مدت یک دهه در مورد موسیقی آیینی تحقیق و واژه موسیقی رمضان را اولین بار عنوان کردم. تا سال 1383 که کتاب پژوهشی من هنوز چاپ نشده بود کسی به دنبال این مورد نرفته و نمیدانست که موسیقی رمضان چیست. همچنین در سال 1380 اولین بار با کمک حوزه هنری و مرکز موسیقی وزارت ارشاد، جشنواره موسیقی آیینی را برگزار کردیم؛ در این اثنا بسیاری تازه متوجه شدند که موسیقی آیینی چیست. در سال 1383 اولین کتابم را بر اساس نتایج پژوهش و تحقیقاتی که به دست آورده بودم، تحت عنوان «موسیقی رمضان در ایران» به نگارش درآوردم اما متأسفانه توسط مسئولان آن دوره اصلاً دیده و حمایت نشد. اما چطور شد که موسیقی رمضان نامگذاری شد و این واژه ترکیبی به وجود آمد؛ در ایران ماه رمضان مانند یک موجود زنده دیده میشود. موجودی که میآید و میرود و برای آمدنش آیینهای استقبال از رمضان شکل گرفته که همان پیشواز گفته میشود. در پیشواز رمضان چاووش خبررسانی خوانده میشد، به این شکل که یک نفر پرچمی بر روی دوش خود میگذاشت و آواز سر میداد که رمضان در حال آمدن است. علت این امر هم این بود که در آن زمان جامعه از سواد تقویمشناسی برخوردار نبود و این افراد وظیفه داشتند که تقویم ماهیانه، مخصوصاً ماههای قمری را به اطلاع مردم برسانند. به همینخاطر یک عده تحت عنوان پیشوازخوان یا چاووش رمضان در خیابانها، گذرها، محلهها حرکت کرده و مردم را با شعرهای مختلف خبر میکردند که رمضان درحال آمدن است. به اینها چاووش رمضان میگفتند. در کنار این مراسم وقتی که هلال ماه رمضان دیده میشد در آیین هلال از ادوات موسیقی مانند نقاره استفاده میکردند و به شادیانه اینکه ماه رمضان وارد شده است نقاره میزدند. در همانجا میبینیم که یک سری ذکرهای آهنگین آوازی دارند که به صورت شکرگزاری و توسل میخواندند و طبق آیین خاصی شیرینی پخش میکردند. از فردای ماه رمضان که سحریخوانی شروع میشد یک سری آیین آوازی به اسم مرحباخوانی یا خوشآمد به رمضان در ایران پدید آمد. در آیین مرحباخوانی که از جنوب تا شمال و از غرب تا شرق کشور وجود دارد و ما با کشورهایی مثل عراق، ترکیه، تاجیکستان و کشورهای همجوار آیین مشترک داریم و این مرحباخوانی را در سه چهار روز اول ماه رمضان در خوشآمد به ماه رمضان داریم. این پیوند مشترک فرهنگی، مذهبی ما با کشورهای همجوار است که متأسفانه طی چهل سال اخیر هیچ نگاه درست و دقیقی از سوی دستگاه فرهنگی به آن نشده است.
اقوام ترک، لر، کرد، بلوچ، قشقایی و... خوشآمدگویی به ماه رمضان را به زبان خودشان میخوانند؛ مرحبا به زبانهای مختلف فراوان داریم حتی با گویشهای متفاوت. دستگاههای فرهنگی ما نسبت به گردآوری این موضوع هم اهمال دارند و کاری انجام نشده و اگر کتابی چاپ شده و کاری شده است فردی در جایی دلسوز بوده است که به صورت شخصی این کار را انجام داده است.
در کنار سحرخوانی ما مناجات سحر را هم داریم. سحوریخوانی و مناجات سحر دارای آداب مشخص است که سه تا چهار نفر میآمدند که عده خاصی بودند؛ با توجه به امکاناتی که وجود داشته است نقاره، کرنا، سرنا و ... و برخی جاها که این امکانات نبود فقط با آواز همراه میبود. در بعضی جاهای ایران مثل غرب کشور در مهاباد و اطراف آن من دیدم که در همین عصر حاضر، یک نفر با دف شعرهایی در وصف رمضان میخواند و مردم را برای سحر بیدار میکرد. به هرحال آیین سحرخوانی خود دارای آداب خاص بوده است، به این صورت که دو ساعت قبل از سحر میرفتند در گلدستهها و در آنجا به نوبت آواز میخواندند و نقارهزنی میکردند. این کار راز و رمزی هم داشت. برای مثال ضربآهنگ این نقارهها به گونهای بود که مردم از روی ضرباتی که نقاره اول و دوم و سوم میزدند؛ یا تند و کند نواختنشان متوجه میشدند که دست دوم است یا دست سوم است. دست سوم هم دیگه نزدیک به دعا و اذان بود و هرکسی که در دست سوم بیدار میشد میدانست که سریعتر باید سحر را بخورد وگرنه ممکن است جا بماند و این یکی از آیینهایی بود که همراه با موسیقی بود.
