به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین علی نصیری، استاد درس خارج حوزه علمیه، شامگاه سوم اسفندماه در نشست علمی «نقش سنت در تفسیر قرآن» که در بنیاد امامت برگزار شد، گفت: بنده توفیق داشتم تفسیر المیزان و به خصوص ده جلد اول آن را با دقت مطالعه کنم و در مطالعه این اثر، متفتن این موضوع شدم که برخلاف تصور رایج، تفسیر علامه فقط قرآن به قرآن هم نیست. با تعمق در بحث مقالهای نوشتم و چهار نظریه در این عرصه را توضیح دادم؛ از جمله قرآنمحوری یا رویکرد قرآنیون، رویکرد اخباری یا سنتمحوری. نظریه علامه را بنده از قرآنمحوری جدا کردم و تعبیر قرآنمحوری و سنتمداری را به کار بردم و بعد هم دوگانهمحوری را مورد تاکید قرار دادم و این مقاله به کتاب رابطه متقابل کتاب و سنت منتهی شد.
نصیری بیان کرد: تا قبل از این کتاب درباره نظریه علامه طباطبایی هیچ اثری را ندیدیم را با دقت به نقد و بررسی آن پرداخته باشد؛ حتی ما در جلسات مهم بزرگان و شخصیتهای تراز اول هم بودهایم و باز شاهدیم میگویند علامه معتقد به تفسیر قرآن به قرآن است؛ این که بدیهی است و همه قبل از علامه هم میدانستند که قرآن باید با قرآن تفسیر شود، اصلا بحث در این نیست؛ بنده معتقدم هنوز که هنوز است تفتن لازم به فرمایش و نظریه علامه طباطبایی وجود ندارد.
استاد حوزه علمیه بیان کرد: آنچه آیتالله جوادی آملی فرمودهاند نظر خود ایشان و جالب است ولی نظر علامه طباطبایی واقعا این نیست؛ اینکه صورتبندی رقیقی درست کنیم تا به نحوی نزاع بین قائلان به تفسیر قرآن به قرآن را با مخالفان آن کم کنیم خوب است ولی راه حل نیست؛ مرحوم آیتالله معرفت درباره نزاع بین اخباریون و مخالفان آنان را صغروی دانستند در حالی که این نزاع، کبروی است.
نصیری با بیان اینکه علامه طباطبایی احیاگر تفسیر قرآن در دوره معاصر و آیتالله جوادی آملی تداومبخش این مسیر است، اضافه کرد: بحث ما به دو بخش قابل تقسیم است؛ قرآن شرعی و قرآن فعلی؛ قرآن شرعی ناظر به حقیقت ماورایی و باطن و اسرار معارف قرآن است، که مخاطب آن در درجه اول پیامبر(ص)، در درجه بعد ائمه و در نهایت راسخان در علم هستند، و مراد از قرآن فعلی آن بخش از معارفی است که از ظاهر آیات قابل فهم و استخراج است.
وی اضافه کرد: این مطلب را که قرآن و عترت در عالم ماورا، یکی است و در عالم طبیعت دو جلوه دارد، قبل از علامه طباطبایی، ملاصدرا مطرح کرده است؛ ایشان به تفاوت کلام و کتاب و قرآنیت و فرقانیت در اسفار پرداخته و به له الخلق و الامر، استناد کرده است؛ او توضیح میدهد اولین چیزی که خلق میکند کلمات عقلی و ابداعی قائم به ذات و عاری از ماده است و آن گاه به کتابت کتاب بر لوح پرداخته تا به عالم طبیعت میرسد؛ علامه مطلب ملاصدرا را پردازش کرده است. اینکه اهل بیت(ع) درباره راسخون فی العلم فرمودند: رسول الله افضل الراسخون فی العلم ... و در انتها خود را راسخ در علم برشمردهاند یعنی رسوخ، مراتب دارد و فهمنده هم مراتب دارد که پیامبر(ص) افضل است و ائمه(ع) در مرتبه بعد.
نصیری با بیان اینکه سنت هم به دو بخش شرعی و فعلی تقسیم میشود، گفت: سنت شرعی، میراث روایی نفس الامری حقیقی و سنت فعلی، میراث موجود است؛ اگر الان هم پردهها کنار برود و ما خدمت حضرت حجت برسیم، چه به دست ما میرسد آیا همین روایات موجود؟ آنچه شخص ظرفیت دریافت آن را داشته باشد به او خواهند آموخت ولی اینکه موجود است لزوما برابر نیست؛ خیلی از مطالب را نفرمودند چون ظرفیت آن نبود و بخشی از آنچه را که فرمودند هم از بین رفت و گرفتار مشکلات زبانی و نقل و انتقال شد.
