امروز ابراهیم باش.../ اسماعیل تو کیست؟
کد خبر: 3366918
تاریخ انتشار : ۰۲ مهر ۱۳۹۴ - ۰۰:۳۰

امروز ابراهیم باش.../ اسماعیل تو کیست؟

گروه اجتماعی: اسماعیل تو کیست؟ چیست؟ مقامت؟ آبرویت؟ موقعیتت، شغلت؟ پولت؟ خانه‌ات؟ املاکت؟ و...؛ این را تو خود می‌دانی، تو خود باید آن را به منا آوری و برای قربانی، انتخاب کنی.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از گیلان، عید قربان که پس از وقوف در عرفات و مشعر و منا فرا مى‌رسد، عید رهایى از تعلقات است. رهایى از هر آنچه غیر خدایى است. در این روز حج‌گزار، اسماعیل وجودش را، یعنى هر آنچه بدان دلبستگى دنیوى پیدا کرده قربانى مى‌کند تا سبکبال شود.

اکنون در منایی، ابراهیمی، و اسماعیلت را به قربانگاه آورده‌ای. اسماعیل تو کیست؟ چیست؟ مقامت؟ آبرویت؟ موقعیتت، شغلت؟ پولت؟ خانه‌ات؟ املاکت؟ و...؛ این را تو خود می‌دانی، تو خود باید آن را به منا آوری و برای قربانی، انتخاب کنی. 

هر آنچه که تو را در راه ایمان ضعیف می‌کند، تو را در «رفتن»، به «ماندن» می‌خواند، تو را در راه مسئولیت به تردید می‌افکند، تو را به خود بسته است و نگه داشته است، دلبستگی‌اش نمی‌گذارد تا پیام را بشنوی، تا حقیقت را اعتراف کنی، تو را به فرار می‌خواند، تو را به توجیه و تاویل‌های مصلحت‌جویانه می‌کشاند و عشق به او، کور و کرت می‌کند، اسماعیل توست.

سالخورده مردی در پایان عمر، پس از یک قرن زندگی پر کشاکش و پر از حرکت، همه آوارگی و جنگ و جهاد و تلاش و درگیری با جهل قوم و جور نمرود و تعصب متولیان بت‌پرستی و خرافه‌های ستاره‌پرستی و شکنجه زندگی. جوانی آزاده و روشن و عصیانی در خانه پدری متعصب و بت‌پرست و بت‌تراش و در خانه‌اش زنی نازا، متعصب و اشرافی.

ابراهیم در زیر بار سنگین رسالت توحید، در نظام جور و جهل شرک، و تحمل یک قرن شکنجه مسئولیت روشنگری و آزادی، در عصر ظلمت و با قوم خوکرده با ظلم، پیر شده است و تنها، و در اوج قله بلند نبوت، باز یک  بشر مانده است و در پایان رسالت عظیم خدایی‌اش، یک بنده خدا، دوست دارد پسری داشته باشد، اما زنش نازا است و خودش، پیری از صد گذشته، آرزومندی که دیگر امیدوار نیست، حسرت و یأس جانش را می‌خورد، خدا، بر پیری و ناامیدی و تنهایی و رنج این رسول امین و بنده وفادارش، رحمت می آورد و به او یک فرزند می‌بخشد، آن هم یک پسر! اسماعیل.

اسماعیل برای ابراهیم، تنها یک پسر، برای پدر نبود، پایان یک عمر انتظار بود، پاداش یک قرن رنج، ثمره یک زندگی پرماجرا و اکنون، در برابر چشمان پدر چشمانی که در زیر ابروان سپیدی که بر آن افتاده، از شادی، برق می‌زند می‌رود و در زیر باران نوازش و آفتاب عشق پدری که جانش به تن او بسته است، می‌بالد و پدر، چون باغبانی که در کویر پهناور و سوخته حیاتش، چشم به تنها نو نهال خرم و جوانش دوخته است، گویی روییدن او را می‌بیند و نوازش عشق را و گرمای امید را در عمق جانش حس می‌کند.

در عمر دراز ابراهیم، که همه در سختی و خطر گذشته، این روزها، روزهای پایان زندگی با لذت داشتن اسماعیل می‌گذرد. پسری که پدر، آمدنش را صد سال انتظار کشیده است، و هنگامی آمده است که پدر، انتظارش را نداشته است. اسماعیل اکنون نهالی برومند شده است.

نبی خدا در این ایام، ناگهان صدایی می‌شنود «ابراهیم! به دو دست خویش، چاقو بر حلقوم اسماعیل بنه و بکش»... مگر می‌توان با کلمات، وحشت این پدر را در ضربه آن پیام وصف کرد؟

ابراهیم، بنده خاضع خدا، برای نخستین‌بار در عمر طولانی‌اش از وحشت می‌لرزد. قهرمان پولادین رسالت ذوب می‌شود و بت‌شکن عظیم تاریخ، درهم می‌شکند، از تصور پیام، وحشت می‌کند اما فرمان، فرمان خداوند است. جنگ! بزرگترین جنگ، جنگ در خویش، جهاد اکبر! فاتح عظیم‌ترین نبرد تاریخ، اکنون آشفته و بیچاره! جنگ، جنگ میان خدا و اسماعیل، در ابراهیم.

