اعترافات شاه و درباریان بهترین سند برای حقانیت انقلاب است / داستان فرار بازجوهای ساواک + فیلم
کد خبر: 4034118
تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۱:۳۹
جواد منصوری در گفت‌وگوی تفصیلی با ایکنا:

اعترافات شاه و درباریان بهترین سند برای حقانیت انقلاب است / داستان فرار بازجوهای ساواک + فیلم

مبارز باسابقه دوران شاه با اشاره به برخی تصویرسازی‌های دروغین رسانه‌های معاند از وضعیت مطلوب کشور در دوران پهلوی و اشتباه بودن انقلاب اسلامی گفت: اگر ما هیچ دلیل و حرفی نداشتیم، کتاب «یادداشت‌های علم» و سخن شاه که «من قول می‌دهم از این به بعد مملکت براساس اراده ملی اداره شود» کافی بود که نشان دهد تا آن روز کشور وابسته بوده و اراده ملی نقشی در اداره کشور نداشته است؛ با این اعترافات چگونه باز می‌توان گفت انقلاب اشتباه بوده است.

جواد منصوری

به گزارش ایکنا، رهبر معظم انقلاب در طی چند سخنرانی اخیر بر مسئله جهاد تبیین و جنگ روایت‌ها تأکید کرده‌اند و در سخنرانی به مناسبت میلاد حضرت زهرا(س) مهم‌ترین عرصه جهاد را عرصه «تبیین و روشنگری» دانستند.

طی سال‌های اخیر و به واسطه افزایش مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم رسانه‌های معاند تلاش فراوانی کرده‌اند که با سوء استفاده از این وضعیت و نارضایتی مردم با سیاه‌نمایی و بزرگنمایی مشکلات کشور پروژه «تطهیر رژیم پهلوی» را پیش ببرند و با یک تصویرسازی دروغین و جعلی از وضعیت کشور در آن دوره به نسل جوان که اطلاعات کمی از وضعیت آن دوره دارد تصویری رؤیایی و بی‌عیب و نقص از ایران دوران پهلوی ترسیم کنند.

این امر از یک طرف نشان‌دهنده کم‌کاری و تعلل رسانه‌های جبهه انقلاب در ترسیم دقیق وضعیت کشور در آن دوره است که باعث شده رسانه‌های معاند این چنین بی‌محابا دروغ‌های خود را راست جلوه دهند.

ایکنا در راستای اهمیت موضوع «جهاد تبیین» و نمایان کردن چهره واقعی حکومت پهلوی و تبیین دقیق دستاوردهای بزرگ انقلاب اسلامی گفت‌وگویی با جواد منصوری، از مبارزان با سابقه دوران شاه و اولین فرمانده سپاه و سفیر اسبق ایران در چین و پاکستان، داشته که متن آن به شرح ذیل است:

ایکنا ـ ابتدا کمی درباره دوران مبارزه با طاغوت و حضور در زندان و به ویژه 5 سال فعالیت قرآنی و مطالعه نهج‌البلاغه در زندان بفرمایید؟

از دوران نوجوانی چون پدر من به طور مرتب هر روز مقداری قرآن می‌خواند و ما هم مشاهده می‌کردیم ما هم به خواندن منظم قرآن علاقه‌مند شدیم. از سال 1339 نیز به یک هیئت قرآنی به نام «محبان الحسین(ع)» رفتیم که در آنجا بحث قرائت، ترجمه و حفظ قرآن انجام می‌شد. چند سال به طور منظم به همراه حدود 30 نفر از نوجوانان و جوانان به آن هیئت می‌رفتم و هر یک از ما حدود چند جزء قرآن را حفظ کرده بودیم. یک استاد بزرگوار پاکستانی هم داشتیم که حافظ کل قرآن بود و به ما در این رابطه کمک می‌کرد. در حدود سال‌های 1342 و 1343 این هیئت به دلیل محدودیت‌های دوران شاه تعطیل شد و من هم در ادامه فعالیت‌های نهضت اسلامی، وارد مبارزات سیاسی و مسلحانه شده بودم و شخصاً به طور عملی مطالعه قرآن را انجام می‌دادم. در زندان شاه هم باز من مطالعات قرآن و نهج‌البلاغه را ادامه دادم و این فرصت مناسبی بود. همچنین افراد باسوادی برای این کار بودند و به ویژه در فاصله سال‌های 1352 تا 1356 با مرحوم علوی طالقانی، خواهرزاده مرحوم آیت‌الله طالقانی، که یک قرآن‌شناس برجسته بود در حوزه قرآن کار و در واقع شاگردی ایشان را کردم و همزمان نیز نهج‌البلاغه را مطالعه می‌کردم. این مطالعات موجب شد وقتی تاریخ را می‌خوانم یا مباحث سیاسی را دنبال می‌کنم از قرآن و تفاسیر آن متوجه علل و تبعات حوادث می‌شوم. برای نمونه در بحث استکبار، استضعاف، تداوم جنگ خیر و شر و کفر و ایمان و دشمن‌شناسی کاملا از قرآن بهره‌ می‌گیرم.

