دور می شوم از هرچه که متعلق به دنیا است، از گل، زیبایی، آفتاب، زمین و... دور می شوم از آنهایی که دوستشان دارم، از آنها که دوستم دارند، بر میگردم و می نگرم که چقدر فاصله گرفته ام؟ نه این فاصله کم است، هنوز می بینم آنهایی که به من می نگرند را، هنوز حس می کنم دوست داشتن های زمینی را و هنوز بوی گل ها به مشامم می رسد، باز هم گام برمی دارم نه به جلو بلکه به آسمان، پله های خدایی شدن را طی می کنم اما هنوز به آنچه که باید برسم، نرسیده ام.
غرق تمنا می شوم تا بفهمم آنچه نمی فهمم را، باز هم چیزهایی هستند که من نمی فهمم، باز هم عشق هایی هست که من درکشان نمی کنم و مجهولاتی که هرچه به دنبال حل معادله می روم به نتیجه نمی رسم، منطق دنیا راضی ام نمی کند و چیزی فراتر از این محاسبه ها را می خواهم.
ابراهیم(ع) در پایان یک قرن رسالت خدایی در میان خلق، یک عمر نبوت و امامت مردم و جهاد علیه شرک و پایهگذاری توحید و شکستن بت و نابودی جهل و از همه جبههها پیروز بیرون آمده و در همه مسئولیتها موفق عمل کرده بود، هیچ جا به خاطر خود درنگ نکرد و گامی در پی خویش منحرف نشد، همیشه و همهجا خوب امتحان داد… حال میبایست انتخاب سختی میکرد، وسوسههای شیطان کار را دو چندان کرده بود.
ابراهیم(ع)، آن بنده مخلص خدا تسلیم شد، مثل آن بار که با قرار گرفتن در آتش عبودیت را متجلی کرد، او پیام معبود را با هزاران رقّت به اسماعیل(ع) منتقل کرد؛ اما اسماعیل(ع) نیز با عشق به معبود و با آرامشی قلبی به او اعلام کرد که تسلیم امر خدا باش و خواهی دید من از صابران خواهم بود.
ابراهیم(ع) شگفتزده بود! شروع به قربانی کرد، انسانیت به اوج رسیده بود، او غریزه فرزنددوستی را زیر پا گذاشته و به صعود به عشق حقیقی عینیت میبخشید، حال که از آزمایش الهی سربلند شده، معبود او گوسفندی را برای ذبح میفرستد، چقدر زیباست حس آزادگی از تعلقات و چقدر زیباتر حس عاشقانه عابد و معبود و حجاج به پاس بزرگداشت آن روز، در منا گردهم میآیند، ابراهیمگونه تعلقات خود به هر آنچه رنگ دنیایی و غیرخدایی دارد را قربانی می کنند.
عید قربان بهانه ای است برای دور شدن از تعلقات دنیایی و رسیدن به او که همیشه با من و تو است اما گاهی حضورش را حس نمی کنیم، گاه دور می شویم از دنیای معنویت و مهربان خالقی که تداعی می کند وجود خود را در وجودمان، او که همیشه هست و برای بندگان خالصی چون ابراهیم(ع) جشنی به وسعت تاریخ به پا می دارد تا بفهماند آنانکه می خواهند عشق را درک کنند، باید ابراهیم وار زندگی کنند.
معصومه فروغ/خراسان رضوی