به گزارش ایکنا از اصفهان، نشست نقد و بررسی کتاب «خانههای قاجاری اصفهان»، دیروز، 21 مهرماه به همت مرکز اصفهانشناسی و خانه ملل در حمام تاریخی دردشت برگزار شد.
در ابتدای این نشست، مریم قاسمی سیچانی، استاد دانشگاه و یکی از نویسندگان کتاب «خانههای قاجاری اصفهان»، به بیان توضیحاتی درباره ماجرای شکلگیری این کتاب پرداخت و گفت: من و همکارم، خانم دکتر حریری، از دوران دانشگاه بهواسطه تشویقهای دکتر جبلعاملی و دیگر اساتید، به شهر تاریخی اصفهان علاقهمند شدیم. این علاقه باعث شد که دغدغه من از سال 81 خانههای تاریخی اصفهان باشد. قدیمیترین کتبی که درباره خانههای اصفهان وجود دارد، کتاب «خانههای ارامنه جلفای نوی اصفهان» نوشته کاراپت کاراپتیان و کتاب «بخشی از آثار ملی اصفهان» نوشته عباس بهشتیان است. از آنجایی که اسناد درباره خانهها بسیار کم است، دغدغه من و خانم حریری این شد که به مکتوب کردن آنها بپردازیم. اولین محصول تلاشهای ما همین کتاب «خانههای قاجاری اصفهان» شد. مطالب مربوط به 15 خانه دیگر نیز آماده شده که انشاءالله در یک مجلد دیگر و با عنوان «خانههای پهلوی اصفهان» چاپ خواهد شد. متأسفانه منابع معماری دوره پهلوی بسیار کم است و پژوهشگران معمولاً جز اشاره به چند بنای شاخص، به دیگر بناها نمیپردازند.
وی به شرح بخشهایی از کتاب خانههای قاجاری اصفهان پرداخت و بیان کرد: دوران قاجار یکی از دورههایی است که ما معمولاً خاطره خوشی از آن در ذهن نداریم. درست است که در این دوره، معماری حکومتی ما مانند دوره صفویه ارزشمند نیست، ولی به قول دکتر شیرازی، اوج فضاسازی دوره قاجار در خانهها اتفاق افتاده است. بهطور خاص درباره معماری قاجار بسیار کم صحبت شده و درباره خانههای ایرانی بسیار کلی صحبت شده است. معمولاً ادبیات معماری ما درباره فرهنگ معماری یزد است، چون استاد پیرنیا که مؤلف کتابهای معماری است، با این ادبیات و گفتمان تألیفات خود را انجام داده و دیگران هم با تأثیر از ایشان، همین ادبیات را تکرار کردهاند.
این استاد دانشگاه در خصوص اجزای خانههای تاریخی، اظهار کرد: این خانهها اجزایی دارند و در دورههای مختلف تکرار شدهاند. ما در این خانهها، عناصر اقلیمی مختلفی مشاهده میکنیم، اما چون اصفهان معتدل بوده، عناصر شاخص کمی در خانهها وجود دارند. برای مثال، در تعدادی از آنها، نارنجستان وجود داشته تا نارنج که تحفه عید است، در خانهها وجود داشته باشد. یکی از اسباب تأسف ما این است که هیچ کدام از خانههای یهودیان، مرمت و احیا نشدهاند و عموم امکان بازدید از آنها را ندارند. در حالی که یکی از گروههای سازنده شهر اصفهان، یهودیان بودهاند. ما به این نتیجه رسیدیم که مجموعهای درست کنیم تا در گامهای مختلف، خانههای متعدد را معرفی کنیم. با مشورت اساتید نتیجه گرفتیم که برای مجلد اول درباره خانههای قاجار بنویسیم و شش خانه را که ویژگیهای خاصی دارند، معرفی کنیم.