رئیس مؤسسه معارف وحی و خرد تصریح کرد: ما در برابر دو دیدگاه اخباری و قرآنیون، دیدگاه مرحوم علامه را داریم. نظر بنده دوگانهمحوری است و از دل آن نظر علامه بیرون میآید؛ ما معتقدیم نقش قرآن در برابر سنت، نظامواره است یعنی خداوند پیکر دین را به دو پیکره (قرآن و روایت) تقسیم کرده؛ قانون اساسی، قرآن است و جزئیات و تفاسیر آن سنت؛ بین قرآن و روایات رابطه تنگاتنگ وجود دارد و ما به روایات عمیقا نیاز داریم و سه نقش دارند؛ تقریر، تبیین و نوگستری. نقش تبیینی بسیار گسترده است که بنده 20 محور برای آن ذکر کردهام از جمله ابهامزدایی، اجمالزدایی و بطننمایی.
وی با بیان اینکه چرا ما در تفسیر به روایت نیاز داریم، اظهار کرد: اگر بخواهیم بپذیریم که بین بیان و تبیین و تفسیر فرق است اثبات آن بسیار دشوار است و از فرمایشات علامه طباطبایی چنین چیزی بیرون نمیآید، در سوره غافر آیه 78 فرموده است؛ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِنْ قَبْلِكَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَمِنْهُمْ مَنْ لَمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ ...؛ تصریح بر این موضوع دارد لذا از این همه نبی و رسول آن هم به اجمال فقط به 25 پیامبر(ص) اشاره کرده است. امام(ع) خطاب به قتاده فرمود که شنیدهام تو تفسیر میکنی و خود را به هلاکت میاندازی؛ یعنی قرآن در فهم خود به مفسر واقعی نیاز دارد ولی قتاده به رجال مراجعه کرده بود و نه اهل آن.
نصیری بیان کرد: ابهام و اجمال و تشبه امر واقعی در قرآن است و علامه طباطبایی که اصرار دارد قرآن، خودش بیان است و بی نیاز از روایت، این مبنا و قاعده کلی را به زیبایی میچیند و ناگهان میفرماید من در آیاتالقصص، احکام و ... روایات را میپذیرم چون قرآن، اجمال دارد و ما از اقیموا الصلوة چگونه میخواهیم چند هزار روایت بیرون بیاوریم. ما مفهوم اسماء را بدون روایت چگونه میخواهیم بفهمیم، شجره ملعونه، امانت، تشابه و .. بدون مراجعه به روایات چگونه قابل فهم خواهد بود؟
استاد سطح خارج حوزه علمیه اضافه کرد: ایشان به صراحت فرموده است که اصل رسالت، مدیون قرآن است و روایات عرضه میگویند اعتبار روایات از قرآن است و قرآن باید آنها را امضا کند، این دور مصرح است؛ ایشان آورده برخی گفتهاند در تفسیر باید به بیان پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) رجوع کرد ولی این سخن قابل قبول نیست زیرا حجیت فرمایشات پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) از قرآن باید گرفته شود و بلکه در اصل اثبات نبوت باید به دامن قرآن چنگ بزنیم.
نصیری گفت: همه فرمایش علامه این است که روایات دست ما را میگیرند و نقش تعلیمی دارند، یعنی روایت چیزی به فهم و تبیین قرآن اضافه نمیکند، آیتالله جوادی آملی هم همین تبیین را با ادبیات خودشان دارند. بنابراین چیزی با عنوان مقام بیان، تبیین و تفسیر از فرمایش علامه طباطبایی به دست نمیآید. ما موظفیم که احترام بزرگان را حفظ کنیم، ولی شان علم از استاد بالاتر است و ما به صراحت میتوانیم از مطالب علامه به این نکته برسیم که او چنین مقامات سه گانه قائل نشده است.
وی افزود: علامه طباطبایی قبل از المیران تفسیر دیگری هم نوشته است؛ در این ایام، یوسف شعار روایات را زیر سؤال برد و همین رویکرد در داخل کشور ما هم دنبال شد و جریان کسانی مانند برقعی و سنگلجی و ... ایجاد شد؛ علامه مصباح در وصف علامه طباطبایی فرمودند که ایشان وقتی دید این جریان به تخریب روایات رو آورده است رویکرد قرآن به قرآن را پی گرفت تا رویکرد امثال یوسف شعار را نقد کند و به چالش بکشد؛ لذا ایشان بحثهای روایی را جدا کرد. ما کتابی مانند کافی با 16 هزار روایت داریم که سند اعتبار شیعه و مایه افتخار ماست و چه کسی میتواند به آن صدمه بزند.
انتهای پیام