چرا دنبال ایدئولوژیک کردن علم هستیم؟
کد خبر: 4013369
تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱۴۰۰ - ۱۲:۱۴
حجت‌الاسلام رستمی پاسخ داد:

چرا دنبال ایدئولوژیک کردن علم هستیم؟

مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها اظهار کرد: در جواب این سؤال که چرا دنبال ایدئولوژیک کردن علم هستیم و آیا امکان تلفیق علوم انسانی با اسلام وجود دارد، باید گفت که وقتی به حوزه بررسی وارد می‌شویم به این نتیجه می‌‌رسیم که علم بدون پیوست فکری و ایدئولوژیک حرکت نمی‌کند.

مصطفی رستمی، مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها

به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «هم‌اندیشی بزرگداشت علامه‌ طباطبایی» با موضوع «چگونگی تحول در علوم انسانی» امروز دوشنبه ۲۴ آبان ماه از سوی دانشگاه علامه‌ طباطبایی برگزار شد. حجت‌الاسلام والمسلمین مصطفی رستمی، مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها در این نشست به ایراد سخنرانی پرداخت که در ادامه می‌آید:
 
ممکن است کسی بگوید که اصرار بر تحول و تغییر در علوم انسانی چه معنایی دارد و چرا این سخن درباره سایر علوم گفته نمی‌شود؟ اما این مسئله مطالبه جدی مقام معظم رهبری بوده و دانشگاه‌ها تکالیفی در این زمینه برای خود معین کرده‌اند. رهبر معظم انقلاب، علوم انسانی را روح دانش می‌دانند. حقیقت هم این است که همه دانش‌ها همانند یک کالبد هستند که روح آن علوم انسانی است. 
 
دلایل اهمیت تحول در علوم انسانی
 
علوم انسانی، هوای تنفسی همه مجموعه‌های علمی کشور است بنابراین آلودگی این هوا آسیب‌های بسیاری برای علوم در پی دارد. تاکنون نظریات زیادی در حوزه علوم انسانی اسلامی بیان شده اما مسئله بسیار جدی‌تر از انجام اقدامات سطحی است و باید کارهای بیشتری صورت گیرد. رهبر انقلاب نقدهای جدی بر علوم انسانی موجود دارند چراکه این علوم بر اساس مبانی فکری و معرفتی غرب بعد از رنسانس تحول پیدا کرده است. جامعه غربی بعد از تحولات بنیادین در نگاه به کلیسا و اینکه دین را منبع معرفت ندانستند و جامعه علمی اروپا به دین پشت کرد به سمتی رفتند که عملاً مجبور به کشف و استخراج نیازهای مرتبط با علم از مجموعه حس یا عقل شدند.
 
دین در این عرصه جایگاه خود را از دست می‌دهد و بشر به خودبسندگی و توجه به دانش‌های غیر وحیانی روی می‌آورد. این دانش‌ها در فضای هر جامعه‌ای قرار بگیرد منجر به نگرانی می‌شود. در جواب این سؤال که چرا دنبال ایدئولوژیک کردن علم هستیم و آیا امکان تلفیق علوم انسانی با اسلام وجود دارد، باید گفت که وقتی به حوزه بررسی وارد می‌شویم به این نتیجه می‌‌رسیم که علم بدون پیوست فکری و ایدئولوژیک حرکت نمی‌کند و حتی با بررسی منطق موجود در علوم انسانی و منابعی که به صورت تألیفی یا ترجمه‌ای در علوم انسانی ما وجود دارد به این نتیجه می‌‌رسیم که علوم انسانی خارج از پیوست‌های فرهنگی و ایدئولوژیک نیستند.
 
دلایل فقر نظریه‌پردازی در جوامع غیر غربی
 
سؤال این است که چگونه مجاز هستیم پیش‌فرض‌های ذهنی یک متفکر مارکسیست را بپذیریم و آن را مبنای تحول در علوم انسانی بدانیم اما اگر همین پیش‌فرض، مبتنی بر اعتقادات متعالی الهی باشد به عنوان پیوست ایدئولوژیک به فضای علمی تحلیل می‌شود. در فضاهای دانشگاهی شاهد هستیم که نوعی جبر نسبت به توجه به جریانات علمی پدید آمده از سوی غربی‌ها وجود دارد. از سوی دیگر موضوع فقر در نظریه‌پردازی در علوم انسانی که جوامع شرقی با آن مواجه هستند به این علت است که ملزم به پذیرفتن ایدئولوژی‌‌ها و علوم پذیرفته شده در جوامع غربی ‌شده‌اند. 
 