از دیگر آیینهایی که در نیمه رمضان داریم بر اساس یک باور کهن مذهبی در همهی اقوام است که به شکرانه تولد امام حسن(ع) بچهها بیرون میآمدند و انفاق جمع میکردند و بین خود و بقیه افراد کمبضاعت پخش میکردند. این آیین در ایران نامهای مختلفی مثل هوم بابایی، هور بابایی و... دارد. که از آیینهای نیمه ماه و سر ماه گرفته شده که در گذشتههای دور ما در دوران کیش زرتشت هم این آیین را در ایران داشتیم که در دین بِهی میراث شده و در دین اسلام راحتتر این را پذیرفتند و با تغییرات خاصی که داده شد و به صورت اسلامی از آن استفاده میکردند.
بعد ما هنر شبیهخوانی و مناقب خوانی را در شبها مخصوصاً شبهای احیا داریم. نقلهای شبانه آهنگین که بیشتر به نقلهای منظوم حماسی و مذهبی میپرداخت مثل خواندن مختارنامه، داستان ابراهیم ادهم و داستانهای طنزآمیز بسیار زیبا که فراوان بوده است. در بسیاری از اقوام، بخشیها و آشیقها شبها تا سحر برای مردم داستانگویی میکردند. در کنار آیینهای سوگ، شبیهخوانی خود بخش عمدهای از موسیقیهای ماه رمضان محسوب میشود.
به انتهای ماه رمضان که میرسیم در روزهای آخر که از ابنملجمکُشان شروع میشود تا عید فطر، آیینهای همراه با آواز و موسیقی داریم مانند: فال گرفتن دختران دم بخت، لباس بریدن و پارچه بریدن خانمها که پارچه یا لباس را میبریدن و در عید غدیر میدوختن و اعتقاد داشتن که از رمضان تا غدیر این لباس برکت میکند.
در کنار اینها فال چهل بیتو یا چهل بیت که دو بیتی میخواندند و فال کوزه میگرفتند و هر فالی که بیرون میآمد بر اساس خواندن دوبیتی خانمها بوده است.
در پایان رمضان در روز عید رمضان، آیین شادی که یک نفر پوست شیر میپوشید و بیرون میآمد و مردم را میخنداند را داشتیم. این مراسم غالباً توسط افرادی انجام میشد که در طول یک ماه کار گلدستهخوانی سحر را انجام داده بودند؛ مردم هم به خاطر یک ماه بیدارسازی آنها تلاش میکردند که کمکهای مادی و غیرمالی به آنها کنند.
نقارهزنی رویت هلال ماه شوال هم در پایان ماه رمضان انجام میشد. پس میبینیم که هم ادوات موسیقی، هم آوازهای مختلف به کار گرفته میشد و هنر موسیقی بستری برای زیباتر کردن لحظات ماه رمضان چه در سحر، چه در افطار، چه در گذران شبها میشد و بهاینترتیب موسیقی رمضان شکل پیدا میکرد. من وقتی به این عظمت رسیدم کتاب «موسیقی رمضان در ایران» را نوشتم. در کنار آن، کتاب «سحوری سپاهان و ایران» را با کمک آقای احسان شریفزاده در اصفهان نوشتم که ویژه سحرخوانی در اصفهان بود و حدود 12 هنرمند سحرخوان استان را صداهایشان را ضبط کردیم؛ بررسی سحرخوانی استان را انجام دادیم و تحت این عنوان چاپ شد و الان هم کتاب نایابی است. کتاب سحوری گلستان را هم با کمک آقای اسماعیل شافعی در استان گلستان برای حوزه هنری استان گلستان کار شده است که متأسفانه با اینکه پنج سال از موضوعیت این اثر صوتی و مکتوب میگذرد هنوز که هنوز است هیچ اقدامی برای چاپ انجام نشده است.
