نیازمند نظریه‌ای برای معرفی هنر اسلامی هستیم
کد خبر: 4086602
تاریخ انتشار : ۲۸ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۶:۰۱
شمس‌الملوک مصطفوی:

نیازمند نظریه‌ای برای معرفی هنر اسلامی هستیم

دانشیار فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی بیان کرد: باید زیبایی‌شناسی اسلامی را به خوبی تعریف کنیم چراکه نیازمند نظریه‌ای برای توضیح هنر اسلامی هستیم تا بتوانیم آن را معرفی و از سایر هنرها متمایز کنیم.

شمس‌الملوک مصطفوی

به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «امتداد حکمت اسلامی در هنر؛ گذشته، حال و چالش‌های پیش رو» امروز دوشنبه 28 شهریورماه با سخنرانی شمس‌الملوک مصطفوی،  دانشیار فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی برگزار شد.
در ادامه گزیده سخنان وی‌ را می‌خوانید:
 
اگر کلام خدا در اسلام، قرآن کریم است که بر پیامبر اسلام(ص) نازل شده است اما یک تفسیر از مسیحیت این است که کلام خدا، همان عیسی مسیح است؛ به همین دلیل در اسلام، خوش‌نویسی شأن بسیار بالایی دارد و شما از طریق حروف و کلمات، پیام الهی را به بشر ابلاغ می‌کنید یعنی برای حروف و کلمات چنین جایگاه و ارج و قربی در اسلام قائل هستیم. در معماری، کاشی‌کاری، آینه‌کاری در مساجد و حتی موسیقی چنین چیزی را شاهد هستیم و اذان هم یکی از نمونه‌های موسیقی اسلام است چراکه تأکید شده که قرآن را نه با زبان و لحن عادی بلکه با لحن بسیار زیبا و آهنگین بخوانید.

لزوم احیای هنر اسلامی

نگارگری، نوعی نقاشی چینی بوده که با خوشنویسی اسلامی تلفیق شده است. مینیاتور نیز هنر دیگری در اسلام است. گفته شده که در اسلام تصویرگری، یعنی نقاشی صورت انسان و حیوان حرمت دارد و دلایلی برای آن بیان شده است؛ از جمله گفته شده چنین اقدامی می‌تواند منجر به رواج بت‌پرستی شود و شما را از یاد خدا دور کند. بنده در تحقیقات یکی از پروفسورهای آمریکایی دیدم که گفته‌اند فرشی به عنوان کادو خدمت رسول اکرم آوردند که عکس یک انسان روی آن بود در این شرایط پیامبر هدیه را رد نکردند اما گفتند روی این فرش نماز نمی‌خوانم.
 
انتقاد می‌شود که بر خلاف کلیساها دیوارهای مساجد خالی است در حالی که در مسجد باید تمرکز شما بر عبادت باشد نه چیزهایی که حواس شما را پرت می‌کند. در مورد موسیقی هم باید گفت برخی آن را تایید و برخی رد می‌کنند؛ از جمله کندی و فارابی رساله‌هایی درباره موسیقی دارند چراکه موسیقی در تاریخ اسلام جنبه تربیتی هم داشته است. هنر اسلامی دامنه بسیار گسترده‌ای دارد هرچند که در نگاه اول ممکن است وسیع نباشد اما تحولات بسیاری را پشت سر گذاشته ولی معتقدم امروزه مهجور است و باید کاری کنیم احیا شود.

نسبت هنر و حکمت اسلامی

محور بعدی صحبت بنده نسبت حکمت و هنر اسلامی است. بنده با مطالعاتم به این نتیجه رسیدم که در هر دوره‌ای فلسفه‌ای حاکم بوده و هنر نیز متأثر از آن بوده است مخصوصاً آرای حکمت اشراق که مربوط به سهروردی است بر هنر دوران خود از جمله تصویرگری، شعر و ادبیات و ... تأثیرگذار بوده است. همچنین حکمت مشاء بر هنرهای زمانه خود تأثیرگذار بوده است. در فلسفه ابن سینا می‌توانیم بازنمایی را توضیح دهیم که معتقد است اثر هنری تقلیدی از بیرون است. در حکمت اشراق، زیبایی امری عینی دانسته می‌شود یعنی امر زیباتر آن چیزی است که واقعیت را به شکل بهتری توضیح دهد. همچنین در این دوران گفته می‌شد باید از جزییات به امر کلی برسیم. لذا اندیشه‌های حکمی همواره در فرآیند خلق آثار هنری تأثیرگذار بوده‌اند.
 
