فقرات، کتف ها، ترقوه ها، جناغ سینه، دنده ها، لگن خاصره، قسمت پروگزیمال استخوان های هومروس (بازو) وقسمت پروگزیمال استخوان فمور (ران) در بالغین به طور همزمان فعّالیّت خونسازی دارند.
با قرار دادن معانی مختلف ذیل دو کلمه صلب و ترائب که اشاره به مجموعه ای از استخوان ها دارند، در کنار قطعه استخوان های علم پزشکی می توان به ارتباط شگفت و جالبی رسید. به خصوص در مورد واژه ترائب، تقریباً اکثر تعابیر و معانی که در لغتنامهها و تفاسیر مختلف آمده اشاره ای به نوعی از استخوان پهن خونساز در فرد بالغ دارد.
با توجه به مطالب علمی آناتومی و هماتولوژی به این نتیجه می رسیم که منظور از «بَین»، مغز استخوان می باشد. چراکه مایع منی از خون پدید می آید و خون از مغز استخوان. این اختلاف و ابهام به این دلیل بود که گمان می کردند بین ِفضای ترائب تا صلب ارگانی، علتی وجود دارد که منبع پیدایش منی است ولی اکنون دریافتیم که منظور خداوند متعال، فضای ِ بین ِ استخوان های صلب و ترائب می باشد که حاوی مغزاستخوان است. خون ارتباط بین آیه ششم و هفتم است که جهت اوج بلاغت و زیبایی بیان، ردپایی از خون در ظاهر آیه مشاهده نمیشود. از دیگر نکات بلاغی نکره بودن «ماءٍ» است که هم ابهام و هم دلالت بر حقیر و پست بودن آب منی را می رساند. نکره بودن «دافقٍ» نیز اشاره به جهندگی دو چندان اسپرم هنگام خروج می کند. اسپرم های نرمال با داشتن تاژک با سرعت بسیار بالایی در حرکت و جهیدن هستند که حالت نعوظ این سرعت و جهش را جهت انتقال دو چندان میکند.
طبق مطلب فوق، اکثر استخوان های بدن انسان با شرکت در خونسازی در تولید منی نقش دارند لذا به همین خاطر در روایات اشاره به تمامی بدن و نسبت دادن اکثر اجزای بدن، را با نامهای صلب و ترائب میدانند.
انتهای پیام