وی ادامه داد: اولین خانهای که در نظر گرفتیم، خانه زندهیاد عباس بهشتیان است. آقای بهشتیان به گردن اصفهان حق زیادی دارد. بسیاری از نامگذاریهای خیابانها توسط ایشان انجام گرفته است و همچنین ایشان در حفاظت از آثار تاریخی اصفهان مانند کبوترخانهها و عصارخانهها نقش داشت. خانه آقای بهشتیان، هم حالت خانه ـ شخصیت داشت و هم خانه ـ کارگاه. در این خانه، عصاری سرکه که شغل اجدادی ایشان بود، انجام میگرفت. تلاش ما این بود که همه چیزهای مرتبط با خانه را جمعآوری و مستندسازی کنیم، زیرا اعتقاد داریم که خانه بهعنوان یک بنا با بناهای پیرامون خود در ارتباط است.
قاسمی به مسئله مالکیت و خرید و فروش خانههای تاریخی و تغییر نام آنها پرداخت و گفت: خوشبختانه خانه عباس بهشتیان چند سند تاریخی داشت که اطلاعات خوبی از نحوه نقل و انتقال خانه به ما میداد. موقعی که بر روی این خانه کار میکردیم، این خانه متروکه و مخروبه شده بود، ولی اکنون به همت دوستان مرمت و وضعیت خانه بهتر شده است. زندهیاد بهشتیان آرزو داشت خانهاش یک کاربری فرهنگی داشته باشد و خوشبختانه این اتفاق رخ داده است. ما در طول پژوهش بر روی این خانه، آنقدر اسناد و مدرک از عباس بهشتیان بهدست آوردیم که شاید بتوان با آنها یک کتاب مستقل درباره وی تألیف کرد.
در ادامه نشست، آزاده حریری، پژوهشگر و یکی از نویسندگان کتاب «خانههای قاجاری اصفهان» به ادامه بحث درباره این خانهها پرداخت و اظهار کرد: بهطور کلی، کاری که در این کتاب انجام گرفت، این بود که بهرغم ارزشهای کالبدی خانههای قاجاری در نمونههای مورد بررسی، سعی کردیم به ارزشهای فراکالبدی یعنی معنی و کارکردهای متنوع این خانهها بپردازیم. از این منظر، داستان و شیوه زندگی در تعامل با ساختار فیزیکی خانهها مورد مطالعه قرار گرفت. درباره خانه بهشتیان، ما به شخصیت مرحوم بهشتیان پرداختیم و سعی کردیم سکانسهای فضایی متنوعی که در این خانه، تعامل با مرحوم بهشتیان اتفاق افتاده، در کنار ارزشهای معماری مورد بحث قرار گیرد.
وی در خصوص عناصر همپیوند خانهها که در کتاب مورد بحث قرار گرفته، افزود: در خانههای تاریخی که بررسی کردیم، به این نتیجه رسیدیم که یک خانه تنها در یک بافت تاریخی در تعامل نبوده است، بسیاری از این خانهها اجزا و عناصری داشتند که همپیوند با این معماری بوده، مانند خانه تاریخی الفت که در کتاب مورد بحث قرار گرفته است. ما در ابتدا موقعیت خانه در سطح محله را بررسی و سعی کردیم به روحیه خانه و وجوه معنایی آن بپردازیم. علامه الفت، یکی از شخصیتهای فرهنگی دوره قاجار بود، بهطوری که این خانه بهعنوان یکی از اولین انجمنهای ادبی اصفهان مورد توجه قرار میگیرد و قسمت زیرزمین آن محل تشکیل جلسات این انجمن بوده است. این خانه یک مجموعه خانه بوده که خانه برادر و پسر علامه الفت با یک گذر اختصاصی به یکدیگر پیوند داشتند. امروزه ما به علت توسعههای شهری که داشتهایم، بسیاری از این پیوندهای خانههای تاریخی مرتبط با هم را از دست دادهایم؛ بهطوری که کل این مجموعه در دهه 80 به کلی تخریب شد.
حریری ادامه داد: در خانه باجغلی که یکی دیگر از نمونههای مورد بررسی ما بود، هسته اولیه مربوط به دوره صفوی بوده و در دوره قاجار توسعه پیدا کرده است. در این خانه، تکبادگیر قدیمیای یافت شد که یکی از قدیمیترین بادگیرهای صفوی در خانههای مسکونی است. در کنار این خانه، مورد دیگری که به آن پرداختیم، خانه تاریخی گیلانیان یا کیانپور بود. دلیل انتخاب این نمونه هم این بود که جزو خانههای خردپیمان اصفهان است. در مطالعه همه نمونههای موردی سعی کردیم سیر تحولات و تطورات تاریخی هر کدام از این خانهها را مورد بررسی قرار دهیم. تصویرهایی از قبل و بعد از مرمت خانه کیانپور در کتاب وجود دارد تا مخاطب متوجه شود وقتی یک خانه آسیبدیده در مقابل یک عملیات مرمت قرار میگیرد، چگونه میتواند دوباره به زندگی بازگردد.