متأسفانه یکی از ضعف‌های جدی نظام دانشگاهی کشور این است که دانشجویان در رشته‌های مختلف، یکبار قرآن را در ارتباط با رشته تحصیلی خود نخوانده‌اند و نمی‌دانند که قرآن در اینگونه مسائل حرف برای گفتن دارد و فقط نظریات غربی‌ها را می‌خوانند. در حالی که قرآن درباره مدیریت، تربیت، جامعه‌شناسی، سیاست، تاریخ و بالاتر از آن درباره دشمن و دشمن شناسی مطلب برای ارائه دادن دارد. من یک مدت راجع به کفر در قرآن و روایات مطالعه می‌کردم و دیدم قرآن 73 خصلت برای کفار برشمرده است. حال اگر مسلمانان چنین شناختی از کفار داشته باشند آیا به راحتی تسلیم آنها می‌شوند، با آنها سازش می‌کنند، به راحتی از آنها تعریف می‌کنند و فریب آنها را می‌خورند؟ یا در حوزه اقتصاد، کسانی که دکترای اقتصاد دارند آیا قرآن یا نهج‌البلاغه را با این نگاه که درباره اقتصاد چه گفته‌ خوانده‌اند؟

واقعیت این است که این ضعف خیلی بزرگی است. مجموعه‌هایی مانند ایکنا که من چندین سال است با آن آشنا هستم زحمات زیادی می‌کشند و کارهای جالبی هم می‌کنند اما این کافی نیست. حتی به جز دانشگاه‌ها در حوزه‌های علمیه نیز بحث آموزش تخصصی قرآن باید به طور جدی دنبال شود که امیدواریم این اتفاق بیفتد.

ایکنا ـ براساس همین مطالعات قرآنی تا چه اندازه نظام پهلوی از نظر شما یک نظام طاغوتی و باطل است و این شما را در مسیر مبارزه ثابت‌قدم کرد؟

اگر من دقیقا آنچه را قرآن می‌گوید فهمیده باشم، بسیار باید با اعتماد و اطمینان و استقامت می‌بودم که بحمدلله به نوعی بودم و بالاخره با انقلاب از زندان آزاد شدم. من خودم را نمی‌گویم و از حضرت امام(ره) می‌گویم. حضرت امام(ره) به دلیل بینش قرآنی که داشت مسائل دنیا را نوع دیگری می‌دید و این مسئله ساده‌ای نیست. ایشان در سال 1364 در حسینیه جماران به صراحت خطاب به حاضران می‌فرمایند «این مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی که شما می‌گویید برای آنها مرگ می‌آورد»؛ شوروی که از بین رفت و وضعیت امروز آمریکا هم مشخص است اما مگر امام(ره) از غیب خبر می‌داشت. خیر، این قرآن است که بیان می‌کند کسانی که ظالم و کافر و فاسدند قطعا نابود می‌شوند و امام(ره) هم به این دلیل می‌فرمایند اینها از بین می‌روند. در واقع لازم نیست امام(ره) علم غیب داشته باشد.