در ایران وقتی که اسلام آمد؛ مردم مناسک و مراسم اسلام در این ماه را نمیدانستند. فکر کردند در سحر چه کنند که مردم برای روزه گرفتن و نماز خواندن بیدار بشوند؛ از آوازهای کهن استفاده کردند. رسم آواز خواندن در سحر بر اساس گفتههای فردوسی در شاهنامه مربوط به ادوار کهن ایرانی است که بر عهده شاهان بوده است. یعنی حاکمان وقت در دربار خود با آواز تمام اهل دربار را وقت سحر برای کار بیدار میکردند. ایرانیها وقتی که اسلام میآید از این آیین درباری استفاده کرده و تبدیل به آیین مردمی کردند یعنی یک آیین کهن تبدیل به یک آیین نو ایرانی اسلامی یا دینی میشود. چون تلاش میکردند از آواز استفاده کنند؛ کسی که صدای خوبی داشت این کار را میکرد و اشعار پندآموز میخواند بسیار زیبا و آرامشبخش میبود. به همین دلیل در ادبیات یک اتفاق مهم که یک گونه جدید در ادبیات است با نام «رمضانیه» یا «رمضانیات» پدید میآید. رمضانیههای شاعران را باید خواند و بررسی کرد و دید که شاعران چقدر زیبا در مورد ماه رمضان شعر گفتند. جالبی این اتفاق این است که علاوه بر ادبیات رسمی یا کلاسیک در اشعار بومی ما هم وجود دارد. حافظ، مولوی، سعدی هم برای رمضان شعر دارند. حتی جالب است که بدانید به طنز و عاشقانه هم اشعاری در وصف رمضان گفته شده و موجود است. مولانا هم در وصف این آوازهای سحر شعری دارد که این آوازها را جلوهای از آوازهای قیامت میداند. مناجات سحر را نشانهای از رستاخیز و قیامت میداند که در دیوان شمس میگوید: «عجب نبود که صورتها بدین آواز برخیزند/ که صورتهای عشق تو درونت زنده شد میبین» یعنی عجب نباشد که در روز قیامت مردهها با این صداها بیدار بشوند؛ صورتهای عشق توست ای خداوند که درون این آوازها دارند زنده میشود که این زیباترین تعریف از مناجات سحر است. بهاینترتیب تأثیرات ادبیات رسمی بر ادبیات عامیانه هم شکل میگیرد و در ادبیات عامیانه مردم خیلی راحتتر با خدای خود صحبت میکنند. برای مثال میگوید:« خداوندا کریمی کسی عادل/ منم ده چیز میخواهم، نیست مشکل/ اول یک قوتی بر بازویم ده، بار صد من را بر دارم از گل/ که دوم یک وِل پاکیزهرویی که باشد تحت فرمان من ایوِل و...» میبینیم که چه زیبا و قشنگ این حمدیهها را در مناجات سحر میخواندند.
به عنوان پژوهشگر که ما کارمان را انجام دادیم اما این گلایه را از دستگاه فرهنگی، مخصوصاً وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دارم که پژوهشگران را از چرخه ارزیابی درجات هنری حذف کردند. چون میگویند کار پژوهشی حاصلی ندارد؛ حذف کردند! درجههای هنری نمیدهند و این یکی از بیچارگیهای ماست. درحالیکه ما پژوهشگران کلی کار انجام دادهایم و چیزهایی اگر در فرهنگ ماندگار شد با تلاشهای ما بود نه اینکه دستگاه فرهنگی کاری انجام داده باشد. کاری که باید انجام بشود این است که برای ثبت و ضبط این کارها وزارت فرهنگ و آموزش عالی برنامهریزی کند که متأسفانه انجام نمیشود و هیچ کاری هم نمیشود کرد.
نکته دیگری هم که بخواهم بگویم این است که ذکرهای ماه رمضان بسیار مهم است و ما در کتابهای درسی دانشآموزان و دانشجویان از ابتدا تا انتها یک صفحه یا چند خط پیرامون ذکر به عنوان یک درس وجود ندارد و بچهها را فقط وادار به حفظ آیه قرآن میکنند درصورتیکه تا زمانی که مفهوم ذکر و اهمیت ذکر را نفهمند سخت میتواند مطالب پر اهمیت دیگر را بفهمند.
در پایان آرزوی سلامتی برای همه جهانیان دارم و امیدوارم هرچه زودتر شرّ این بلای خانمانسوز کرونا از سر جهان و ایران کم شود.
گفتوگو: سجاد محمدیان
انتهای پیام