ایکنا به مناسبت هفته هنر انقلاب اسلامی گفتوگویی با شهروز حقی آهنگساز و موسیقیدان انجام داده و به بررسی اجمالی چهار دهه هنر موسیقی بعد از انقلاب پرداخته است. در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانیم.
ایکنا- اگر بخواهیم یک تحلیل تاریخی از آنچه که بعد از انقلاب در هنر اتفاق افتاده داشته باشیم چه نظری دارید؟
انقلاب اسلامی سال 1357 ایران انقلابی است که نه فقط در شعار بلکه در ساختار هم بسیار فرهنگی است. یک انقلاب شهری و به شدت دانشگاهی است و سردمداران انقلاب تحصیلکردههای حوزه و دانشگاه هستند. شکل انقلاب ما با بسیاری از انقلابهای دنیا که معمولاً انقلابهای دهقانی و کارگری است و معمولاً با نظامیگری و خشونت بالا اتفاق میافتد بسیار متفاوت بود در نتیجه انقلاب با این پیشینه و سابقه فرهنگی به پیروزی میرسد.
رهبر انقلاب یک فرد روحانی و دانشمند است و در حوزههای مختلفی کتاب نوشتهاند و اهل تدریس است. همین فضا در بدنه انقلاب هم وجود دارد یعنی چه نیروهای مذهبی انقلاب و چه نیروهای غیرمذهبی انقلاب عمدتاً دانشگاهی هستند. این موضوع باعث میشود تا از روز اول بر بدنه سیاسی انقلاب اسلامی، فضایی بسیار فرهنگی حاکم باشد.
این نگاه که توسعه پیدا میکند حجم مفاهیم، شعارها و اندیشههایی که با انقلاب مطرح میشود؛ بحثهایی در رابطه با ستایش آزادی، دینی و انواع ایدهها و اندیشههای جدید دستمایه عظیمی را فراهم میکند که ما شاهد یک جهش بزرگ در معانی و مفاهیم هستیم. مضامین بسیاری وارد ترانهها، سرودها، اشعار، قصهها و فیلمها و به طور کلی حیطه هنر میشود. از همین روی، هنرهای مختلف تحت تاثیر ایدهها و اندیشههای انقلابی قرار میگیرند.
یک دستاورد دیگری هم که انقلاب دارد این است که به جهت نگاه اسلامی و نگاه ابتذالستیز آن، بخش بزرگی از هنر قبل از انقلاب در حوزههای مختلف هنری از جمله موسیقی، سینما، تئاتر و... که درگیر ابتذال شده بود را جدا میکند و یک پالایش فُرمی هم در هنر بعد از انقلاب اتفاق میافتد.
هنرمندان جدیتر، تحصیلکردهها و افرادی که آثار فاخر و جدی تولید میکنند وارد عرصه میشوند و این یک ویژگی برای هنر بعد از انقلاب است که ما در دهه اول و دوم شاهد جهشی خیلی جدی مخصوصاً در محتوا هستیم. متاسفانه چون ما سیاستگذاری خیلی کلان فرهنگی در سطوح بالا به شکل جدی نداریم یا اگر داریم در حد برنامههای خام است و در اجرا اتفاقی خیلی جدی در آنها نمیافتد. ما شاهد روند رشد یکسان نبودیم؛ در بعضی دورهها رشد خوبی وجود داشته اما در بعضی دورهها متاسفانه حتی میتوان گفت که پسرفت وجود داشته است و به ساختهای خودمان لطمه زدیم و آنها را تخریب کردیم.
هنر انقلاب در این چهار دهه دورههای مختلفی را گذرانده است. در دهه شصت و اوایل هفتاد با مدیریت صددرصد دولتی بر عرصههای فرهنگی و هنری مواجه بودیم و از اواسط دهه هفتاد به بعد ولنگاری مدیریتی در هنر و فرهنگ اتفاق افتاد و خیلی جاها شاهد تاختوتاز بخش خصوصی و بخش تاجرمَآب بودیم که حوزه هنر را تحت تاثیر قرار داد. در دورههای اخیر هم شاهد بیسیاستی هستیم و عرصه فرهنگ و هنر بیشتر حالت رهاشدگی پیدا کرده است.
ایکنا- آیا موسیقی ما در چهار دهه گذشته توانسته با پیشرفتهای انقلاب اسلامی حرکت کند؟
اگر بخواهیم پیشرفتی را ارزیابی کنیم باید ببینیم چه شاخصههایی را به عنوان شاخصِ پیشرفت در نظر میگیریم و بر اساس آن شاخصها صحبت کنیم. همانطور که پیشتر بیان شد در دهههای اول و دوم پیشرفتهای مضمونیِ ابتذالزدایی بسیار بیشتر بود اما در دو دهه اخیر یعنی هشتاد و مخصوصا دهه نود، شاهد پیشرفت و توسعه خیلی خوبی در حوزه آموزش و اتفاقات دانشگاهی و پیشرفت در آموزشهای نوین و پیشرفت کمی در آموزش رسمی موسیقی؛ یعنی در شکل آموزش دانشگاهی بودیم.