جواد منصوری

در سال 1354 که اوج خفقان، زندان، شکنجه و اعدام بود من در یکی از سلول‌های کمیته مشترک در کنار 4، 5 نفر دیگر از دوستان بودم و به آنها گفتم این رژیم به طور یقین نابود می‌شود ولی ممکن است ده، بیست، سی یا چهل سال دیگر باشد. دوستان بنده با تعجب می‌گفتند چطور می‌گویی این رژیم از بین می‌رود وقتی با این قدرت و سرکوب برخورد می‌کند. من پاسخ دادم این وعده خداست و من به وعده خدا ایمان دارم و من واقعا ایمان داشتم که رژیم شاه از بین می‌رود اما زمان و چگونگی آن را نمی‌دانستم. چون خداوند نگفته چگونه ظالمان را از بین می‌برد. من از حدود 20 سال پیش نیز با قاطعیت گفتم اسرائیل نابود خواهد شد و این ربطی به علم غیب ندارد. قرآن بیان می‌دارد کسانی را که ظلم می‌کنند، غصب می‌کنند، فاسدند و کشتار می‌کنند، نابود می‌کند. حال ممکن است به مصلحت خدا و مهلتی که به اینها می‌دهد ده‌ها سال طول بکشد، لذا وقتی سر کلاس درس دانشگاه این صحبت‌ها را بیان می‌کنم برای دانشجویان غیرمعمول است و می‌پرسند چطور می‌گویی اسرائیل نابود می‌شود و من پاسخ می‌دهم همانطور که امام(ره) سال 1364 گفت شوروی نابود می‌شود یا آمریکا نابود خواهد شد. الان می‌گویم براساس این منطق قرآنی، نظام آمریکا قطعا و جزما نابود و متلاشی می‌شود.

فکر می‌کنید امپراتوری روم ضعیف‌تر از آمریکای امروز بوده است؟ خیر؛ امپراتوری روم در زمان خودش از آمریکای امروز خیلی قوی‌تر بوده است. اتفاقا یک آمریکایی در کتابی به نام «مکافات» به مقایسه امپراتوری روم و آمریکا پرداخته و موارد قوت بیشتر امپراتوری روم را بیان کرده است و در پایان نتیجه گرفته که قطعاً همانطور که بردگان امپراتوری روم را نابود کردند، جهان سومی‌ها هم آمریکا را نابود می‌کنند و این همان سخن قرآن است.

یک آمریکایی دیگر به نام «رابرت اچ. بورک» نیز در کتاب «در سراشیبی به سوی گومورا: لیبرالیسم مدرن و افول آمریکا» این مطلب را بیان کرده است. «گومورا» نام شهری در فلسطین بوده که اهالی آن فاسد بودند و یک زلزله شهر را نابود می‌کند و با وقوع یک سیل این شهر کاملاً از بین می‌رود که ممکن است یک افسانه باشد. نویسنده که خودش در آمریکا دادستان است در این کتاب بیان کرده که آمریکا به همین سرنوشت مبتلا می‌شود چون فاسد است. ریچارد نیکسون، رئیس‌جمهور اسبق آمریکا، هم بیان کرده که ما به سرنوشت امپراتوری روم مبتلا خواهیم شد چون به دیگران ظلم می‌کنیم. منظور این است که این مطالعات و تجربیات قرآنی در بینش بنده اثر گذاشته و الان من عمق بسیاری از اتفاقات دنیا را سریع‌تر و بیشتر از به اصطلاح سیاستمداران می‌بینم. برای نمونه روز اول که آمریکا وارد عراق شد، همان روز من مصاحبه کردم و گفتم قطعا آمریکا در عراق شکست خواهد خورد و این اتفاق در نهایت به نفع جمهوری اسلامی و شیعه می‌شود. همان روز عده‌ای از ایرانیان مصاحبه کردند که مگر می‌شود و گفتند ما بعدا باید برای کارگری در صنعت عراق به این کشور برویم یا به افغانستان برای خرید جنس مورد نیاز خود برویم چون آمریکا در آنجا تمدن جدیدی می‌سازد. جالب است که حتی گفتند آمریکا بخشداران این دو کشور را تربیت کرده و بر سر کار می‌گذارد و آمریکا این دو کشور را آزاد می‌کند و بعد به سراغ ایران می‌آید. حال امروز می‌بینید که چه شده است. من براساس علم غیب این سخن را نگفتم بلکه دقیقا براساس استدلال قرآنی این پیش‌بینی را کردم.

