خانه‌های روشن یک امام
کد خبر: 4036631
تاریخ انتشار : ۲۶ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۴:۴۸
یادداشت

خانه‌های روشن یک امام

علی(ع) از دیرباز برای بشر به نحوی غیرقابل چشمپوشی موضوعیت داشته است، موضوعیتی چندوجهی و بهت‌انگیز از آن نوع که هویت خاص او اقتضا و استدعا می‌کرده است و هنوز هم در بر همان اقتضا و استدعا می‌چرخد.

خانه‌های روشن یک امامدرباره امام علی بن ابیطالب(ع) بسیار نوشته‌اند و طبعا بعد از این هم بسیار خواهند نوشت. آنگونه که از تاریک و روشن سطرهای تاریخ پیداست کمتر کسی به اندازه علی(ع) اعجاب بشر را برانگیخته است. سخن بر سر نگاه و کلام شیعه نیست که حول محور نام معطر خود او شکل گرفته است و شیعیان نخستین گروهی بودند که با کشف عظمت نام و یادش، راه تقدیس و تبرکش را در پیش گرفتند. سخن بر سر نگاه و کلام بشریت است؛ تمام ادیان، فرهنگ‌ها و فرق دینی و غیردینی که با میراث کتمان ناپذیرشان در صفحات تاریخ ادیان و مذاهب همچنان حضوری قاطع دارند.

زندگی علی(ع) از بدو آفرینش جسمانی او در آغوش اسلام و آنگاه ادوار و مراحل گوناگون نشو و نما یافتنش در کوران حوادث خطیر و ابتلائات حیات همواره زیر ذره‌بین بزرگ انسان قرار داشته است. کمتر انسانی را می‌شناسیم که در طول تاریخ بشر تا این اندازه مورد توجه روح باریک‌بین انسان قرار گرفته باشد. در واقع، علی(ع) از دیرباز برای بشر به نحوی غیرقابل چشمپوشی موضوعیت داشته است، موضوعیتی چندوجهی و بهت‌انگیز از آن نوع که هویت خاص او اقتضا و استدعا می‌کرده است و هنوز هم در بر همان اقتضا و استدعا می‌چرخد. به همین دلیل چه جای تعجب که بخشی از مرکز چشم رنگی بشریت و بخش مهمی از تمرکز نگاه رنگین بشری به وضوح معطوف به جمال و جلال او بوده باشد در صحنه‌هایی که به عنوان یک انسان در آنها حضور داشت، در ساحت کودکی‌اش با جاذبه‌هایی کمیاب، در ساحت نوجوانی‌اش با منطقی رسا، در ساحت جوانی‌اش با شور و شمشیر و سیاستی ستم‌گریز و ستم‌ستیز و همه هم عادلانه و توام با فرشته عدالت و آنگاه ایستاده در برابر تاریخ و در معبر ابدیت با مظلومیتی عظیم که کمتر ستمدیده‌ای تحملش را تاب می‌آورد.

سیمای علی(ع) در تک تک این برهه‌ها و دوره‌ها چهره‌ای تماشایی است. شگفت اینکه در هیچ یک از رفتارها و گفتارهای هیچ یک از برهه‌های زندگی طوفانی علی(ع) اثری از بازی از آن نوع که بازیگران و بازیگردانان و بازی دوستان در پیش می‌گیرند و تا انتهایش هم پیش می‌روند، مشاهده نمی‌شود تا به جرئت بتوان گفت: فرزند ابوطالب هر فضیلتی هم که داشته و صاحب هر هنری هم که بوده، آشکارا فاقد هنر بازی و صفت بازیگری بوده است. به همین دلیل واضح در کوران تندبادها و گردبادهای درهم پیچنده انسان و جهان و در برابر صدها و هزارها چشم خیره و صبوری که روی او متمرکز بودند و بودند، از جنابش چیزی به نام «بازی» نه ثبت و ضبط شده و نه در جایی گرارش شده است، حتی در حد یک لحظه کوتاه. به طور مسلم علی اهل بازی نبوده است؛ نه بازی کردن، نه بازی دادن.

