به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «رابطه قرآن با نهج البلاغه» در ادامه سلسله نشستهای تخصصی نهج البلاغه، امشب 7 فروردین با سخنرانی مجید معارف؛ استاد دانشگاه تهران در سی و یکمین نمایشگاه بین المللی قرآن کریم برگزار شد.
معارف در ابتدا به احاطه علمی امیرالمومنین(ع) نسبت به قرآن کریم اشاره کرد و گفت: امیرالمؤمنین(ع) شاگرد پیامبر(ص) بود و خود آن حضرت فرمود هیچ آیهای از قرآن نازل نشد مگر اینکه میدانم کی و کجا نازل شد و شأن نزول آن چه بود و پیامبر(ص) همه اینها را به من آموخت. پس امیرالمؤمنین(ع) شاگرد پیامبر(ص) است و قطعا چنین کسی قرآن در وجودش هست و با تک تک سلولهایش مخلوط میشود لذا حرف که میزند قرآنی است و ترجمان آیات قرآن است. از این جهت ارتباطسنجی قرآن و نهج البلاغه دستاوردهای زیادی برای ما دارد.
وی در ادامه گفت: اگر بخواهیم شباهت قرآن و نهج البلاغه را متوجه شویم در دو ساحت میتوانیم آن را مورد شناسایی قرار دهیم. ابتدا ساحت ادبی است که مربوط به اسلوب ظاهری است. ساحت دوم ارتباط معنایی و محتوایی است. من یک مثال ساده بزنم؛ قرآن به عنوان معجزه نازل شده است. البته باید توجه داشت که قرآن دو شأن دارد؛ از یک جهت معجزه پیامبر اسلام است و حکم عصای موسی و دم عیسی را دارد یعنی پیامبر(ص) میتواند با قرآن حقانیت خودش را ثابت کند. از طرف دیگر قرآن کتاب هدایت انسان است. قرآن این دو شأن را با هم دارد و این دو شأن از هم تفکیک نمیشوند.
استاد دانشگاه تهران ادامه داد: پرسش بعد این است که قرآن از چه رو معجزه است؟ همه کسانی که در باب اعجاز قرآن وجهشناسی کردند به اعجاز ادبی قرآن تصریح کردند. در باب اینکه قرآن نثر است یا نظم یعنی طبیعت شعری دارد یا نه باید گفت که قرآن شعر نیست و با اشکال شعر قابل تعریف نیست، از آن طرف هم نثر معمولی و روزنامهای نیست. بنابراین قرآن نثر مسجع است یعنی هم نثر است و هم سجع و آهنگ دارد. این سجع زیبا اعراب را دیوانه کرده بود و آنها مسحور سجع قرآن میشدند. البته سجع یکی از مولفههای سبک ادبی قرآن است. وقتی به نهج البلاغه میرسیم میبینیم که اولا کلام حضرت موزون و مسجع است، ثانیا پر از عناصر بلاغی است. انگار امیرالمؤمنین(ع) قرآن را خوانده و قرآن بر جانش نشسته و به همین جهت ملکه بلاغت و فصاحت برای آن حضرت حاصل شده لذا کلمات ایشان در نهج البلاغه بلیغ است. این مهارت برای کسی است که بسیار همنشین قرآن باشد.
وی در ادامه به ذکر نمونهای از بلاغت و سجع در نهجالبلاغه پرداخت و گفت: در خطبه ۱۹۸ امیرالمؤمنین(ع) میخواهد قرآن را برای ما تعریف کند، لذا میفرماید: «ثم انزل عليه الكتاب نورا لا تطفا مصابيحه و سراجا لا يخبو توقده و بحرا لا يدرك قعره و منهاجا لا يضل نهجه و شعاعا لا يظلم ضوؤه و فرقانا لا يخمد برهانه و تبيانا لا تهدم اركانه». این یک نمونه از سجع نهج البلاغه در وصف قرآن است. ترجمه بیان حضرت این است: «سپس كتاب آسماني يعني قرآن را بر او نازل فرمود؛ نوري كه خاموشي ندارد، چراغي كه افروختگي آن زوال نپذيرد، دريايي كه اعماقش را درك نتوان كرد، راهي كه گمراهي در آن وجود ندارد، شعاعي كه روشني آن تيرگي نگيرد، جداكننده حق از باطل كه درخشش دليلش به خاموشي نگرايد و بنياني كه اركان آن منهدم نگردد». علاوه بر این که این کلام به لحاظ سجع زیبا است به لحاظ محتوا هم عمیق است و حضرت قرآن را کتابی همیشگی معرفی میکند. این اولین ساحت ارتباط قرآن و نهج البلاغه است که من فقط یک مثال برای آن ذکر کردم.
مجید معارف در ادامه درباره جایگاه قرآن در نهج البلاغه توضیح داد و یادآور شد: جایگاه قرآن در نهج البلاغه از چند زاویه قابل بررسی است. اولین زاویه استنادهای امیرالمؤمنین به قرآن است. حضرت بیش از صد جا از قرآن سخن گفتند. وقتی از قرآن نام میبرند گاهی استناداتشان مستقیم است. مثلا در خطبه شقشقیه به آیهای از قرآن استناد میکنند. یکجا استناد حضرت نیمهمستقیم است یعنی بدون تصرف لفظی یک آیه را ضمن صحبتشان میآورند. مثلا در پاسخ خوارج که به حضرت میگفتند باید توبه کنی، حضرت میفرماید من از چه گناهی توبه کنم و در اینجا در بافت کلامشان آیهای از قرآن میآورند. حضرت در جای دیگر به صورت تلمیح از قرآن استفاده کردند؛ مثلا حضرت در دعای باران آیه ۲۸ سوره شورا را به نحو تلمیح مورد استفاده قرار میدهند. خلاصه حضرت بیش از صد جا استناد به قرآن دارند.
وی افزود: زاویه دوم بحث از علوم قرآنی در نهج البلاغه است و بسیاری از کلیات علوم قرآنی در خطبههای نهج البلاغه ذکر شده است. زاویه سوم بعد تفسیری نهج البلاغه نسبت به قرآن است. حضرت گاهی واژههای قرآن را مثل واژه زهد را تعریف میکند یا مثلا از حضرت سوال میکنند معنای حیات طیبه که در قرآن آمده است چیست، حضرت در پاسخ میفرمایند حیات طیبه قناعت است. حضرت حیات طیبه را برای ما تفسیر کردند.
وی در پایان گفت: وقتی از ارتباط قرآن و نهج البلاغه صحبت میکنیم نمیخواهیم بگوییم اینها همعرض هستند. قرآن کتاب مجمل است ولی تفصیلش در سنت است و پیامبر(ص) مأمور است قرآن را تبیین کند. بنابراین رابطه این دو، رابطه اجمال و تفصیل است. در عین حال باید گفت نهج البلاغه از کلام بشر بالاتر است ولی به سطح کلام خدا نمیرسد. به عبارتی تراز سخن امیرالمؤمنین(ع) بین سخنان معمولی و سخنان پروردگار است چون ما در مورد نهج البلاغه ادعای اعجاز نداریم ولی در مورد قرآن ادعای اعجاز داریم.
انتهای پیام