ایکنا ـ شما هم در دوره شاه و هم دوره جمهوری اسلامی زندگی کردید. امروز نسل جوان به واسطه مشکلات اقتصادی و معیشتی مورد هجمه رسانه‌های معاند قرار دارد و اینگونه تصویرسازی می‌شود که نظام شاه آنقدر که می‌گویند بد نبوده و وضع اقتصادی مردم بهتر از الان بوده است. از نظر شما که تجربه هر دو دوره را دارید واقعیت فضای کشور در دوران پهلوی چگونه بوده است؟

اولا باید گفت چه کسانی این حرف‌ها را در طرفداری از رژیم شاه می‌زنند؛ جز این است که انگلیس، آمریکا، عربستان سعودی و اسرائیل می‌زنند؟ باید به این افراد گفت به چه دلیل حرف اینها را باور می‌کنید؟ آیا آنها خیرخواه ما و افراد راستگویی هستند؟ آیا آنها در جنایات شاه دست نداشتند؟ این یک سؤال جدی است که چرا بخشی از مردم حرف‌ اینها را باور می‌کنند ولی حرف امام خمینی(ره) را باور نمی‌کنند؟

ایکنا ـ شاید عملکرد نامطلوب مسئولان در چند سال اخیر مردم را بی‌اعتماد کرده است؟

اینکه استدلال غلطی است؛ باید اینها را از هم تفکیک کرد. رژیم شاه یک حساب دارد و عملکرد جمهوری اسلامی هم حساب دیگری دارد. آیا واقعا در زمان شاه وضعیت کشور همانطور که این دشمنان می‌گویند، گل و بلبل بوده است؟

پاسخ دیگر من این است که اصلا از خودم حرف نمی‌زنم و سند از خود رژیم پهلوی می‌آورم. خواهش من این است که کتاب «یادداشت‌های علم» را بخوانید. این کتابی است که اسدالله علم با دست خودش نوشته و این دستخط را به یکی از بانک‌های سوئیس به امانت گذاشته و گفته ده سال پس از مرگ من یا به همسرم یا به عالیخانی بدهید. بعد از ده سال از مرگ او در حدود سال 1367 این دست‌نوشته‌ها به همسرش تحویل داده شد و او هم به عالیخانی داد و عالیخانی هم آنها را منتشر کرد. در این کتاب علم به صراحت ذکر کرده که به شاه بارها گفتم ما رفتنی هستیم. می‌گوید یک روز به شاه گفتم «اعلیحضرت! من نگرانم که روزی نه از تاک نشان ماند و نه از تاک‌نشان. شاه می‌پرسد یعنی ما از بین می‌رویم و او پاسخ می‌دهد بله، چون دولت هویدا، بهایی، فراماسون، نوکر آمریکا، فاسد و دزد است و این مملکت را نابود می‌کند.»

جواد منصوری

اینها حرف‌های علم است نه حرف‌های من. فرض می‌گیریم که باز هم قانع نشدید، پس دلیل سوم را بیان می‌کنم. اصلا من نمی‌گویم چرا باید انقلاب می‌شد یا حکومت پهلوی چه بود. خود شاه در 14 آبان 1357 به طور رسمی در تلویزیون متنی را قرائت کرد و گفت مردم من صدای انقلاب شما را شنیدم. من در کنار انقلاب شما هستم. من انقلاب شما را تأیید می‌کنم. من به عنوان شاه شما نمی‌توانم انقلاب شما را تأیید نکنم. اینها متن خود حرف‌های شاه است. شاه در این سخنرانی می‌گوید؛ من قبول دارم ما ظلم کردیم، فساد کردیم، وابسته بودیم، بی‌قانون بودیم، ملاحظه مردم را نکردیم و کشتار کردیم.

