چهار عامل هلاکت حکومت‌ها از دیدگاه قرآن
کد خبر: 3968073
تاریخ انتشار : ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۹:۲۶

چهار عامل هلاکت حکومت‌ها از دیدگاه قرآن

حجت‌الاسلام والمسلمین قاضی‌زاده به علل هلاکت حکومت‌ها از دیدگاه قرآن پرداخت و بیان کرد: علل این مسئله تکذیب آیات الهی، ظلم گسترده، فسق و انحراف اقتصادی و استبداد است که انحصاری هم در امم سابق ندارد، بلکه سنت الهی است که هر امتی به این مسائل مبتلا شد، هلاک می‌شود.

به گزارش ایکنا، حجت‌الاسلام والمسلمین کاظم قاضی‌زاده، رئیس موسسه فهیم و استاد سطوح عالی حوزه علمیه، شب گذشته هشتم اردیبهشت، در نشست «علل سقوط حکومت‌ها در قرآن» به ایراد سخن پرداخت.

قرآن کریم به سنت‌های تاریخی متعددی اشاره کرده است و در خلال طرح داستان اقوام گذشته سعی می‌کند که درس‌هایی را برای آیندگان بگذارد و به ما در زمینه زندگی و شیوه سلوک در زندگی اجتماعی کمک کند. یکی از مسائل مهم که در قرآن مطرح است، مسئله هلاکت اقوام گوناگون در تاریخ قبل از بعثت است. اقوام مختلفی به روایت قرآن کریم به هلاکت مبتلا شدند و در افق نیستی قرار گرفتند که از قوم عاد و ثمود و ... بودند. اما حکومت‌های گذشته به چه دلیل نابود شدند؟ برخی‌ها یا به دلیل علل طبیعی از بین رفتند و یا عذاب الهی آنها را گرفت. آیا آن چیزی که برای آنها پیش آمده، ممکن است برای اقوام جهان معاصر نیز حادث شود؟

قرآن کریم با تعبیر سنت به این نکته اشاره می‌کند که این مسئله تاریخی و مربوط به یک دوره خاص نیست و در برخی از آیات قرآن این مسئله تکرار شده که سنت الهی که در اقوام گذشته بوده الهی است و تبدیل‌پذیر نیست؛ یعنی اگر آنچه را گذشتگان انجام دادند، انجام دهید، بر سر شما نیز آن اتفاقات می‌افتد و فقط مختص اقوام قبل نیست و این سننی که در قرآن کریم یاد شده است می‌تواند برای ما درس‌آموز باشد. آن نکته‌ای که به آن می‌پردازم مواردی است که زمینه هلاکت اقوام و دولت‌ها را فراهم کرده است. این زمینه را در قرآن با عناوین چندگانه‌ای مطرح می‌کنم؛ یکی از آن‌ها تکذیب آیاتی الهی است. مورد دوم ظلم در سطح گسترده، مورد سوم فسق و انحراف اقتصادی و مورد چهارم استیلاطلبی است. این چهار عنوان مهم‌ترین دلایل سقوط اقوام بوده است.

البته قرآن اشاره می‌کند که اینها زمینه عذاب الهی است و در برخی موارد نیز مسئله نابودی آنها را مطرح می‌کند. نخستین مورد تکذیب آیات الهی است. نمی‌شود اقوام و حکومت‌ها با جریان حقیقت در سطح وسیعش مخالفت کنند و حکومتشان باقی باشد؛ لذا در آیات قرآن به این نکته اشاره شده است و برای نمونه می‌فرماید اگر اهل قریه‌ها ایمان می‌آوردند و متقی بودند، برکاتی را از آسمان و زمین دریافت می‌کردند، اما اینها تکذیب کردند؛ یعنی حقیقت را شناختند، اما راه باطل را در پی گرفتند؛ لذا اینها را از زندگی همراه با برکت جدا کردیم. آل فرعون و کسانی که قبل از آنها بودند نیز تکذیب کردند؛ یعنی از مسیر خدا دور شدند و به گناه مبتلا شدند، در نتیجه به نابودی کشیده شدند. بنابراین مخالفت با اندیشه توحیدی و بندگی خدا زمینه‌ای است که دولت‌ها را از راه صلاح دور می‌کند و طبق این آیات، موجب اخذ الهی می‌شود.