کدامین را انتخاب می‌کنی ابراهیم؟! خدا را یا خود را؟ سود را یا ارزش را؟ پیوند را یا رهایی را؟ لذت را یا مسئولیت را؟ پدری را یا پیامبری را؟ اسماعیلت را یا خدایت را؟... انتخاب کن ابراهیم!

در پایان یک قرن رسالت خدایی در میان خلق، یک عمر نبوت توحید و امامت مردم و جهاد علیه شرک و بنای توحید و شکستن بت و نابودی جهل و کوبیدن غرور و مرگ جور، و از همه جبهه‌ها پیروز برآمدن و از همه مسئولیت ها موفق بیرون آمدن ...

ای ابراهیم! ای قهرمان پیروز پرشکوه‌ترین نبرد تاریخ! ای رویین‌تن، پولادین روح، ای رسول الوالعزم، مپندار که در پایان یک قرن رسالت خدایی، به پایان رسیده‌ای! میان انسان و خدا فاصله‌ای نیست، خدا به آدمی از شاهرگ گردنش نزدیک‌تر است، اما راه انسان تا خدا، به فاصله ابدیت است، لایتناهی است. چه پنداشته‌ای؟

این ابراهیم است که در پایان راه دراز رسالت بر سر یک دو راهی رسیده و سراپای وجودش فریاد اسماعیل را فریاد می‌کشد. اسماعیل! و حق فرمان می‌دهد «ذبح»!

امروز ابراهیم دل از داشتن اسماعیل برکنده است، پیام، پیام حق است، اما در دل او، جای لذت داشتن اسماعیل را، درد از دست دادنش پر کرده است. ابراهیم تصمیم گرفت، انتخاب کرد، پیداست که انتخاب ابراهیم کدام است؟ آری! بندگی خداوند امروز یعنی ذبح اسماعیل!

آنگاه به نیروی خدا برخاست، قربانی جوان خویش را به قربانگاه برد، اما پیامی رسید...!؟

«ای ابراهیم! خداوند از ذبح اسماعیل درگذشته است، این گوسفند را فرستاده است تا به جای او ذبح کنی، تو فرمان را انجام دادی»!

امروز ابراهیم باش...

حجت‌الاسلام والمسلمین سید حسین گلمیرزاده، معاون فرهنگی تبلیغات اسلامی استان گیلان در گفت‌وگو با ایکنای گیلان، عید سعید قربان را یادآور خاطره حضرت ابراهیم(ع) و فرزندش حضرت اسماعیل(ع) در سرزمین منا دانست و تصریح کرد: فداکاری، ایثار و روشن شدن راز و رمز امتحان و ابتلا از آموزه‌های عید سعید قربان است لذا حضرت ابراهیم و اسماعیل(ع) باید الگوی مردم جهان قرار گیرند، زیرا پس از شنیدن حکم الهی پدر بدون درنگ از پسر خود و پسر نیز از جان خود گذشت.

قربانی کردن نوعی تطهیر و تزکیه است

وی اضافه کرد: یکی از حکمت‌های مراسم حج روند پاکسازی است. وقتی حجاج دوره احرام، طواف، عرفات و منا را پشت سر می‌گذارند و نوبت به قربانی کردن می‌رسد یعنی زمان تطهیر است و قربانی کردن در حقیقت نوعی تطهیر و تزکیه است.  

این کارشناس دینی عید قربان را به معنای بازگشت انسان به مقام تقرب الهی دانست و گفت: این مقام در سایه مبارزه با هواهای نفسانی و در پرتو تهذیب، خودسازی و بهره‌گیری از فرصت‌های ناب به دست می‌آید. در واقع انجام فرائض الهی در این روز، قلب‌ها را التیام می‌بخشد و انسان را به قرب الهی نزدیک‌تر می‌کند.

حجت‌الاسلام گلمیرزاده با بیان اینکه روز عید قربان روز اتحاد و یکپارچگی مسلمانان جهان است، خاطرنشان کرد: در عصر کنونی تحقق و حفظ وحدت، یکی از نیازهای ضروری جهان اسلام است.

معاون فرهنگی تبلیغات اسلامی گیلان با اشاره به رهنمودهای مقام معظم رهبری درخصوص اهمیت وحدت امت اسلام در حج ابراهیمی، بیان کرد: زورگویان جهانی، ایجاد خشونت و تفرقه به نام اسلام را کاملا جدی دنبال می‌کنند و در تلاشند با بدنام کردن دین مبین اسلام، به‌ جان هم انداختن ملت‌ها و حتی ایجاد درگیری یک ملت، امت اسلامی را تضعیف کنند که انتقال تجربیات وحدت‌بخش و دشمن‌شناسانه ملت ایران به دیگر ملت‌ها در ایام حج می‌تواند این توطئه را خنثی کند.

طاهره رفعتی

captcha