به عبارتی اگر ما هیچ دلیل و حرفی نداشتیم، نه امام(ره) و نه مبارز سیاسی و نه تحلیلگر سیاسی داشتیم، همین سخن شاه که «من قول می‌دهم از این به بعد مملکت براساس اراده ملی اداره شود» کافی بود که نشان دهد تا آن روز کشور وابسته بوده است و اراده ملی نقشی در اداره کشور نداشته و دیگران کشور را اداره می‌کردند. مردم هم در مقابل پاسخ دادند تویی که این کارها را کردی صلاحیت نداری که شاه باشی و ما به تو اعتماد کنیم؛ تو باید محاکمه شوی. همچنین شاه در جای دیگری از این سخنرانی اعتراف می‌کند که احتمال می‌دهم به خاطر برقراری امنیت، یکسری خلاف‌ها صورت گرفته باشد؛ که منظور از خلاف‌ها همان کشتارهاست. حال دیگر باید چه دلیلی بیاوریم که انقلاب حق بود؟

حتما آقای کیسینجر را می‌شناسید. او بیش از 50 سال است که مغز متفکر و فرد مؤثر در سیاست خارجی آمریکاست حالا اینکه دولت‌های مختلف آمریکا همه حرف‌های او را قبول کردند یا نه بحث دیگری است اما به هر حال فرد برجسته و صاحب‌نظری است. کتابی به نام «شکست شاهانه» نوشته ماروین زونیس است که در آن از قول کیسینجر بیان کرده «شاه نادرترین متحد آمریکا در جهان بود و با سقوط شاه آمریکا زیانی کرد که هیچگاه نمی‌تواند جبران کند.» این سخن کیسینجر به چه معناست؟ یعنی این کشور دست ما بود و هر کاری می‌خواستیم می‌کردیم اما ما را بیرون انداختند. حال مردم اشتباه کردند که انقلاب کردند و آمریکا را بیرون انداختند؟ سخن من این است که چگونه با این اعترافات باز می‌توان گفت این انقلاب اشتباه بوده است.

ایکنا ـ آیا اینکه با وجود این اسناد و مدارک برخی در داخل نسبت به آن دوران دچار تردید می‌شوند و القائات رسانه‌ای معاندان مؤثر واقع می‌شود نشانه ضعف و کم‌کاری ما در داخل نیست؟

ـ نه این قابل قبول نیست؛ به فرض من به شما گفتم دو دو تا می‌شود چهار تا و در عین حال با یک چاقو کسی را بکشم شما می‌گویید آن دو دوتا چهار تا هم غلط است. اینها دو مسئله مجزا هستند. جمهوری اسلامی اشکال دارد که قابل بحث است اما این چه ربطی به انقلاب دارد. وقتی خود شاه بیان می‌کند اصل 16 انقلاب سفید، اصل مبارزه با فساد است و فردوست را به عنوان رئیس سازمان بازرسی شاهنشاهی مسئول مبارزه با فساد و گرانی می‌کند بعد چگونه عده‌ای می‌گویند در زمان شاه گرانی و فساد نبوده است. بروید روزنامه‌های زمان شاه را مطالعه کنید. یک مورد از آن دوره بیان می‌کنم؛ 18 خرداد 1342 شاه به همدان می‌رود و آنجا اسناد برخی زمین‌ها را به کشاورزان می‌دهد و یک سخنرانی می‌کند و می‌گوید آنهایی که روز 15 خرداد به خیابان‌ها آمدند و زنده‌باد خمینی سردادند نفری 25 ریال پول گرفته بودند. فردای آن روز یکی از روزنامه‌ها این جمله را به این صورت تیتر می‌کند؛ «آدم در ایران نفری 25 ریال». آقای تیمسار ماهوتیان، معاون ساواک در آن مقطع، نامه‌ای به فردوست می‌نویسد که به اعلیحضرت بفرمایید که ایشان از کجا این اطلاعات را دریافت کردند که این افراد 25 ریال پول گرفتند. در ضمن ایشان با این حرف آبروی ما را در دنیا بردند که ایرانی‌ها آنقدر بدبخت هستند که به خاطر 25 ریال خود را جلوی گلوله می‌اندازند. همچنین با این حرف امنیت ملی و آبروی ما در دنیا از بین رفت چون دیگران می‌گویند در ایران ما می‌توانیم با 25 ریال آدم‌ها را بخریم. چرا این افراد این اسناد را نمی‌خوانند؟ اما اگر امشب حتی بی بی سی هم این نامه را بخواند برخی می‌گویند چرند گفته است چون بنای برخی این است که اگر تا فردا صبح هم برای آنها دلیل بیاوریم نپذیرند و با این افراد نمی‌توان کاری کرد. در قرآن هم بارها خداوند خطاب به پیامبر(ص) می‌فرماید اینقدر خود را برای هدایت دیگران به زحمت نینداز اینها نمی‌خواهند بفهمند. آیه‌ قرآن می‌فرماید آنها تو را از تورات و انجیل می‌شناسند ولی با وجود این نمی‌خواهند دعوت تو را بپذیرند.