عنصر تناسب و تعادل در اندیشه ابن سینا و ملاصدرا به میزان زیادی وجود دارد و این امر به عنوان یک معیار در هنر اسلامی نیز جا افتاده است اما اصل این مطلب به نهج‌البلاغه و این بحث حضرت علی(ع) بر می‌گردد که تأکید می‌‌کنند مسلمان کسی است که حد میانه را رعایت کند و نه دائما غرق در زهد و نه کاملا غرق در زندگی باشد. از این آموزه در مباحث اخلاقی و زندگی استفاده شده و سپس وارد هنر شده و تأکید شده است که آن هنری می‌تواند به شکل بهتری زیبایی الهی را تجسم کند که متعادل باشد. 

عناصر هنر اسلامی

بنده چند عنصر بنیادین را در خلق آثار هنری اسلامی شناسایی‌ کرده‌ام که از جمله آنها نور است. در قرآن کریم هم آمده که خداوند نور آسمان‌ها و زمین است که جهان را از تاریکی رها کرده است. در اندیشه افلاطون هم مثال خیر با خورشید مقایسه شده و تأکید می‌‌شود اگر خورشید نباشد با تاریکی محض مواجه هستیم. در پدیدارشناسی بر روشنایی و چیزی را از تاریکی در آوردن تأکید می‌شود. هنرمندان ما هم همیشه تلاش کرده‌اند ماده را به صورتی درآورند که مرئی شود چراکه ماده وقتی می‌درخشد که خود را در قالب اثر هنری نشان دهد. 
 
عنصر دیگر رنگ است که از نظر هنرمندان و حکمای ما، عالم روحانی را نشان می‌دهد و هر رنگی نمادی از عوالم روحانی است. این رنگ‌ها تلألو نور را نیز نشان می‌دهند. عنصر بعدی خیال است. سهروردی برای عالم خیال، وجه حقیقی قائل است. ابن سینا نیز به مقوله تخیل پرداخته است اما همه حکمای مسلمان، عالم خیال را در اندیشه‌ خود دارند و این عنصر به خوبی با آثار هنری اسلامی پیوند خورده است. مهم‌ترین عنصر نیز زیبایی است که تجلی حقیقت کلی در عالم هستی و به تعبیر عرفا، ظهور مقام وحدت در مرتبه صورت است و زیبایی یک شی به معنای کمال آن شی است و از نظر حکمای ما، شیء وقتی زیباست که آینه صفات الهی باشد. پیامبر اسلام(ص) نیز در حدیثی تاکید دارند که شیء وقتی به حد اعلا و کمال می‌رسد که بتواند صفتی از صفات الهی را بازتاب دهد. تمثیل، رمز و استعاره که در ادبیات هم کاربرد دارند از دیگر عناصری هستند که در هنر اسلامی وجود دارند. 
 
به عنوان نتیجه بحث باید گفت یکی از سؤالات مهم، درباره امکان تدوین نظریه حکمی و فلسفی در هنر اسلامی بر مبنای معرفت‌شناسی اسلامی است. حکمای اسلامی، هنر را تعریف نکرده‌اند بلکه مصادیق آن را تعریف کرده‌اند. از سوی دیگر برخی می‌گویند نمی‌توانیم یک زیبایی‌شناسی اسلامی تدوین کنیم و دلایل مختلفی هم می‌‌آورند و معتقدند بر اساس زیبایی‌شناسی‌های کنونی می‌‌توانیم هنر اسلامی را هم تبیین کنیم. معتقدم باید بتوانیم هنر را تعریف و حکمت و فلسفه هنر را تلفیق کنیم. از سوی دیگر باید زیبایی‌شناسی اسلامی را به خوبی تعریف کنیم چراکه نیازمند نظریه‌ای برای توضیح هنر اسلامی هستیم تا بتوانیم آن را معرفی و از سایر هنرها متمایز کنیم.
انتهای پیام
captcha