او به نحوی بارز و مشخص هرگز وارد هیچ یک از صحنه‌آرایی‌های با ریشه و بی ریشه بازیگران شاخص روزگارش نشد و در هیچ یک از مناسبت‌های متناسب با فریب عهد و زمانه خویش حضور نیافت تا امروز بتوان قامت بلندش را دید که پیشاپیش راست قامتان تاریخ با نوری خاص در حال حرکت و درخشش است.

در مقام ذکر دلیل برای این موضوع، غیر از تعهد تام و تمام او به دو مفهوم «حقیقت» و «ابدیت»، می‌توان روی اعتقاد راسخش به عنصر «اصالت» انگشت گذاشت که به وفور و به حد تام از آن بهره‌ور بود و در قیاس با تمام کسانی که خواسته و ناخواسته، اگر در مقام دوستانش قرار نمی‌گرفتند، به جایگاه دشمنانش فرو می‌غلطیدند، مردی بود به تمام معنا متشخص و به تمام معنا اصیل که از ابتدا به انتها نظر داشت و از بدایت ماجرا به نهایت ابدیت چشم دوخته بود.

بیایید تعارف را کنار بگذاریم و با منطقی هم نظر شویم که پس از بررسی‌های دقیق و بسیار به این نتیجه نایل شده است که علی(ع) در سطح روزگاران نبود و خود روزگارش برخلاف همروزگارانش به خوبی به این نکته آگاهی یافته و به رازش پی برده بود.

به هر حال، همچنانکه که می‌دانیم درباره علی(ع) بسیار گفته شده و طبعا بعد از این نیز بسیار گفته خواهد شد اما چیزی که در یک نوشتار بسیار کوتاه می‌توان رویش تأکید کرد نکته‌ای است که به شکلی عجیب نادیده گرفته شده و ناگفته مانده است، آن هم به وضوح، با تمام وضوح و دلالتی که دارد: نوشتن علی و نویسندگی علی(ع).

با ملاک‌ها و معیارهایی که امروزه برای نویسنده تلقی کردن یک شخص در دست است، یعنی نوشتن مدام و مرتب و بدون انقطاع در مسیری مشخص توام با حرکت رو به جلو در موضوع و پیشرفت و تحول در الفاظ و معانی، امام علی بن ابیطالب(ع) بی شک نویسنده بوده است و نه فقط اهل نوشتن و اهل قلم؛ از آن رو که پیوسته می‌نوشت و مدام و مرتب در حال چرخاندان قلم و جوهر روی کاغذ بود و می‌نگاشت و خستگی‌ناپذیر می‌نوشت، آن هم از موضوعاتی که کمتر مسئله‌ای به کلانی آنها سراغ داریم؛ موضوعاتی مانند خدا و انسان، آفرینش و جهان، تاریخ و دین، آسمان و زمین، ملکوت و زمان و شاخه‌ها و شعبه‌های زمان از گذشته تا آینده و هر چیز دیگری که قابلیت و شایستگی این را داشت که با وارد شدن به شبکه ایضاح‌های او، مشمول شستشو در جوشش چشمه مطهر واژه‌ها و عبارات نورانی او شود. افسوس و هزار افسوس که جز واژه‌های مکرر و مستعمل همین سطر که از نظرتان گذشت کلمه و جمله و تعابیر دیگر و بهتری برای بیان موضوع در دست و دسترس بشر نیست.

نکته اینجاست که علی(ع) در برهه‌ای که در جایگاه زعیم و زمامداری که یک امپراتوری وسیع را با عدل و داد اداره می‌کرد برخلاف تمام مسندداران صاحب خدم و حشم و کاتب که فرامینشان را کاتبانشان می‌نگارند، نه تنها کاتب نداشت و نه تنها به نگارش فرامین ملوکانه بسنده نمی‌کرد بلکه از چیزهایی می‌نوشت که هیچ زعیمی ذهن زعیمانه خویش را مشغولشان نمی‌دارد.

باری، به نظر می‌رسد نوشتن علی(ع) با عرض عریض و دامنه وسیعی که در خود نهفته است، کمتر در کانون توجه آگاهان قرون و اعصار و از جمله آگاهان امروزی قرار گرفته است. شگفت‌آفرینی علی(ع) در این ساحت از واقعیت و حقیقت خویش به طور خاص از این منظر قابل مطالعه و ملاحظه است که در میان پیشگامان بزرگ بشری و در بین پیشتازان رده اول جهان و در میان پیشوایان راستین عالم انسانی و نه صرفا مشرق زمین، کسی دیگر چنین نیست و تنها اوست که در جایگاهی چنین رفیع صاحب قلمی است که پیوسته قلم در دست داشت و شخصا می‌نوشت و قلم‌فرسایی می‌کرد.