وی در خصوص بررسی مجموعه خانههای تاریخی ملاباشی، گفت: این مجموعه در محله تاریخی پاقلعه اصفهان واقع شده است. مطالعات تاریخی فراوانی بر روی این خانه انجام و مشخص شده که هر کدام از هستهها چه جریانی داشته و در طی تاریخ دچار چه تحولاتی شده است. برای مثال، خانه میرزا محمود ملاباشی، خانهای بوده که وقف میشود و مخصوص برگزاری عزاداری امام حسین(ع) بوده است. در واقع، این خانه، یک خانه ـ حسینیه یا تکیه بوده که تالار اصلی آن مخصوص برگزاری آیینهای مذهبی بوده و به همین دلیل است که در دیوارههای تالار، اسامی مقدس و آیات قرآن وجود دارد.
این پژوهشگر تصریح کرد: مجموعه ملاباشی به هم مرتبط بودند و حتی در بعضی از منابع ذکر شده که با یک راه زیرزمینی به هم وصل میشدند. هسته دیگر این مجموعه، خانه میرزا رضا ملاباشی است که در سالهای اخیر توسط آقای دکتر معتمدی مورد بازسازی و حفاظت قرار میگیرد. این خانه از سه هسته تشکیل شده که یکی از هستههای آن بهدلیل باورهای عامیانه مردم تخریب شده است. بین ایرانیها این باور وجود داشته که وقتی در یک خانه، جوانی از دست میرفته، آن خانه را نحس میشمردند. هسته سوم خانه دچار این مورد میشود و به این دلیل که فرزند ارشد این شخصیت، علاءالدین در جوانی میمیرد، آن هسته سوم از جریان زندگی قطع میشود، به مرور زمان ارزشهای کالبدی خود را از دست میدهد و امروزه نشانی از آن وجود ندارد.
وی در خصوص روش کلی بررسی خانهها در این کتاب گفت: بهطور کلی، در این کتاب شش نمونه خانههای قاجاری مورد مطالعه قرار گرفت و سعی کردیم در روند مطالعه هر کدام یک روند کل به جزء داشته باشیم. یعنی سعی کردیم ابتدا پیوند خانه را با شهر و بافت تاریخی بهدرستی تبیین کنیم. در ادامه، مالکیت خانه را بهطور دقیق معرفی و تأثیراتی را که این اشخاص در شهر اصفهان داشتند، بررسی کردیم. همینطور به شناخت اجزا و عناصر خانه پرداختیم و ارزشهای معماری آنها را مشخص کردیم. در کنار اینها سعی کردیم مستندسازیمان فقط کالبدی نباشد و به وجوه فراکالبدی هم بپردازیم، تمام جزئیات ممکن را ثبت کنیم تا اگر در آینده برای این خانهها مشکلی پیش آمد، این مستندات در کتاب ضبط شده باشد.
عبدالله جبلعاملی، استاد بازنشسته دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان و مدیرکل اسبق سازمان میراث فرهنگی اصفهان نیز به بحث درباره معماری دوره قاجار پرداخت و اظهار کرد: معماری یک پدیده مستقل نیست و در هر دورهای تحت تأثیر شرایط آن دوره قرار میگیرد؛ شرایط اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اقلیمی و... . به همین دلیل، دائماً در حال تغییر است و اگر ما در مقطع تاریخی یکسان به تمام کشورها برویم، معماریهای متفاوت میبینیم. اگر به مطالعه معماری ایران هم بپردازیم، متوجه میشویم که معماری تحت تأثیر این شرایط قرار گرفته است.
