سه آلبوم عکس را روی کرسی گذاشت و شروع کرد به ورق زدن. عکسها را یکی یکی نشان میدهد و دربارهاش صحبت میکند. خاطراتش متنوع است و عبرتآموز. از دوران قبل انقلاب میگوید که بر اثر فقر و نداری مجبور بود به شهر دیگری مهاجرت کند، از جبهه و جنگ و مسیرهای پرپیچ و خم زندگی میگوید تا دوران 70 سالگی که با شور و نشاط خاصی، خودش را بیکار نمیکند.
در همه فرصتهای عمر از کودکی تا الان در کنار فعالیتهای روزمره زندگی، مأموریت ویژهای داشته و دارد که مسیر زندگیاش را متحول کرده؛ نور قرآن در دل و جان استاد قاسم ایمانی فردویی نشسته است که در تمام مراحل زندگی تحصیل و تدریس قرآن را رها نکرده است. گفتوگوی خبرنگار ایکنا از قم با این پیشکسوت قرآنی که قبل و بعد از انقلاب با قرآن رشد کرده است تقدیم مخاطبان میشود.
ایکنا- استاد ایمانی زندگی شما از کودکی تا الان چگونه گذشت؟
بیستم مردادماه سال ۱۳۳۲ در روستای شهیدپرور فردو چشم به جهان گشودم. در آن زمان بچهها از همان ابتدا که توانایی کار کردن را پیدا میکردند، باید برای معاش خانواده در کار کشاورزی کمک میکردند. من نیز علاوه بر کار کردن به مکتب قرآن هم میرفتم. تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه دولتی روستا که برای اولین بار در فردو افتتاح شده بود، گذراندم. کلاس ششم بودم که درس را رها کردم و برای کار به شهر قم رفتم. کار ما در دشتهای کشاورزی قم دروکاری بود که سختی کار از یک طرف و گرسنگی و تشنگی از طرف دیگر خاطرات زیادی را برایم به یادگار گذاشت.
۱۳ ساله بودم که برای کار راهی تهران شدم و همواره با کار کردن در جاهای مختلف مثل نانوایی سنگکی و آهنگری در نقاط مختلف تهران بهدنبال فراگیری علوم قرآنی نیز بودم. وقتی ۱۷ ساله بودم یعنی از سال ۴۹ به بعد وارد فعالیتهای انقلابی و شرکت در مجالس سیاسی آن موقع شدم. سال ۱۳۵۱ به قم برگشتم و یک مغازه آهنگری در محله خاکفرج باز کردم. اولین کلاس آموزش قرآن را در مسجد زینبیه همان محل برگزار کردم و بعد از آن در حسینیه شهدا خیابان صفاییه کلاس آموزش قرآن را به سبک جدید و بهصورت رسمی با کمک مرحوم استاد عباس رنجبر فردویی شروع کردیم.
مبارزات انقلابی من با پخش اعلامیه نوارهای سخنرانی و ساخت سلاح مثل سه راهی، نارنجک، تفنگ، خمپارهانداز و موشک ادامه داشت تا اینکه در 22 بهمن سال ۵۷ انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.
طولی نکشید که در سال 1359 جنگ ایران و عراق با حمله صدام و حامیانش به ایران شروع شد. من در اولین فرصت عازم جبهه دارخوین در آبادان شدم. در سال ۱۳۶۰ به عضویت سپاه درآمدم و همیشه در کنار مسئولیتهای مختلفی که داشتم کلاسهای آموزش قرآن را برگزار میکردم. هنگام عملیاتها کلاسها با شوق و اشتیاق بیشتری برگزار میشد و زندگی من با قرآن و جبهه و جنگ عجین شده بود و همچنان توفیق رفیق راهم بود. در حال حاضر بعد از ۳۰ سال خدمت و بازنشستگی، فعالیتهای قرآنی پابرجاست و انشاءالله ادامه خواهد داشت.
ایکنا - در مورد یادگیری قرآن بگویید و اینکه از چه زمانی به قرآن علاقهمند شدید؟
در سن چهار یا پنج سالگی در فردو به مکتب قرآن میرفتم. از همان زمان به قرآن علاقه زیادی پیدا کردم و آن را زیبا تلاوت میکردم و آرزو داشتم یک روزی معلم قرآن بشوم. معلم قرآن روستا شخصی به نام ملاحسینعلی مهدویفر بود. دو سال تمام طول کشید تا توانستم قرآن را به سبک قدیم که هجهای میگفتند یاد بگیرم.
از کودکی قرآن خواندن را بسیار دوست داشتم. خیلی وقتها در افکار و خیالات خود غرق میشدم و با خود میگفتم میشود که من هم مثل ملاحسینعلی معلم قرآن بشوم. فکر قرآنآموزی و آموزش قرآن از همان کودکی برایم لذتبخش بوده است. مادرم برای قرآنآموزی من زحمات بسیاری کشید و من هر چه دارم مدیون زحمات آن مرحومه هستم.