ایکنا ـ برخی در این میان دستاوردهای بزرگ انقلاب مانند عدم وابستگی به قدرت‌ها، استقلال، حق مشارکت و ... را انکار می‌کنند یا اینکه آن را دستاورد چندان بزرگی تلقی نمی‌کنند یا اینکه آن را عادی می‌دانند. شما که وضعیت دوران شاه را به خوبی لمس کرده‌اید و در دوران پس از انقلاب هم زیسته‌اید چه پاسخی به این افراد دارید؟

در مورد جمهوری اسلامی صحبت کردن باید دو نکته باید اتفاق بیفتد؛ اول اینکه افراد باید دقیقا ویژگی‌ها و اهداف انقلاب اسلامی را بفهمند و دوم اینکه به طور دقیق دشمنان را بشناسند. در غیر این صورت هر چه از دستاوردهای انقلاب سخن بگوییم فایده ندارد. ما انقلاب اسلامی را برای مرزهای جغرافیایی ایران نکردیم بلکه هنوز انقلاب پیروز نشده بود که گفتیم می‌خواهیم انقلاب خود را صادر می‌کنیم و آیا این کار را کردیم یا نکردیم؟ آیا شعار استقلال ندادیم و امروز مستقل هستیم یا نیستیم؟ آیا شعار قطع دست سلطه خارجی را ندادیم و این کار را انجام دادیم یا ندادیم؟ من اصلا نمی‌خواهم بگویم که مردم نباید رفاه و آسایش و زندگی راحت داشته باشند اما اگر استقلال می‌خواهیم، اگر می‌خواهیم این نظام حاکم بر دنیا را به هم بزنیم و دست سلطه خارجی را قطع کنیم باید هزینه بدهیم و هزینه آن خیلی بالاتر از میزانی است که تا حالا پرداختیم و تا امروز خدا خیلی به ما عنایت کرده است. این سخنان به معنای تأیید عملکرد دولت‌ها نیست و اتفاقا من انتقاد و اعتراض زیادی به همه دولت‌ها دارم اما مردم ما عملکرد عجیبی داشتند و خداوند هم عنایت عجیبی به این مملکت داشته است که اگر اینها نبود جمهوری اسلامی تا به امروز بارها ساقط شده بود. در این باره به یک سند اشاره می‌کنم که در اسناد لانه جاسوسی هست؛ سفارت آمریکا در تهران در اردیبهشت 1358، حدود سه ماه پس از پیروزی انقلاب، نامه‌ای به وزارت امور خارجه آمریکا می‌نویسد که وضعیت امنیتی اینجا خوب نیست و ما نگرانیم به سفارت وارد شوند و اسناد و دستگاه‌های حساس ما به دست مخالفان ما بیفتد. نظر ما این است که آنها را به واشنگتن بفرستیم. جواب وزارت امور خارجه آمریکا این است که: دست نگه دارید. اینهایی که در ایران قدرت را به دست گرفته‌اند شش ماه بیشتر دوام نمی‌آورند و ما برمی‌گردیم و به این اسناد و دستگاه‌ها احتیاج داریم. الان از آن شش ماه 43 سال گذشته است. آیا این یک پیروزی و دستاورد نیست؟