وی ادامه داد: دوره قاجار برای معماران و سازندگان ما به این دلیل که میخواستند سه اصل مهم طراحی را رعایت کنند، یک دوره پرزحمت بوده است. معماران ایرانی از قدیمالایام گفتهاند اثر معماری باید دارای استحکام و پایداری زمانی باشد. دوم اینکه فضای طراحی شده در ارتباط با کاربری آن باشد. سومین شرط هم این بوده که زیبایی هم در فضاهای داخلی و هم خارجی ظاهر شود.
این استاد سابق دانشگاه به بررسی رعایت این سه شرط در معماری قاجاریه پرداخت و گفت: معماری دوره قاجار درباره استحکامبخشی به بنا برای زمانهای طولانی، دچار مشکل بوده است. البته افراد زیاد به آینده بنا علاقه نداشتهاند. بنابراین، معماری قاجاری دارای استحکام طولانی نبوده، اما کاربری فضاها در معماری قاجار با استفادهای که میخواستند انجام دهند، نزدیکی بسیاری داشته است. محور اصلی زندگی اجتماعی اصفهان در دوره قاجار، «بازار» بوده است. امروزه اگر از ابتدای شروع میدان نقش جهان تا فراتر از مسجد جامع اصفهان بروید، درصد زیادی از بناها مربوط به دوره قاجار است. این یعنی معماران موفق شدند طرحهای بسیار خوب و منطقی برای کاربری تجاری در بازار ایجاد کنند. دوره قاجار، دوره پرفشاری بوده است و ما باید از خانمها قاسمی و حریری تشکر کنیم که همین بخش باقی مانده از خانههای قاجاری را معرفی و حفظ کردند.
وی در خصوص تغییر کاربری بناهای تاریخی، بیان کرد: در دوره تحصیل من در دانشگاه رم، بحثی بود با عنوان «زندگی جدید در کالبد قدیم». آنها معماری قدیم را تخریب نمیکردند تا بنابر نیازها نوسازی انجام دهند. مخصوصاً با آن بافت تاریخی که در رم، فلورانس و ونیز وجود داشت. اساتید به ما میگفتند این فضاها قابلیت تبدیل برای نیازهای جدید دارد. این قابلیت صد درصد نیست، ولی آن ارزشی که در حفظ این بنا وجود دارد، بسیار بهتر از تخریب است. خانوادهها دیگر نمیتوانند در محوطههای سنتی زندگی کنند. بنابراین، بهترین استفادهای که میتوان انجام داد، تغییر کاربری این خانههاست.
در ادامه نشست، بهنام پدرام، دانشیار دانشگاه هنر اصفهان، به نقد و بررسی کتاب پرداخت و گفت: من این کتاب را چند بار مطالعه کردم و افتخار میکنم که چنین منبعی امروز در اختیار ما قرار دارد. واقعاً اینگونه به نظر میرسد که مطالعه این کتاب مانند تماشای یک قسمت از یک سریال است. دست آخر همواره منتظریم که سراغ جلد بعدی برویم، ولی جلد بعدی وجود ندارد. در طرح تفصیلی شهر اصفهان در سال 1372، هزار خانه تاریخی در شهر شناسایی شده بود. بعد از مدت زمانی میبینیم از هزار خانه، به 300 خانه رسیدیم. پس یک اتفاق بد و ناخوشایند برای تاریخ اصفهان و تاریخ سرزمینمان در حال رخ دادن است. آمار میگوید که از 300 خانه، 80 خانه سرپا و قابل مطالعه است. پس جا دارد که اسناد این خانهها جمعآوری شود. گفته شد که اسناد 15 خانه دیگر جمعآوری شده است؛ اینها میتواند به ترتیب در نوبت انتشار قرار گیرد و یک گنجنامه معماری مسکن قاجاری در اختیار داشته باشیم.