بعد از رحلت ملاحسینعلی، کتاب «سیدالانشاء» نوظهور را که کتابی بزرگ و با خط شکسته بود نزد آشیخ حسین مردانه همراه با دوستانم حاج غلامعلی عسگری و حاج نورالله بنیحسنی میخواندم. مدتی هم کتاب «نصاب» عربی را نزد مرحوم میرزا هاشم ابراهیمی خواندم.
وقتی تهران بودم استاد سرهنگ حسن بیگلری دوره تجوید کامل قرآن کریم را در مسجد المصطفی در چهارراه حسنآباد تهران نامنویسی میکرد، در مدت ۹ ماه دوره تجوید کامل قرآن کریم را آموزش میداد.
سه روز در هفته بهصورت تئوری و عملی و خیلی جالب آموزش میداد و من یک دوره کامل آموزش را نامنویسی کردم. وقتی از جلسه سرهنگ به خانه میرسیدیم ساعت یازده و نیم شب بود، حتماً یک ربع درسهای جدید سرهنگ را تمرین میکردم تا برایم ملکه شود و بعد میخوابیدم.
در کنار این جلسه ۹ ماهه، از استاد عباس رنجبر که خیلی مشوق من بود، استفادههای زیادی میبردم. جمعهها که تعطیل بود با وجود مسافت زیاد ماشین سوار میشدم تا از خزانه به شهرآرا خدمت استاد رنجبر برسم. استاد رنجبر آموزشها را برای من ضبط و اشکالاتم را برطرف میکرد. چون استاد رنجبر از شاگردان درجه یک سرهنگ بود. اگر شبی سرهنگ نبود استاد رنجبر یا یکی دیگر از شاگردان، جلسه را اداره میکردند.
ایکنا- از چه زمانی آموزش قرآن را شروع کردید؟
کلاس آموزش قرآن را از سال ۱۳۵۰ در مسجد زینبیه خاکفرج شروع کردم. بعد از اینکه مسجد حضرت اباالفضل(ع) در انتهای ۲۰ متری شهید بهشتی که احتمالاً سال ۱۳۵۴ ساخته شد، آموزش قرآن ادامه یافت و ضمن جوشکاری اسکلت و درب و پنجره داخل مسجد که ساختم، کلاس آموزش قرآن را بهصورت دورهای هر شب در مدت 20 سال در این مسجد با فعالیت چشمگیری که عبارت از آموزش روخوانی و روانخوانی بود، برگزار کردم.
هفتهای یک جلسه تجوید هم برقرار بود. ضمن اینکه در هفته یک شب هم به جلسه استاد رنجبر میرفتیم. در کنار این فعالیتها صدها دوره آموزش قرآن کریم در محلههای قم داشتم، حتی یک هفته هم یاد ندارم که کلاس قرآن را تعطیل کرده باشم مگر موقع رفتن به جبهه.
تاکنون سفرهای زیادی به استانهای مختلف کشور داشتم و برای دورههای تربیت مربی و آموزش قرآن کلاسهای متعددی برگزار کردم و از خداوند متعال میخواهم تا زنده هستم این توفیق را از من نگیرد و همواره در خدمت قرآن و اهل بیت(ع) باشم.
ایکنا- رویکرد فعالیتهای قرآنی شما پس از بازنشستگی تغییر کرده یا همچنان مشغول آموزش قرآن هستید؟
بعد از بازنشستگی تألیف کتاب را شروع کردم. تاکنون چند جلد کتاب نوشتم که شامل قصههای عبرتآموز قرآنی (سه جلد)، نماز پرواز بهسوی پاکیها، شرح آیتالکرسی، روش تدریس قرآن، روخوانی به سه صدا به لحن عربی، روانخوانی، خط قرمز خداوند متعال بر مسلمانان و 9 جلد کتابچه بسیج مدرسه عشق میشود. البته آموزش قرآن را با سبک جدید همچنان در قم و استانهای مختلف انجام میدهم و با همین روش به دهها هزار نفر آموزش قرآن یاد دادم.
الان اگر حتی یک نفر را ببینم که علاقهمند به یادگیری قرآن است به او یاد میدهم. سن افراد برای من مهم نیست. هر کسی علاقهمند باشد افتخار میکنم که به او یاد بدهم.
قرآن را در سه صدا و چهار درس پیاده کردم و روز اول کلاس صدا پایه را به فراگیسران آموزش میدهم و در روزهای بعد، هفت رمز را به آنان یاد میدهم که چگونه قوائد تجویدی را فرا بگیرند و در واقع با این صدای پایه و رموز میتوانند قانون تجوید مسابقات را فرا بگیرند؛ این روش آموزش قرآن بسیار ساده است و انگیزه مخاطبان را برای آموزش بیشتر میکند و اگر تمام اساتید در این روش متمرکز بشوند نمیتوانند حتی یک کلمه را کم یا زیاد کنند. من چون از ابتدا در آموزش قرآن کار کردم، روش تدریس را تغییر دادم.
