نهجالبلاغه دائرةالمعارفی از فرهنگ اسلامی در موضوعات متنوع و کتابی سرشار از سخنان و حکمتهای پندآموز است که انسان میتواند با بهرهمندی از این آموزهها به سعادت دنیوی و اخروی دست یابد، از جمله موضوعات اصلی و محوری نهجالبلاغه نهی از کارهای زشت در امور اقتصادی است و از آنجایی که در دین مبین اسلام پرهیز از منهیات، ابزاری برای نیل به سعادت و نیکبختی است این مسئله باید همواره در زندگی مدنظر انسان قرار گیرد.
امام علی(ع) نیز در نهجالبلاغه دوری از بدیها در امور اقتصادی را وسیلهای برای رسیدن به بهشت معرفی نموده است، از مسائل مهم در نهجالبلاغه نهی از صفات مذموم است، کردارهای ناپسند و رذایل اخلاقی مایه بدبختی انسانهاست، لذا در دوری از آنها انسان باید کوشا باشد چون نهی از کارهای زشت از طرفی مکمل فرضیههایی چون نماز و زکات است که نشاندهنده بُعد اجتماعی و عملی دین مبین اسلام است و از طرفی دیگر وسیلهای برای پیشبرد اهداف دینی میباشد لذا هیچگاه از انسان سلب نمیشود.
شیوههای نهی در نهجالبلاغه هم مستقیم است یعنی استفاده از افعال نهی یا افعال امری که معنای نهی دارند و هم غیرمستقیم یعنی امام با برشمردن ویژگیها و خصوصیات منفی از یک صفت ناپسند مردم را نهی میکند که شیوه غیرمستقیم تعداد بیشتری را به خود اختصاص داده است.
در بین صفات مذموم در حوزه امور اقتصادی، نهی از مالاندوزی بیشترین تعداد نهی را در برمیگیرد بعد از نهی از مالاندوزی، نهی از بخلورزی در صدر قرار میگیرد.
بر اساس تعلیمات اسلامی پایداری جامعه به اقتصاد و سلامت آن است، اقتصاد سالم موجب سعادت و خوشبختی انسان است، از آنجایی که تحقق آسایش در سایه اقتصاد سالم در جامعه میسر است لازم است بهمنظور جلوگیری از فروپاشی جامعه فساد اقتصادی را از آن دور نگه داریم، اقتصاد سالم همچنین در سرنوشت ابدی بشر نقش بسزایی دارد، سعادت ابدی انسان و رسیدن به آسایش و آرامش تنها در سایه یکتاپرستی، سلامت امور اقتصادی و پرهیز از هرگونه فسادانگیزی است.
دین اسلام مالاندوزان را سخت مورد نکوهش و انتقاد قرار میدهد لذا بهمنظور بهبود وضع اقتصادی جامعه افراد بایستی از جمعآوری مال صرفنظر کنند، امام علی(ع) مال و ثروت را «یعسوب» و پیشوای بدکاران میپندارد و در حکمت 316 نهجالبلاغه در این رابطه میگوید: «من، یعسوب (و پیشواى) مؤمنانم و مال و ثروت، یعسوب (و پیشواى) بدکاران است» که مرحوم سیدرضى در ذیل این گفتار حکیمانه مىگوید: معنى این سخن آن است که مؤمنان از من پیروى مىکنند و بدکاران از مال، همانگونه که زنبوران عسل از یعسوب و رئیس خود پیروى مىکنند.
امام علی(ع) همچنین در حکمت 416 نهجالبلاغه به فرزندش امام حسنمجتبی(ع) چنین سفارش میکند: «چيزى از دنياى حرام براى پس از مرگت باقى مگذار، زيرا آنچه از تو مىماند نصيب يكى از دو تن خواهد شد، يا شخصى است كه آن را در طاعت خدا به كار گيرد، پس سعادتمند مىشود به چيزى كه تو را به هلاكت افكنده است و يا شخصى كه آن را در نافرمانى خدا به كار گيرد، پس هلاک مىشود به آنچه كه تو جمعآورى كردى، پس تو در گناه او را يارى كردهاى، كه هيچيک از اين دو نفر سزاوار آن نيستند تا بر خود مقدم دارى».