اما مهم‌تر از انکار عقیده حق، چیزی که در قرآن بیشتر مورد توجه قرار گرفته، امور سه‌گانه بعدی است. مسئله بعدی ظلم گسترده است. در قرآن اشاره شده که اقوامی که ظالم بودند، ظلمشان سبب نابودی‌شان شده است. فرمود این قریه‌ها را هلاک کردیم، زمانی که اینها ظلم کردند. یا در آیه دیگری فرمود ما به مردمان الهام کردیم که هر آینه ظالمین را هلاک می‌کنیم و چه‌بسا اقوام زیادی بودند که اینها ظالم بودند و ما آنها را نابود کردیم. در مورد ظلم معانی مختلفی آمده است، اما چیزی که از این آیات برمی‌آید این است که کسی در عرصه‌های اجتماعی نسبت به دیگران تعدی کند. درست است که ظلم را به معنای جایگزین نشدن هر چیزی در جای خود نیز معنا کرده‌اند، اما در عرصه‌های اجتماعی، مسئله روشن است، خصوصاً با بستری که در قرآن بیان شده است که می‌تواند زمینه‌های مختلفی را شامل شود، چراکه می‌توانیم ظلم سیاسی، فرهنگی و ... را داشته باشیم و حتی می‌توانیم قانون ظالمانه داشته باشیم.

در برخی از اقوام، قانون تصویب می‌کردند که فرزندان پایین‌دست جامعه نمی‌توانستند تحصیل کنند که این خود یک ظلم است. در جوامع کنونی همه از یک امکانات برابری باید برخوردار باشند. دولت‌های گذشته خدمات گسترده‌ای برای مردم نداشتند؛ لذا این مسئله چندان مطرح نبود که دولت ظلم می‌کند یا خیر؛ یعنی به یک عده‌ای امکان رفتن به دانشگاه را می‌دهد و به یک عده اجازه نمی‌دهد، اما امروزه شرایط متفاوت شده است. در دنیای کنونی اختلاف در اطلاع‌رسانی‌های اقتصادی نیز یکی از اقسام ظلم است. قرآن کریم ظلم را به عنوان محوری برای هلاکت اقوام پیشین مطرح می‌کند و می‌گوید آل فرعون همگی ظالم بودند و یا در قرون قبلی خیلی‌ها بودند که نابود شدند.

یکی دیگر از محورهای نابودی اقوام گذشته، انحراف‌های اقتصادی است. جوامعی که به سوی انحراف اقتصادی می‌روند، به سمت اختلاف طبقاتی می‌روند و گروهی که امکانات اقتصادی را دارند به سمت فعالیت‌های اقتصادی حرام سوق داده می‌شوند و گروه دیگر نیز محروم می‌مانند و این موجب نابودی جامعه می‌شود. قرآن فرمود چقدر قریه‌هایی را هلاک کردیم که معیشت آنها با خوشی‌های سرمستانه همراه شده بود و اینها اهل عیش و نوش بودند. حتی جالب است که فساد اقتصادی، زمینه هلاکت را فراهم می‌کند و می‌گوید اگر بخواهیم قریه‌ای را نابود کنیم به مترفین امر می‌کنیم که فسق و فجور کنند که در این صورت زمینه فراهم می‌شود.

نکته پایانی نیز عبارت از استبداد است. این مسئله را قرآن در سوره اسراء به صورت گزارشی از قوم بنی‌اسرائیل مطرح می‌کند. می‌گوید در تورات یادآور شدیم که اهل بنی‌اسرائیل دو بار در زمین فساد می‌کنند و سرکشی بزرگی را انجام می‌دهند. این عُلُوی که بنی‌اسرائیل داشتند که شاید ملهم از فرعون بود، در برابر خداوند متعال بود؛ یعنی اینها خدا را بنده نیستند و یا اینکه این عُلُو نسبت به مردم بوده است. نتیجه علو حاکم این است که رأی دیگران را نادیده بگیرد. بنی‌اسرائیل دو فساد داشتند و قرآن می‌گوید در هر دو فساد و استبداد، بینی آنها را به خاک مالیدیم. افرادی آمدند که شایسته هم نبودند، اما وقتی فساد اول را مرتکب شدند، افرادی آمدند که سرزمین آنها را شخم زدند. قرآن می‌گوید بار دوم نیز اینها فساد کردند و سبب شد که افرادی بیایند و اینها را مورد عذاب قرار دهند.

نکته اینکه، در ادامه در مورد بنی‌اسرائیل می‌گوید شما دو بار فساد کردید و ما نیز دو بار شما را نابود کردیم و اگر شما برگردید ما نیز برمی‌گردیم و این همان سنت الهی است که برای حکومت‌ها مطرح می‌شود و این‌طور نیست که اگر بنی‌اسرائیل استبداد بورزد هلاک شود، اما دیگر حکومت‌های مستبد از این مسئله مصون باشند.

انتهای پیام
captcha