ایکنا - رمز موفقیت شما چیست؟
قرآن کریم میفرماید «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيَجْعَلْ لَكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَيَغْفِرْ لَكُمْ»؛ مدتها برای من سؤال بود که چرا بعضی شخصیتهای تأثیرگذار از مسیر اصلی خودشان منحرف میشوند. جوابش را در این آیه قرآن پیدا کردم. قرآن نور و بیانکننده همه چیز است. من تا توان داشتم اول خودم عمل میکردم بعد به شاگردانم یاد میدادم.
از حدود 16 سالگی نافله شب را ترک نمیکردم. مغازه آهنگری میرفتم و چشمانم برق میزد، ولی شبها کلاس قرآن و نافله شب را ترک نمیکردم. خدا خودش هدایت کرد. وقتی نور قرآن انسان را بگیرد رها نمیکند.
ایکنا - شما که قبل از انقلاب هم تدریس داشتید، وضعیت توجه به قرآن و رویکرد جلسات و فعالیتهای قرآنی را نسبت به قبل چگونه ارزیابی میکنید؟
فعالیتهای قرآنی نسبت به قبل از انقلاب خیلی بیشتر شده؛ اما باز هم خیلی کم است. در عرصه حفظ قرآن اقدامات ارزندهای انجام شده؛ اما در قرائت و آموزش قرآن نیاز به تلاش بیشتری داریم.
البته نسلهای اوایل انقلاب اهتمام بیشتری به قرآن داشتند و جانفدا بودند. گرچه تعدادشان کمتر بود. در سالهای گذشته به بهانه شیوع کرونا مدارس و دانشگاهها را تعطیل کردند و بچهها سرگرم فضای مجازی شدند و نسبت به آموزش قرآن بیتوجه هستند.
بچههای الان آگاهی و بصیرت بیشتری دارند ولی از طرفی دیگر تلاش دشمنان برای شبههافکنی و تغییر فرهنگ بسیار بیشتر شده است. بچههای قبل از انقلاب چون از مشکلات و مسائل خفتبار دوران شاهنشاهی به ستوه آمده بودند وقتی جذب قرآن میشدند علاقه خاصی به قرآن داشتند.
ایکنا - شما برای انس بیشتر جامعه و مردم نسبت به قرآن کریم چه راهکاری را پیشنهاد میکنید؟
در حال حاضر روشهای آموزش قرآن به مخاطبان فشار میآورد. ما باید کاری کنیم که بچهها جذب قرآن شوند و وقتی در کلاس شرکت میکنند عاشقانه یاد بگیرند و برای کودکان نیز باید آموزش به صورت فشرده نباشد و برای آنان قصههای قرآنی گفته شود.
از میان افرادی که در جلسات قرآنی شرکت میکنند تعدادی در بخش مسابقه ورود خواهند کرد، اما بیشتر مردم میخواهند روخوانی و روانخوانی را بهخوبی یاد بگیرند. اگر روشهای آموزش قرآن جذابتر شود قرآنآموزان جدی میگیرند.
ایکنا - به نظر شما مردمی شدن فعالیتهای قرآنی چه فایدهای دارد؟
اگر فعالیتهای قرآنی بهصورت مردمی برگزار شود، تأثیر بیشتری در تعداد شرکتکنندگان و فرایند یادگیری مخاطبان دارد، چون اثربخشی فعالیت بیشتر میشود و وقتی مردم احساس کنند جلسات قرآنی در یادگیری آنها تأثیر دارد، بیشتر شرکت میکنند. البته رویکرد مدرکگرایی که خیلی زیاد شده را نمیپسندم، اما به هر حال جلسات قرآنی خانگی و در مساجد و هیئتهای مذهبی بهتر جواب میدهد. به نظر من خود مردم باید به توسعه فعالیتهای قرآنی کمک کنند.
ایکنا- بهعنوان یک پیشکسوت قرآنی که بیش از شش دهه از عمرتان را در راه یادگیری و تدریس قرآن گذراندهاید چه توصیهای به مسئولان قرآنی کشور دارید؟
توصیه من این است که روش تدریس قرآن را برای مردم آسان کنند. روشی که من اختراع کردم ضمن اینکه سادهترین روش با لحن عربی محسوب میشود، خود این آموزش هم روش تدریس است؛ یعنی اگر این روش برای کسی که فوق لیسانس دارد یا کودک مقطع ابتدایی است فرقی نمیکند. همه اینها که قرآن را با این روش یاد میگیرند میتوانند معلم قرآن بشوند و مثل من درس بدهند.
ایکنا- بخش پایانی این گفتوگو را با ذکر یک خاطره قرآنی به پایان برسانیم.
خاطرات زیادی دارم ولی بهترین خاطرات من مربوط به آموزش قرآن است. زمان جنگ مشغول آموزش قرآن به رزمندهها بودم که خمپاره به وسط سنگر اصابت کرد ولی منفجر نشد. نصف خمپاره از داخل سنگر پیدا بود و همه ما تعجب کردیم.
انتهای پیام