سیدرضی گوید: اين حكمت به گونه ديگرى نيز نقل شده است: «پس از ستايش پروردگار آنچه از دنيا هماكنون در دست تو است، پيش از تو در دست ديگران بود و پس از تو نيز به دست ديگران خواهد رسيد و همانا تو براى دو نفر مال خواهى اندوخت، يا شخصى كه اموال جمع شده تو را در طاعت خدا به كار گيرد، پس به آنچه كه تو را به هلاكت افكند سعادتمند مىشود، يا كسى است كه آن را در گناه به كار اندازد، پس با اموال جمع شده تو هلاک خواهد شد، كه هيچيک از اين دو نفر سزاوار نيستند تا بر خود مقدمشان بدارى و بار آنان را بر دوش كشى، پس براى گذشتگان رحمت الهى و براى بازماندگان روزى خدا را اميدوار باش».
البته گذاشتن اموالی بهعنوان ارثیه در حد نیاز فرزندان و بازماندگان نه تنها مذموم و نکوهیده نیست بلکه باقی گذاشتن چنین مالی مایه خیر و برکت است، مخاطب امام علی(ع) حریصانی هستند که به نام تأمین آینده فرزندان به هر دری میزنند و حلال و حرام را به هم میآمیزند و خود را به زحمت و درد و رنج فراوان و مسئولیتهای سنگین گرفتار میکنند.
امام علی(ع) به اینگونه افراد میفرماید: برای چه کسی این اموال را ذخیره میکنید؟ برای افراد صالح که از آن در راه خداوند بهره میگیرند در اینصورت آنها خوشبخت میشوند و شما محروم و زیانکار؛ در حالی که زحمت جمع کردن مال را شما کشیدهاید اگر این اموال به دست افراد ناصالح و فاسد بیفتد و از آن در مسیر معصیت پروردگار کمک بگیرند سرنوشت بدتری خواهید داشت زیرا علاوه بر اینکه از برکات مال خود محروم شدهاید، اعانت به اثم و کمک به گناه کردهاید پس بهتر است انسان حرص و طمع را کنار گذاشته و به قناعت اکتفا کند و اگر اموالی را خواسته یا ناخواسته به دست او افتاد تا زنده است از آنها بهره بگیرد و بار سفر آخرت خود را با آن ببندد و صالحات و باقیاتی از خود به جای نهد و بخشی از آن را به صورت ارث برای بازماندگانش بگذارد.
امام علی(ع) مال و ثروت را ریشه شهوتها معرفی میکند و ثروتمندان را فریب خورده تلقی میکند که همه آنها به پای حسابرسی الهی رانده میشوند و کیفر خود را خواهند دید و توصیه میکند که همه ثروت خود را برای وارثان نگذاریم بلکه برای مقاصد خیر از آنها استفاده کنیم، مال دنیا و کسانی که مالاندوزی میکنند جاودانه نیستند پس بهتر است در مصرف مال به دست آورده نیکو عمل کنیم و آن را در راه خدا انفاق کنیم.
بخل که از نظر اسلام عملی ناپسند شمرده میشود نقطه مقابل بخشش است، امام علی(ع) در باب لزوم دوری از صفت رذیله بخل در حکمت سوم نهجالبلاغه میفرماید: «این صفت پست، دوری گزیدن از فضیلت بزرگواری و بخشندگی است، به هر اندازه که انسان برای بخشندگی و بزرگواری قابل ستایش است به همان اندازه به خاطر خوی پست تنگنظری سزاوار نکوهش است» و نیز در نامه 53 نهجالبلاغه به مالک اشتر پند میدهد و میگوید: «بخیل را در مشورت کردن دخالت نده، که تو را از نیکوکاری بازمیدارد و از تنگدستی میترساند».
امام علی(ع) از اصل لزوم مشورت سخن نمیگوید زیرا آن را امر مسلمی فرض کرده که هر والی و زمامدار باید مشاورانی برای مسائل مختلف داشته باشد تا با استفاده از افکار آنها بهترین راه را برای پیشبرد این امور برگزیند و از استبداد به رای بپرهیزد.
امام علی(ع) مالک را از مشورت با بخیل برحذر میدارد زیرا بخیل انسان را از احسان و نیکی کردن منصرف میسازد و از تهیدستی و فقر میترساند در واقع امام علی(ع) مالک را به سخاوت توصیه میکند و روشن است که مشورت با فرد بخیل جلوی سخاوت را میگیرد و از سویی دیگر بخیلان در برابر امور رفاهی رعایا مانع هستند، بخل بخیلان به این علت است که به فضل و مواهب الهی سوءظن دارند و میپندارند که اگر امروز بخشش کنند فردا فقیر میشوند و در میمانند.
همچنین در حکمت 38 نهجالبلاغه میفرماید: «از دوستی با بخیل بپرهیز، زیرا آنچه را که سخت به آن نیاز داری از تو دریغ میورزد» ابنمیثم معتقد است: امام علی(ع) از آن رو که بخل شخص بخیل باعث خودداری او از برآوردن نیاز دوستش میگردد از این عمل بر حذر داشته است.
