۳۶۵ روز در صحبت قرآن نوشته استاد حسین محیالدین الهی قمشهای، کتاب چهارم از مجموعه کتابهای جوانان و فرهنگ جهانی است. این مجموعه با هدف شناساندن فرهنگ و ادبیات به جوانان اولین بار سال ۱۳۹۰ به همت نشر سخن تدوین منتشر شده است.
کتاب «۳۶۵ روز در صحبت قرآن» ۳۶۵ قطعه کوتاه و بلند از قرآن برای آشنایی جوانان با تعلیمات فراگیر قرآن انتخاب شده و کوشش شده است که این گنجینه تصویری از ابعاد گوناگون کلام آسمانی برای مخاطب ترسیم کند.
این کتاب، تفسیر در معنی اصطلاحی کلمه مانند تفاسیری چون کشاف و مجمع البیان و امثال آن نیست، بلکه بیشتر انعکاسی از کتاب وحی در ادب عرفانی فارسی و اسلامی است و نگاهی دارد به قرآن از دیدگاه ادبی، زیباشناسی و اخلاقی، اجتماعی و عرفانی.
گروه اندیشه ایکنا به منظور بهرهمندی مخاطبان خود از این گنجینه قرآنی و ادبی اقدام به انتشار قطعههایی از کتاب «در صحبت قرآن» کرده است. بیست و نهمین قسمت از تحفه این کتاب با عنوان «خوردن مال یتیم خوردن آتش است» تقدیم مخاطبان گرامی میشود.
إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا ﴿نساء۱۰﴾
همانا کسانی که اموال یتیمان را به ظلم و جور میخورند آنان در حقیقت در شکم خود آتش فرو میبرند و زود باشد که در آتش فروزان دوزخ درافتند.
چگونه ممکن است که آدمی درونش پر از آتش باشد و هیچ احساسی نکند؟ فارابی در فصول الحکمه(جواهرات معرفت) آورده است که «اگر عضوی از اعضای کسی را به افیون بیحسی کنند و بر آن آتش نهند آن کس دردی و سوزشی احساس نخواهند کرد اما پس از چندی که تاثیر دارو از میان برخیزد فریادش برخواهد خاست»
و چنین است که وجدان آدمی به افیون غفلت بی حس میشود، مال یتیم و صغیر را فرود میبلعد و او را هیچ باک نیست، اما چون آن غفلت به هشدار موعظهای و توبهای یا در نهایت به رستاخیز مرگ از میان برود شخص یا در همین نشئه دنیوی یا در نشئه آخرت به جهنمی سوزان خواهد افتاد و در آتشی که هیزمش را مال یتیم و ظلم و تجاوز و غیره برافروخته است درخواهد افتاد، آتشی که از درون شعله میکشد و هیچ پناهگاهی و گریزگاهی از آن نیست.
ناتانیل هاثورن در داستان کوتاهی با عنوان مردی که در سینهاش مار داشت چگونگی غفلت و بیخبری آدمی را از مار و آتش درون به زیبایی طرح کرده است. هاثورن در این داستان کوتاه نشان میدهد که چگونه آن شخص در آغاز از وحشت و هراس آکنده میشود و چگونه به تدریج با آن مار انس میگیرد و او را در شیشه نگه میدارد . همچنین استفان کرین، در داستان نشان سرخ دلیری، خطر دیگری را برای تخدیر وجودان نشان داده است که چگونه جوانی که به آزار موری رضایت نمیدهد به جایی میرسد که از کشتن صدها نفر باک ندارد.
گاه باشد که غمها و غصهها و آتشها خود را به صورت زر و نقره و درهم و دینار درمیآورند و انسانهای غافل آن غصهها را چون شهد و شکر میخورند.
حکایت دیگری نقل کردهاند که مردی در راه دو طبق از سیبهای سرخ و تازه دید که یکی را قیمت دو برابر دیگری بود در حالی که سیبها با هم فرقی نداشتند پرسید: فرق بین سیبها چیست؟ گفت: هم از یک منطقه و یک نوع درخت آمدهاند گفت: پس سبب اختلاف قیمت چیست؟ گفت: اختلاف بدین دلیل است که سیبهای گرانتر از زمین ملکی خودمان و آب قنات خودمان تهیه کردهایم اما آن سیبهای دیگر، هم زمینش غصبی است و هم آب آن به زور از صحرایی گرفته شده است. مرد به جای آنکه سیب گرانتر را بخرد سر در گوش فروشند آورد و با اشاره به سیبهای حرام گفت: از این حرامتر و ارزانتر نداری که ما صغیر و یتیم هم در آن آمده باشد؟
چنین است حال بسیاری از مردم بیاعتنا به حلال و حرام و حق و ناحق و به تعبیر قرآن مال ارث را به تمامی فرو میبلعند از آنکه سخت دلبسته مال و ثروتند اما به زودی روزی میرسد که خداوند جهنم را پیش چشم ایشان پدید میآورد تا بگویند ای کاش برای حیات ابدی خود کار کرده بودیم(آیات آخر سوره فجر)
عطار در حکایتی از شبلی چنین آورده است: روزی سلطان وقت طعامی شاهانه برای شبلی فرستاد و شبلی سگان کوچه را جمع کرد و آن طعام را قطعه قطعه بین سگان میانداخت. سرهنگی بگذشت و با عتاب گفت: چگون جرات میکنی غذای سلطانی را جلو سگان میاندازی؟ گفت: آهسته باش که اگر سگان بفهمند نمیخورند.
و عجب است که آدمیان آن طعام را که اگر حیوانی بفهمد نمیخورد، میخورند و غافلند که آن مار و افعی و آتش سوزان است.
انتهای پیام