دانشگاههای علمی و کاربردی و ظرفیتهای دانشگاههای دولتی و آزاد اضافه شده است و ما تعداد زیادی فارغالتحصیلان موسیقی داریم و رشتههای موسیقی در دانشگاه افزایش پیدا کرده است. در گذشته یک الی دو رشته عمومی و کلی در دانشگاهها تدریس میشد و نوازندگی به صورت مستقل خیلی جدی گرفته نمیشد و آموزشها خیلی محدود بود. اکنون آموزشها توسعه خوبی پیدا کرده است و خروجی آن هم رشد کمی و کیفی آهنگسازان و نوازندگان جوان است که قابل مشاهده است. در کل در حوزه آموزش علمی موسیقی، چه در موسیقی ایرانی و کلاسیک جهانی پیشرفتهای خوبی رخ داده است.
اما در عرصه تولید و اجرای موسیقی پیشرفت خیلی خوبی نداشتیم و آنقدری که مورد انتظار جامعه است رشدی واقع نشده است. در واقع جامعه جلوتر از سیاستگذاران و سیستم دولتی حرکت کرده و سطح انتظارات مردم بسیار بالاتر است. حتی در حوزه آموزش هم وقتی ما به تعداد آموزشگاههای موسیقی و آموزشوران غیررسمی در حوزه موسیقی نگاه میکنیم متوجه میشویم مطالبه جامعه چقدر بالاتر از آن چیزی است که در سیستم رسمی ارائه میشود.
نیاز به آموزش موسیقی، نیاز به شرکت در اجراها و کنسرتهای موسیقی در بین مردم بالا است اما پاسخی که به آن داده میشود محدود است. در حوزه اجرا و تولید به جهت اینکه بخش زیادی از این موضوع باید با سیاستگذاری درست حاکمیتی پیش رود، ضعف داریم. اگر ما انتظار داریم که موسیقی ارکسترال و جدی در جامعه رواج پیدا کند این چیزی نیست که انتظار داشته باشیم بخش خصوصی بیاید و انجام دهد.
بخش خصوصی در دنیا ارکسترهای سمفونیک و فیلارمونیک اداره نمیکند و عمدتاً با کمکهای بخش عمومی، دولتی و یا شهرداریها اداره و سیاستگذاری میشوند. ما شاهد سیاستهای درستی در این حوزه مخصوصاً در دو دهه گذشته نبودیم. این موضوع از ذائقه شنیداری مردم هم پیدا است و ذائقه شنیداری مردم در حوزه موسیقی خیلی ضعیف و بد شده است و در این سالها گرایش شدیدی به موسیقی پاپ نازل به وجود آمده است.
بخش زیادی از این موضوع به مدیریت نکردن ذائقه مردم توسط رسانهها و نهادهایی است که در حوزه موسیقی مسئولیت داشتند؛ ارشاد و نهادهای نظیر ارشاد به سمت رفتار کنترلی پیش رفتند و وظیفه سیاستگذاری و توسعه را فراموش کردند. نهادی هم مثل صداوسیما و نهادهای مشابه آن که وظیفه ذائقهسازی برای مردم را داشتند در یک دورهای ناگهان میبینیم که اصلاً فعالیت خود را در زمینه موسیقی تعطیل کردند و در واقع رها شده به اینکه مردم یک سری موسیقی پاپی را که پشتوانه تجاری دارد بشنوند و از نظر ذائقه شنیداری ما به شدت پسرفت داشتیم.
شناخت و سواد موسیقی در جامعه به شدت پایین است زیرا در حوزه آموزشهای رسمی و عمومی کاری انجام نمیشود. اتفاق خوبی که در دهههای اول انقلاب به وجود آمده بود که آن هم به جهت فضای حماسی موسیقیهای رایج در دوران جنگ در دوران انقلاب، موسیقی ارکسترال و کرال بسیار جدی در جامعه مطرح شده بود و همه اینها شکلهایی است که به فراموشی سپرده شده و عموم مردم معمولاً شنیدار خیلی نامشخص و نامرتبی از موسیقی پاپ دارند. به طور کلی در بخش تولید و ارائه موسیقی صحیح به مردم حتماً ضعف وجود دارد.
ایکنا- سخن پایانی.
امروز دیگر زمان این است که یک مقداری زاویه نگاهمان را عوض کنیم و از نگاه کنترلی و گزینشی به سمت نگاه توسعه محور برویم. همانطور که در بخشهای مختلف کشور به توسعه فکر میکنیم در بخش فرهنگ و هنر نیز به توسعه فکر کنیم.
یادمان باشد که زندهترین و قدرتمندترین بخش میراث فرهنگی ما یعنی موسیقی ایرانی، موسیقی نواحی و اقوام، موسیقی ردیف دستگاهی و حتی آنچه که در قالب موسیقی غربی و ارکسترال ارائه میشود؛ این میراث فرهنگی بسیار زنده، امروز نیاز دارد تا به آن توجه شود و به آن نگاه توسعه محور و توسعهطلبانه شود نه اینکه همچنان به روش کنترلگرانه و محدودسازی به آن نگاه کنیم. قطعاً این نگاه میتواند بُرد خیلی قوی و جهانی هم داشته باشد و جزء راهبردیترین قسمتهای فرهنگ ما در دنیا باشد که امیدواریم اتفاق بیافتد.