در 250 سال گذشته هر جنگی به کشور تحمیل شد یک بخشی از خاک کشور از دست ایران رفت به جز جنگ هشت ساله تحمیلی، چرا اینها را نمی‌خواهند ببینند؟ البته اینها هزینه هم دارد. در اروپا، آمریکا، اسرائیل و بسیاری از کشورهای دنیا تیم‌های بسیار زیادی در حال فعالیت علیه ایران هستند و این هم فقط در حوزه اقتصادی نیست بلکه در بعد رسانه‌ای، امنیتی، فرهنگی، سیاسی و ... است. سازمان موساد را حتما می‌شناسید و شاید مقتدرتر از دولت اسرائیل باشد. موساد چهار معاونت دارد؛ امور آسیا و آفریقا، امور اروپا و آمریکا، امور کشورهای عربی و همسایه، امور ایران. 50 درصد از بودجه کل موساد نیز مربوط به ایران است. این نشان‌دهنده چیست؟ در سیا و ام آی 6 هم همینگونه است.

حالا برخی می‌گویند ما بی‌خود با آنها دشمنی کردیم و در نتیجه آنها هم با ما دشمن شدند. من نشان می‌دهم که از صبح 23 بهمن 1357 دشمنی‌های آنها با ما شروع شد و حتی یک روز هم به ما مهلت ندادند؛ از تجزیه‌طلبی، کمک به گروهک‌های ضد انقلاب، جاسوسی، کمک به عراق، صدور قطعنامه و اعمال تحریم و ...

شما نکته‌ای را اشاره کردید که مهم است. افرادی هستند که به خاطر بیکاری، گرانی، نداشتن خانه و ماشین و پول معترض باشند و بگویند پس آرمان‌های انقلاب چه شد اما این ربطی به این ندارد که انقلاب بی‌خود انجام شده یا دستاوردی نداشته است. من قبول دارم که عملکردهای داخلی ما نقایص جدی زیادی داشته است و دلیلش آن است که ما نتوانستیم نفسانیت انسان‌ها را درست کنیم و مدیر در تراز نظام جمهوری اسلامی تربیت کنیم. نظام آموزشی ما بسیار عقب‌مانده است و به صراحت اعلام می‌کنم منطبق با یک نظام اسلامی نیست. حتی مقام معظم رهبری هم یکی دو بار این مسئله را بیان کرده‌اند که متأسفانه به آن توجه نمی‌شود. در کنار آن اقتصاد و بانکداری و نظام اداری ما اسلامی نیست اما اینها ربطی به انقلاب اسلامی، اسلام، دفاع در برابر سلطه خارجی ندارد. دفاع و مبارزه ما با سلطه خارجی به حق است، دفاع ما از سایر مسلمانان به حق است و به هر قیمتی ما باید از مسلمانان دفاع کنیم. اینکه برخی می‌گویند فلسطین به ما چه ربطی دارد نشان می‌دهد معنای اسلام را نفهمیده‌اند. پیامبر(ص) می‌فرمایند: «مَنْ أَصْبَحَ لا یَهْتَمُّ بِأُمورِ الْمُسْلمینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ» کسی که به امور مسلمین توجه نکند مسلمان نیست. امام علی(ع) در خطبه 27 نهج‌البلاغه می‌فرمایند «من شنیدم خلخالی از پای یک زن یهودی توسط عمال معاویه بیرون کشیده‌اند اگر کسی از این غصه بمیرد حق دارد. بعد چگونه ما می‌توانیم بگوییم آنچه در فلسطین و یمن می‌گذرد به ما ربطی ندارد. پس باید ابتدا تکلیف خود را با اسلام مشخص کنیم.