از نظر امام علی(ع) کسی که رهبری مردم را برعهده میگیرد باید از صفت بخل به دور باشد چون اگر زمامدار مسلمین بخیل باشد تمام تلاشش این است که مال و ثروت جمعآوری کند و برای رسیدن به این هدف شوم تن به هر چیزی میدهد و همه چیز را زیر پا میگذارد انسان نباید نسبت به بخشش در راه خدا بخیل باشد.
امام علی(ع) بخل را ریشه و سرچشمه تمام بدیها قلمداد میکند؛ انسان بخیل از پرداخت زکات و خمس خود صرفنظر میکند و بیشتر گرایشش به سمت جمعآوری مال و ثروت متمایل میشود و طبیعی است کسی که تمام وقتش برای مالاندوزی باشد به راحتی مرتکب گناهان دیگری از قبیل احتکار، ربا و کارهای حرام دیگر میشود.
طمع و حرص از صفات مذموم است که در روایات اسلامی به شدت از آنها نهی کردهاند امام علی(ع) درباره مذمت طمع در حکمت 180 نهجالبلاغه فرموده است: «طمعورزی بردگی همیشگی است» امام طمع را بردگی دائمی میخواند کسی که طمع بر او چیره گردد همیشه برده خویش است و بردگیهای دیگری نیز به دنبال دارد بسیاری از بردگیها از همین عامل منشأ میگیرد.
در سخنی دیگر خطاب به امام حسنمجتبی(ع) طمعورزی را مایه هلاکت انسان میشمرد و در نامه 31 نهجالبلاغه میفرماید: «بپرهیز از آنکه مرکب طمعورزی تو را به سوی هلاکت به پیش راند» و نیز در حکمت 150 نهجالبلاغه میفرماید: «مانند کسی مباش که اگر نعمتها به او برسد سیر نمیشود و در محرومیت قناعت ندارد» همچنین امام علی(ع) در پاسخ مردی که از او درخواست اندرز کرد فرمود: در زندگی قانع باش، هنگام رویارویی با محرومیتها صبور و اگر مواهب الهی شامل حالت شد، شاکر باش مانند دنیاپرستان که هرگز سیر نمیشوند و هر قدر بیشتر از مواهب دنیا در اختیارشان قرار بگیرد تشنهتر میگردد، مباش».
طمعورزی یکی از عوامل بیپروایی در گناهان است که انسانها را به خاک هلاکت میکشاند و دین و ایمانشان را بر باد میدهد، بسیاری از حوادث دردناک تاریخی در اثر همین صفت رذیله رخ داده است که به سبب طمع حکومت، کشت و کشتار به راه میانداختند امام علی(ع) پرهیز از طمع را از نشانههای پرهیزکاران میداند طمعورزی مضراتی را در پی دارد انسان طمعکار همیشه برده و اسیر دیگران است در نتیجه همیشه زبون و خوار میباشد و در برابر هر شخصی سر تعظیم فرود میآورد اگر عقل و دانش آدمی تحتتأثیر برق طمع قرار گیرد موجب فرو افتادن وی در پرتگاه میشود همچنین اگر صفت طمع در جان و روان آدمی رسوخ کند پستی را برای انسان به ارمغان میآورد.
حرامخواری از صفات رذیله و خبیثهای است که از عوامل نابودکننده انسان به حساب میآید امام علی(ع) در نامه 31 نهجالبلاغه درباره مذمت لقمه حرام میفرماید: «بدترین غذاها، لقمه حرام است» در این جمله دو احتمال به نظر میرسد اول اینکه کارهای حرام و نامشروع بدخوراکی است بنابراین احتمال معاصی، گناهان، شرارتها و کارهای ناروا غذاهایی نامطلوب برای نفس انسانی هستند در مقابل، ایمان، اخلاص، تقوا، پاکی و عمل صالح و خداپسندانه غذای مطلوب روحی انسان هستند و دوم اینکه غذا و خوردنیهای حرام بدخوراکی است.
امام علی(ع) در کلامی دیگر در خطبه 151 نهجالبلاغه میفرماید: و لقمههای حرام را به شکم خود راه ندهید شما برابر دیدگان خداوندی قرار دارید که گناهان را حرام کرد و راه اطاعت و بندگی را آسان فرمود» نکته قابل توجه این است که حضرت در این عبارت تعبیر به لقمههای حرام فرمود که در حقیقت دنیا در مقابل آخرت لقمههایی بیش نیست یعنی تمام لذتهای دنیا در مقابل لذات آخرت بسیار ناچیز و اندک است.
