به گزارش ایکنا از چهارمحالوبختیاری شهید خداداد میرزازاده در سال 1349 در یک خانواده مذهبی در اردل دیده به جهان گشود.
دوران ابتدائی شهید خداداد با شکوفایی و پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران مواجه شد و از آنجا که علاقه وافری به دین داشت در اکثر مراسمات مذهبی و دینی و سیاسی از جمله راهپیماییها شرکت میکرد.
وی از همان سال اول تحصيل دانشآموزی خوشاخلاق و متین و برخورد عاقلانه با کلیه دانشآموزان و دیگر برادران که در محیط شبانهروزی بودهاند داشت همیشه مسئولان دانشسرا از اخلاق و رفتار این دانشآموز نمونه به نیکی یاد میکردند.
این شهید دانشجو به رشتههای ورزشی نیز علاقمند بود و به عنوان یک ورزشکار نمونه در فعالیتهای ورزشی حضور داشت. در میادین و اماکن ورزشی در بین دوستان خود بر حسب اخلاق و رفتار نیکو و پسندیدهای که داشت از محبوبیت خاصی برخوردار بود.
شهید میرزازاده با بینش و آگاهی از مسائل روز و با ایمان قوی و عشق به الله در سال 1365 به جبهه حق علیه باطل عزیمت کرد و در عملیات کربلای 5 بر دشمن بعثی تازید.
این دلاور عاشق در عملیات والفجر 10 در اسفندماه سال 66 به فیض بلند شهادت نائل شد.
وصیتنامه شهید
«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّـهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ
و کسانی که در راه خدا کشته میشوند مرده نیستند بلکه آنها زنده هستند که نزد خدا روزی میخورند.
با سلام بر رهبر انقلاب و با سلام بر رزمندگان اسلام و با سلام بر معلولان و مجروحان و شهدای جنگ تحمیلی، وصیت خود را آغاز میکنم.
الان که خدا خواست و مرا در صف اصحاب خود قرار داده است میخواهم با شما دوستان و آشنایان چند کلامی صحبت کنم. من برای چه آمدهام هدفم چه بوده است؟ معلوم است که جز رضای خدا و دیدار با معشوق بیمنتهای خود چیزی دیگر مرا به این کار وا نداشت.
راهی را انتخاب کردم که حسین(ع) انتخاب کرده است من راهی را انتخاب کردهام که بقیه ائمهاطهار معصومین و امامان و اولیای الهی انتخاب کردهاند و اگر من دراین سفر پیروز و موفق بیرون آمدم ناراحتی و نگرانی پیشه نسازید و خدا را همیشه در کارهای خود یاور و مدد کار قرار دهید.
من وصیت نمیکنم برای مال دنیا، من وصیت میکنم برای ادامه راه حسین(ع) و اصحابش؛ ای مردم همیشه کارهای خود را با خلوص و اخلاص و با پیگیری از عنایات خداوند انجام دهید، خدا را در همه کارها شاهد و ناظر خود قرار دهید، ای مردم سخنان زینب کبری(س) را در روز عاشورا و سخنان حسین(ع) را در صحرای کربلا مجسم سازید که میفرمود: هل من ناصر ینصرنی.
آیا کسی نیست مرا یاری کند و من برخواستم و پرچم لبیک را در دست گرفتم و گفتم یا حسین لبیک ای حسین من آمدهام تا تو را یاری کنم؛ اگر لیاقت داشتم و در این راه شهید شدم گریه بر من نکنید چون گریه بر شهید درست نیست.
ای پدر و مادر شهدا بدانید فرزندان شما راه حسین(ع) و راه علی اکبر حسین(ع) را پیشه ساختهاند؛ ای مردم همیشه دعا برای رزمندگان کنید.
سخنی با پدر و مادر خود ای پدر و مادر، نگران از دست دادن فرزند خود نباشید؛ ای مادر تو باید مانند زینب(س) در روز عاشورا باشی که سر بریده برادرش را برای او میآورند و نگران نیست چون میداند راهی را برادرش رفته که بطلان نیست.
تو ای پدر مانند حسین(ع) فرزندان دلیر چون علیاکبر(ع) و علی اصغر(ع) و قاسم(ع) تربیت کن؛ در پایان از پدر و مادرم میخواهم که نمازهای قضای مرا بجا آورند و از کلیه دوستان و اقوام و آشنایان حلالیت میطلبم.
به امید پیروزی رزمندگان اسلام».
انتهای پیام