جواد منصوری

من قبول دارم در نظام آموزشی ما نقص‌های عجیبی وجود دارد. من قبول دارم که من و امثال من نتوانستیم خیلی از حقایق را به مردم بیان کنیم و آنها با دروغ‌گویی در قالب هنر و شعر و نمایش هرگونه توانستند فریب بدهند. الان برای نمونه یک مسئول اقتصادی را به مجلس احضار می‌کنند و می‌پرسند چرا وضعیت اقتصاد اینگونه است و او پاسخ می‌دهد من هر چه در دانشگاه خواندم اجرا می‌کنم و دروغ هم نمی‌گوید اما آنچه در دانشگاه تدریس می‌شود نظریات غربی و آمریکایی است. در واقع همه کتاب‌های اقتصادی دانشگاه‌ها آمریکایی است و هنوز در دستگاه‌های ما تفکر آمریکایی غلبه دارد. الان شش برنامه توسعه 5 ساله در کشور تدوین و اجرا شده است. بررسی کنید ببینید در این برنامه‌ها در خصوص ارتقای سطح فرهنگ عمومی و اخلاق اسلامی، تقویت مساجد و حسینیه‌ها و کاهش جرائم مطلبی ارائه شده است؟ بالعکس در این برنامه‌ها غالبا در خصوص ساختن راه، خانه، فروش نفت و ... سخن گفته شده است. اینها ربطی به جمهوری اسلامی ندارد. همانطور که اتفاقات سقیفه و عاشورا ربطی به اسلام و پیامبر(ص) ندارد.

ایکنا ـ شما سابقه ده سال زندان در دوران شاه را دارید که قطعا همراه با خاطرات زیادی است. اگر خاطره خاص ناگفته‌ای از آن دوران دارید بفرمایید؟

اوایل سال 1356 بود؛ فکر کنم اردیبهشت آن سال بود. به یاد دارم من را از زندان مجددا به کمیته مشترک آوردند. یکی از بازجوهای معروف آن زمان با من شروع به صحبت کردند. به من گفت شما در زندان چه کار می‌کنید. پاسخ دادم هیچی؛ شما ما را گرفتید محکوم کردید و در حال طی دوره حبس هستیم. او کمی خندید و گفت نخیر اینطور نیست. شما آنجا «دانشگاه انقلاب» راه انداخته‌اید و من خبر دارم. اگر مقامات مملکت به حرف‌های ما گوش می‌کردند همان اول که شما را دستگیر کردیم باید اعدام می‌شدید و بی‌خود شما را به زندان انداختیم. من خبر دارم که شما در زندان دارید برای آینده رئیس‌جمهور تربیت می‌کنید و بعد با یک حالت مسخره گفت مملکت یک رئیس‌جمهور می‌خواهد شما همه می‌خواهید رئیس‌جمهور شوید؟ و من فقط به او نگاه می‌کردم. او دوباره از من پرسید فکر می‌کنی آینده مملکت چگونه می‌شود؟ من گفتم ما که در زندان هستیم و از اوضاع بیرون خبر نداریم و فقط چند ساعت در روز آسمان را می‌بینیم. او دوباره گفت اگر یک روزی این اوضاع عوض شود شما به ما دسترسی پیدا نمی‌کنید. من در آن لحظه واقعا فکر نمی‌کردم تا ده سال بعد هم انقلاب شود چه برسد یکسال بعد و واقعا از حرف‌های او تعجب کرده بودم. در حالی که این بازجو اطلاعاتی از ماموران سیا و اسرائیل به دست آورده بود، زیرا اسرائیلی‌ها به آمریکایی‌ها گفته بودند اگر شما سرنیزه را از روی مردم ایران بردارید حکومت شاه از بین می‌رود.

این اتفاق گذشت تا اینکه انقلاب شد. در همان اوایل بهمن 57 اسرائیل با یک هواپیمای چارتر همه این بازجوها را با خود برد به جز دو نفر که آنها هم باور نمی‌کردند انقلاب پیروز شود و تصور می‌کردند آمریکا نمی‌گذرد این اتفاق بیفتد که بعدا اعدام شدند.

البته خاطرات زیادی دارم و کتابی از من تحت عنوان «سال‌های بی‌قرار» چاپ شده که بخشی از خاطرات من از دوران زندان ستمشاهی است.

گفت‌وگو از مهدی مخبری

انتهای پیام
captcha