در حکومتهای ظالمانه حرام و حلال رعایت نمیشود از اینرو نمیتوان هر کاری را انجام داد و هر غذایی را مورد استفاده قرار داد چون انسانها در حضور خداوند هستند و هر گناهی انجام میدهند مورد توجه خداوند میباشد و اوست که معصیت را حرام و راههای اطاعت و بندگی را تسهیل و آسان فرموده است.
خوردن غذای حلال انسان را از گناهان باز میدارد، حکمرانان و ظالمان تاریخ از آنجایی که شکمشان از لقمههای حرام پُر بود پذیرای حرف حق و دستورات الهی نبودند کسی که قاضی و امام مردم است باید از حرامخواری به دور باشد و رشوهگیر نباشد چراکه یک زمامدار رشوهگیر حق مردم را ضایع و پایمال میکند و حکم به ناحق میدهد و عدالت را زیرپا میگذارد و ظلم و بیدادگری رواج پیدا میکند.
یکی دیگر از بلاهای جامعه که افراد گریبانگیر آن هستند مغرور شدن به دلیل داشتن مال و مکنت است امام علی(ع) درباره مذمت این خصلت نکوهیده در حکمت 150 نهجالبلاغه میفرماید: از کسانی مباش که اگر بینیاز گردد مست و مغرور شود: این حالت افراد کمظرفیت است که به هنگام غنا و بینیازی همه چیز حتی خدا و خویشتن را به فراموشی میسپارند و مال و ثروت و مقام تمام وجودشان را پُر میکند ارزشهای انسانی در نظرشان بیرنگ و بندگی خدا از دست میرود.
امام علی(ع) هنگام نیازمندی، فروتنی را جایز نمیشمرد و ستمکاری هنگام بینیازی را زشت میشمرد؛ ثروتمندان را به فروتنی و تواضع در برابر فقرا تشویق میکند تا پاداش الهی نصیب آنها گردد و به توانگران نصیحت میکند که به ثروت و توانگری خود اعتماد نکنند زیرا ممکن است زمانی توانگری آنها را به تهیدستی منجر شود.
یکی از آفاتی که جامعه اسلامی را به اعوجاج و انحراف میکشاند آفت خروج از حد اعتدال در تمامی زمینههاست، بنابراین ما وظیفه داریم بهعنوان یک تکلیف شرعی و اخلاقی به هر شکل ممکن در دفع آن تلاش کنیم شاید بهترین کار در این راه ارشاد مسلمین با قلم و بیان، با پشتوانه آیات و روایات اهلبیت باشد چراکه وقتی افراد ناآگاه متوجه دین معقول و متین و معتدل خویش شدند دست از افراط و تفریط برداشته، به صراط مستقیم روی میآورند در روایات آمده است: «میانهروی در مخارج به معنی کسب نصف روزی حلال است».
امام علی(ع) در نامهای به زیاد بن ابیه ایشان را از اسراف برحذر میدارد و میفرماید: «از اسراف بپرهیز و میانهروی را برگزین» امام علی(ع) زیاد را به ترک اسراف امر میکند که به معنای زیادهروی و نقطه مقابل تفریط است که آن نیز از کارهای ناپسند میباشد و لازمه این دستور امر به اقتصاد و میانهروی در امور میباشد که از فضایل و کارهای پسندیده است.
تقسیم ناعادلانه بیتالمال به کسانی که لیاقت و استحقاق آن را ندارند اسراف تلقی میشود و باعث عذاب انسان در پیشگاه الهی میشود بخشیدن مال باید به کسانی باشد که مستحق و نیازمند هستند، امام علی(ع) عثمان را برای مردم مثال میزند که سرانجام اسراف و بذل و بخششهای بیموردش به اطرافیانش باعث شورش مردم و قتلش شد.
خرید و فروش و معامله با درماندگان از نظر ائمه مطرود است، امام علی(ع) این مطلب را در حکمت 468 نهجالبلاغه ذکر کرده و بر زشتی مطلب به سخن پیامبراکرم(ص) استناد کرده و فرموده است: «مردم را روزگاری در پیش است که با درماندگان به ناچاری خرید و فروش میکنند در حالی که رسول خدا از معامله با درماندگان نهی فرموده است: امام علی(ع) در این پیشبینی از دو فساد اجتماعی آینده خبر میدهد، نخست فساد اقتصادی و فاصله شدید طبقاتی که گروهی ثروتمند میشوند و برای ثروتاندوزی تلاش میکنند و اصرار دارند که هیچگونه کمکی به نیازمندان نکنند هر چند همه آن ثروتها را نمیتوانند مورد استفاده قرار دهند.
