به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «وضعیتشناسی تحصیلکردگان ایرانی در چرخه مهاجرت» امروز چهارشنبه 18 آبانماه از سوی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی برگزار شد.
مهرداد عربستانی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، در این نشست به سخنرانی پرداخت. گزیده سخنان وی در ادامه میآید:
آن چیزی که باعث شد بنده به سمت مسئله مهاجرت بروم توجه به این نکته بود که چرا اینقدر تمایل به مهاجرت در کشور ما زیاد است و زمانی هم که در خارج از کشور تحصیل میکردم مشاهده کردم که افراد زیادی تمایلی به بازگشت به کشور نداشتند و کسانی هم که برمیگشتند با این سوال مواجه میشدند که چرا به کشور برگشتی؟ و انگار باید توجیه میکرد که چرا برگشته است. واقع امر این است که مهاجرت یا تمایل به آن، امر بسیار عامی است و نمیتوان آن را انکار کرد چراکه در بسیاری از کشورهای دنیا وجود دارد. در سال 93 آماری وجود داشت که گفته شده بود 43 درصد تمایل به مهاجرت دارند اما الان به بالای 80 درصد رسیده است و این تمایل از تصمیم هم مهمتر است چراکه تمایل اگر محقق نشود ناکامی را افزایش میدهد.
نکته مهم دیگر این است که باید مسئله ذهنیت را مورد توجه قرار دهیم که در علوم اجتماعی، آنجایی است که آدمها موضوعات را درک و تفسیر میکنند و انگیزه رفتار آنان شکل میگیرد و تمایلات افراد با گرایشات سیاسی مخلوط شده و برآیندی از آن بیرون میآید بنابراین هر سیاستی داریم باید برآیند آن را در ذهنیت مردم ببینیم و اگر سیاستهای ما شکست خورده است به این ذهنیتها مربوط است. غسان حاج، مردمشناس لبنانی استرالیایی تعریفی از جامعه دارد و میگوید نظام اجتماعی، نظامی از تولید و توزیع امید است و باید دنبال امید و توزیع آن برای شهروندان باشیم و هرجا این امید وجود نداشته باشد تبعاتی در پی دارد بنابراین نمیتوان مهاجرت را به عنوان پدیدهای یکتا و منحصر به فرد در نظر گرفته و مثلاً آن را به وضعیت توزیع ثروت مرتبط ندانست.
طبق تحقیقی که صورت گرفته 90 درصد سرمایهگذاریهای بانکی نزد یک درصد از جامعه است پس چگونه میتوان مهاجرت را به این مسائل مرتبط ندانست. جامعه، جایی است که قرار است به آحادِ خود، نظم و جامعهپذیری و پیش بینیپذیری بدهد و حکمرانی خوب باید این مسائل را در نظر داشته باشد. در این جامعه افراد باید از بسیاری غرایز چشمپوشی و محدودیتهایی را قبول کنند تا جامعهپذیر شوند. در اینجا باید بین آن چیزی که فرد از دست داده و آنچه جامعه به وی میدهد توازنی برقرار شود اما اگر این توازن به هم بخورد و مثلاً محرومیتهای زیادی داشته و جامعه، چیزی در مقابل به وی ندهد تبعات بسیاری در پی خواهد داشت.
لازم است بررسی کنیم که انگیزهها و آرزوهای مردم چه چیزهایی هستند؟ ما در انسان شناسی در مفهوم کلی به آدم توجه میکنیم. ما انسانها به طبقه یا گروه یا فرهنگ خاصی پرتاب شده و به دنیا میآید بدون اینکه در مورد هیچکدام از آنها انتخابی داشته باشد بنابراین مشخص است که انسانها نیاز واحد ندارند. مازلو، هرمی را مطرح کرد که در آن نیازهای انسانی را دستهبندی میکند که نیازهای فیزیولوژیک در پائینترین سطح تا عشق به دیگران و تعامل و ارج دیدن و به رسمیت شناختن توسط دیگران و آزادیهای فردی را شامل میشود. در قانون اساسی ما هم آمده است که اوقات فراغت شهروندان باید آنقدر باشد که فرصت برای تعالی فردی فراهم شود اما موقعی که یک سطح از این نیازها فراهم شد، انگیزه فعال انسان، تأمین نیاز سطح بعدی وی است بنابراین باید توجه کنیم نیاز یک فرد در چه مرحلهای است.
حال با نگاه انسانشناسی این سؤال پیش میآید که پس آمریکا با چه هدف و آرزویی دانشجو میفرستد؟ واقعیت این است که تحصیل برای بسیاری، بهانه رفتن است چون نمیخواهند اینجا باشند و آرزوهای خود را در درون این مرزها محقق کنند. بنده نگاهی کمی بدبینانه به قضیه دارم و امید ندارم با نگاهِ بخشی بتوانیم این مسائل را حل کنیم، بدون اینکه انگیزهای که مهاجرت را ایجاد میکند مورد توجه قرار دهیم در غیر این صورت با وجود همه ستادها و دپارتمانهایی که به لحاظ بوروکراتیک ایجاد شده نتیجه مثبتی در زمینه مهاجرت نخبگان نخواهیم گرفت بلکه نیازمند نگاهی عمیقتر و تغییر در نگرش و زاویه دید هستیم. بنده امیدوارم که برخی دنبال تغییرات باشند چراکه تا سوژهِ انسانی در برنامهها دیده نشود بسیار بعید است که با این برنامهریزیهای کنونی اتفاق خاصی در کشور رخ دهد.
انتهای پیام