الان این سؤال مطرح است که اساساً چرا از مدعیان علمِ تهی از ایدئولوژی باید بپذیریم که علم دقیقا همان است که آنها بیان می‌کنند و غیر از آن را نباید علم بدانیم. ما این باور که علم فقط آن چیزی است که در یک بستر فکری شکل می‌گیرد را قبول نداریم بلکه معتقد به تکثرِ تفکر هستیم. وظیفه علم، کشف حقیقت و واقعیت است و این کشف حقیقت نباید به یک نوع نگرش خاص محدود شود.
 
نتایج توجه به احیاگری دین
 
نکته مهمی که باید توجه داشته باشیم این است که دین هرگز با تفکر و علم و دانش مخالف نیست بلکه مروج و تشویق‌گر نسبت به آن است. نوع نگاه انسان با علوم انسانی بدون در نظر گرفتن ایدئولوژی طبیعتاً همانند یک امر فیزیکی یا آزمایشگاهی خواهد بود و امری راهگشا و حلّال مشکلات انسان نیست و امکان تحلیل رخدادهای جدید را نیز نخواهد داشت. در جامعه‌ای که دین را افیون توده‌ها تلقی کنند طبیعتاً خروجی آن حتی بر سرنوشت انسان‌ها در دهه‌های مختلف تأثیر می‌‌‌گذارد و اگر هم دین را احیاگر توده‌ها بدانیم سرنوشت دیگری اتفاق می‌افتد که در انقلاب اسلامی ایران شاهد آن بودیم.
 
معتقدم چاره‌ای غیر از حرکت به سمت تحول در علوم انسانی نداریم. آنچه امروزه از دانشگاه‌ها و آموزش عالی ما مطالبه شده همین است و باید به صورت جدی مورد پیگیری قرار گیرد. کارهای ارزشمندی نیز انجام شده و کارهای بر زمین مانده فراوانی هم وجود دارد که همت جدی و مضاعف و پیدا کردن راه‌های میان‌بُر را می‌طلبد. 
 
لزوم نقد شجاعانه سایر مکاتب
 
نکته دیگر اینکه ما نباید ابایی از نقد سایر مکاتب داشته باشیم چراکه حوزه دانش، حوزه نقد و اثبات و ابطال نظریه‌هاست و هیچ ادعایی در ذهن دانشمندان مادی‌گرا نباید امر مسلم و قطعی برای ما تلقی شود بلکه جریان علوم انسانی فاخر در کشور که دانشمندان توانمندی نیز دارد باید به صورت شجاعانه و با داشتن روحیه اجتهادی و مواجهه، نقد جدی نسبت به مکاتب مختلف را در دانشگاه‌ها ترویج کند.
 
نکته دیگر اینکه باید بر منابع محکم و متقن تکیه کنیم چراکه بنیان گذاشتن فرضیه‌های نااستوار، خطر سقوط بیشتری دارد. نکته دیگری که باید مورد توجه قرار دهیم این است که علیرغم تلاش‌های صورت گرفته در حوزه نظریه‌پردازی باید به سمت سیاست‌گذاری هم حرکت کنیم یعنی علوم انسانی مبتنی بر تحول باید بتواند نیازهای جامعه را پاسخ دهد و به سمت مسئله محوری حرکت کند. قطعاً این ظرفیت وجود دارد. علوم انسانی غربی جامعه را دچار بحران‌هایی کرده لذا دائماً دنبال پیدا کردن راهکارهای جدیدی برای پاسخگویی به مشکلات جامعه انسانی هستند و از انسانِ دور از خدا با تعابیری همانند گمراه یاد می‌شود بنابراین برای پاسخگویی به سؤالات باید بر علوم انسانی بومی تکیه کنیم.
 
علوم انسانی باید نیازهای جامعه را پاسخ دهد
 
این سیر انحطاط و مشکلات اخلاقیِ اجتماعی و فردی در جهان غرب، در کنار دستاوردهای بزرگی که در حل مشکلات مادی داشته امری مسئله‌ساز شده است. جامعه غرب دچار بحران‌های هویتی، خانوادگی و اجتماعی است و علوم مترقی و فنی در راستای منافع انسان‌های منفعت‌طلب قرار گرفته است. امروزه تجارت بیماری و تجارتِ علمِ آسیب زننده را شاهد هستیم و بدترین سلاح‌ها بر اساس دانش‌های تولیدی در مراکز علمی ساخته شده است. 
 
امروز نگران توسعه بیماری‌ها برای افزوده شدن بر ثروت ثروتمندان هستیم لذا بدون یک علومِ انسانی که حرکت بخش علم دنیا باشد همواره نگران دستاوردهای بشر هستیم چراکه نمی‌دانیم این علوم در راستای منافع کدام انسان‌های ثروت طلب به کار گرفته می‌شود. امیدوارم مسئولان در دانشگاه علامه طرح مسائل برای حوزه‌های مختلف علمی را مد نظر داشته باشند و تلاش کنند که ادبیات نقد و تأسیس دانش‌های جدید را شاهد باشیم. 
 
انتهای پیام
captcha