فساد دیگر فساد سیاسی جامعه است که گروهی از اشرار زمام امور را به دست گرفته و نیکان و پاکان و صالحان را به حاشیه میرانند آنچه امام علی(ع) در این پیشگویی بیان فرموده به زودی در حکومت بنیامیه بعد از آن حضرت ظاهر شد.
معاویه با یارانش بر بیتالمال مسلط شدند و گروه عظیمی از جامعه را به صورت بردگان خود درآوردند تفالههای زمان جاهلیت را در پستهای مهم قرار دادند و صحابی پیامبر(ص) را خانهنشین ساخته و در صورت اعتراض آنها را میکشتند.
احتکار جمعآوری و نگهداری قوت مردم است مانند گندم، جو، برنج و روغن به انتظار گران شدنش و در صورتی که مورد احتیاج مردم باشد و دیگری هم یافت نشود که نیازشان را برطرف کند حرام و از گناهان کبیره است که بر آن وعده آتش داده شده است.
امام علی(ع) در نامه 53 خود خطاب به مالک اشتر ایشان را از احتکار کردن کالا جلوگیری نموده و میفرماید: «این را هم بدان که در میان بازرگانان، کسانی هم هستند که تنگنظر و بدمعامله و بخیل و احتکارکننده هستند که تنها با زورگویی به سود خود میاندیشند و کالا را به هر قیمتی که میخواهند میفروشند که این سودجویی و گرانفروشی برای همه افراد جامعه زیانبار و عیب بزرگی بر زمامدار است، پس، از احتکار کالا جلوگیری کن که رسول خدا(ص) از آن جلوگیری میکرد، باید خرید و فروش در جامعه اسلامی، به سادگی و با موازین عدالت انجام گیرد، با نرخهایی که بر فروشنده و خریدار زیانی نرساند، کسی که پس از منع تو احتکار کند، او را کیفر ده تا عبرت دیگران شود اما در کیفر او اسراف نکن.
امام علی(ع) در نامه 53 نهجالبلاغه به چهار عیب مهم که ممکن است دامنگیر تجار شود اشاره میکند اول تنگنظری، اشاره به کسانی است که انحصارطلب هستند و تنها به منافع خود میاندیشند، دوم بخل و منظور کسانی است که حاضر نیستند چیزی از درآمد خود را انفاق کنند و به حال محرومان رسیدگی کنند، سوم احتکار، که سبب میشود اجناس را هنگام فراوانی ارزان خریداری و آن را انبار کنند تا روز کمیابی گرانفروشی کنند، چهارم تحکم بر قیمتگذاریها که اشاره به افرادی است که برای بالا بردن نرخها به صورت کاذب بدون توجه به منافع مردم و قدرت خرید آنها تلاش میکنند.
در ضمن امام علی(ع) تأکید میکند که اگر مردم در فشار اقتصادی قرار گیرند ممکن است منجر به شورشهای خطرناک شود و گرانفروشی موجب میشود لکه ننگی بر دامان حکومت بنشیند لذا حکومت موظف است مشکلات اقتصادی مردم را حل کند.
در ادامه امام علی(ع) تصریح میکند که میزانهای سنجش عادلانه باشد، کمفروشی و تقلب در کار نباشد و قیمتها متعادل گردد در بخش پایانی به مجازات محتکران فرمان میدهد در نتیجه احتکار از گناهان کبیره است.
از دیگر مصادیق نهی، فروختن نهالهای درخت خرما است، امام علی(ع) در نامه 24 نهجالبلاغه میفرماید: «و هرگز نهالهای درخت خرما را نفروشند تا همه این سرزمین یکپارچه به گونهای زیر درختان خرما قرار گیرد که راه یافتن در آن دشوار باشد» قطع کردن نهالهای کنار نخل و آماده کردن برای فروش گاهی به خود نخل آسیب میرساند، بنابراین لازم است آن را تا زمان معینی حفظ کنند و بعد طبق دستور امام(ع) آن را در همان نخلستان بنشانند، به این نکته باید توجه کرد که بچههای نخل ممکن است جزء منافع محسوب شوند و حرمت بیع وقف شامل آن نگردد ولی با این حال امام علی(ع) میفرماید تا زمانی که خود نخلستان آن را نیاز دارند به خارج از نخلستان نفروشند.
یاداشت: علی فتحالهی، عضور هیئت علمی دانشگاه لرستان
انتهای پیام