وی به فرامکان اشاره کرد و افزود: نکته دیگر این است که آیا بحث مسکن قاجاری، بحث ماتریالیستی معماری است؟ قطعاً نویسندگان این کتاب مخالفت میکنند و میگویند معتقد به فرامکان هستند. پس بحث فرامکان میتواند یک مجلد جداگانه باشد و در آن به فرامکان دوره قاجار پرداخته شود. یکی از شاخصههای زیبای کتاب این است که به دو قسمت تقسیم شده و در مقدمه قسمت اول، ویژگی معماری دوران قاجار گفته شده است. در ادامه این متن، یک بحث فضاشناسی وجود دارد که ارزشهای معماری این دوره را بیان میکند.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: ما با احترام به گذشته، به خودمان احترام میگذاریم. چرا وقتی مالک خانه تاریخی عوض میشود، نام صاحبش را تغییر میدهیم؟ حداقل اسم مالک را در پرانتز میآوردید. تا زمانی که افرادی در یک خانه زندگی میکنند، نام مالکان باید روی آن بماند. وقتی این بنا تغییر کاربری پیدا میکند، این خانه، خانه فرد قبلی است و محل تغییر کاربری پیدا کرده فرد جدید. اگر فردی در خانه زندگی میکند، نام او بر روی خانه میآید، اما اگر عملکرد آن تغییر پیدا کند، دیگر آنجا خانه فرد جدید نیست؛ چون آن فرد در آن خانه زندگی نمیکند. این نکته باید رعایت شود. این تنها گلهمندی من است، اما با همه اوصاف، این کتاب یکی از افتخارات کتابخانه من بهشمار میرود.
در انتهای نشست، محسن افشاری، استادیار معماری و شهرسازی دانشگاه هنر اصفهان، به بیان ارزش این کتاب پرداخت و گفت: از آنجایی که من بهصورت تخصصی بر روی مسکن و خانههای تاریخی کار میکنم، میدانم که چنین مطالعاتی بسیار نایاب است. به جز این کتاب، ما فقط کتاب دکتر معماریان و با فاصله زیاد، کتاب آقای حائری را داریم. برای همین منابع آموزشی ما در این حوزه کم است و از این نظر، کتاب مذکور برای ما بسیار ارزشمند است. کتاب تصویرگری و صفحهآرایی بسیار خوبی دارد. به وسیله این کتاب، ما با داستان این خانهها و بسترهای اجتماعی و فرهنگی آنها آشنا میشویم.
وی به طرح سؤالی درباره کاربرد این کتاب پرداخت و بیان کرد: سؤالی که برای ما وجود دارد، این است که این کتاب به چه درد ما میخورد؟ یک جنبه پاسخ این سؤال این است که مطالعات بر روی این خانهها به درد معماری امروز و آینده ما میخورد. جنبه دیگری که میتوان به آن توجه کرد، این است که برگردیم و ببینیم چه بر سر ما آمد که این خانهها را از دست دادیم. وقتی به یزد میرویم، میبینیم که خانههای کوچک و با زیربنای کم حفظ شده است. تصور کنید اگر این خانهها را در اصفهان هم داشتیم، چه میشد؟ مانند چیزی که اکنون در کاشان وجود دارد.
این استاد دانشگاه در خصوص ضعف در آموزش معماری، گفت: یکی از مصادیق منقطع شدن ما از گذشته، آموزش نوین است. در معماری نوین، بهجای اینکه فضاها را مبتنی بر کیفیت فضایی طراحی کنند، مبتنی بر عملکرد طراحی میکنند. این ضعف، در آموزش معماری ما هم وجود دارد. بنابراین، یکی از چیزهایی که میتوانیم استفاده کنیم، این است که سازمان، کیفیات و الگوهای فضایی را از معماری گذشته فرابگیریم و اکنون خرج کنیم. ضعفی که در آموزش معماری فعلی ما وجود دارد، این است که کیفیات فضایی به خوبی به دانشجو منتقل نمیشود. این کتاب، یک زیردستی و راهنماست که تحلیلها بر روی آن قرار میگیرند تا کیفیات فضایی فهم شود.
وی تأکید کرد: اینکه چه شد ما معماری گذشته را کنار گذاشتیم، میتوان گفت گرچه مدرنیته وارد ایران شد و همه به سمت آن رفتند، اما چیزی در جامعه ایرانی هم به سمت آن جوشید. این تحول بهواسطه خواست بانوان ایرانی برای تغییر کاربری بوده است. خانههای ما بر مبنای این است که بانوان ما چه میخواهند. دوستان معمار میدانند که وقتی پروژهای برای کارفرمایی خاص طراحی میکنند، چقدر خط معماری توسط همسر کارفرما تعیین میشود. ردپای این نکته در گذشته هم به چشم میخورد.
مسعود احمدی
انتهای پیام