نکته اینجاست که او درست در برهه‌ای که در جایگاه زعیم و زمامداری که یک امپراتوری وسیع را با عدل و داد اداره می‌کرد برخلاف تمام مسندداران صاحب خدم و حشم و کاتب که فرامینشان را کاتبانشان می‌نگارند، نه تنها کاتب نداشت و نه تنها به نگارش فرامین ملوکانه بسنده نمی‌کرد بلکه از چیزهایی می‌نوشت که هیچ زعیمی ذهن زعیمانه خویش را مشغولشان نمی‌دارد. با کمی دقت می‌توان فهمید که بی اعتنا به دنیا و مافیها علی مافی الضمیر خویش را می‌نگاشت و مطالب و سخنان جهان‌نگری انسان‌شناس را به قلم می‌آورد و از آن رو که در عهد و در جنب خویش همکلامی در تراز خود نداشت آنها را نه برای معاصران غفلت‌زده خویش که برای آیندگان به یادگار می‌گذاشت. جالب اینکه نگارش‌های علوی نه به نحو گذرا و اجمالی و مناسبتی که پیوسته و مرتب و ادامه دارند؛ با آغازهایی منحصر به‌فرد و خاتمه‌های شورانگیز.

از این منظر، علی(ع) یگانه زمامدار، یگانه پیشوا و یگانه امام صاحب قلم تاریخ است؛ با قلمی واقعی از آن نوع که یک نویسنده ممحض مالک قلم و صاحب نگارش و کتابت برمی‌دارد، در دست می‌گیرد، می‌تراشد و می‌نویسد و می‌آفریند و خود را در جایگاه آفرینندگان بشری قرار می‌دهد هرچند که انصاف باید داد: وجود علی قابل کاستن تنها به این ساحت هم نیست.

کتابی که امروز با نام «نهج البلاغه» در دسترس بشریت قرار دارد و تنها بخشی از نوشته‌های علی(ع) است نه تمام آن که از چپاول و تطاول روزگار فانی در امان مانده است، نشان دهنده این حقیقت است که علی (ع) بی محابا و بی مضایقه می‌نوشت. سطور گسترده مجموعه بی پایان جملات و کلماتش حکایت از این دارد که در شب و روز، در جنگ و صلح و در ضیق و فراخ به یکسان می‌نوشت و در یک کلام نگاری نگارگر بود که هرگز قلم از دست نمی‌انداخت و دست از نوشتن نمی‌کشید.

از این منظر علی بن ابیطالب(ع) پیشوایی یگانه است؛ امامی قلمدار با واژه‌هایی نورانی، با کلماتی درخشان و با جملاتی بی همانند. کافی است کسی روی یک سطر از هزاران سطری که مثل الماس تراش داده و در اوراق زمخت و خشن روزگار خویش به یادگار نهاده متأملانه نظر کند و بیندیشد. با چنین تأملی این نکته بیش از پیش عیان خواهد شد که فارغ از آنچه که «قداست» و «عظمت» و «عصمت» و «امامت» نام می‌گیرد، آری فارغ از همه آنچه که موجودیت علی را تشکیل می‌دهد، بشریت در تمثال علی(ع) در واقع با یک نویسنده بزرگ و بی مانند روبروست؛ نویسنده‌ای که با قلم حقیقت به جنگ شاخه‌ها و خانه‌های جهل رفته است. امامی با بی‌شمار واژه که هر کدام از آنها در غلظت یک تاریکی متراکم خانه‌ای را روشن کرده است. برای درک بهتر موضوع باید شهری را تصور کنید که در تاریکی مطلق فرو رفته است و جز سیاهی، چیزی پیدا نیست و در آن جز چند خانه، هیچ کجا روشن نیست. آن خانه‌ها که شبه جزیره عرب و شبه جزیره شرق و غرب و در یک کلام شبه جزیره بشر پر از آنهاست، با قلم مردی روشن، روشن شده اند، با واژه‌های زیبای یک نویسنده الهی و بس.


به قلم کریم فیضی

انتهای پیام
captcha