به گزارش خبرنگار ایکنا، نشست «مبانی و روشهای تفسیر اخلاقی قرآن؛ مطالعه موردی آرا و آثار تفسیری آیت الله ضیاءآبادی» امروز یکشنبه 8 مردادماه از سوی انجمن علمی معارف دانشگاه شهید بهشتی و آکادمی اخلاقپژوهی روشمند برگزار شد.
محمدرضا شاهرودی، استاد علوم قرآن و حدیث دانشگاه تهران در این نشست به سخنرانی پرداخت. در ادامه گزیده سخنان وی را میخوانید؛
تفسیر اخلاقی قرآن کریم یکی از ایدههای تازهای است که در سالهای اخیر مطرح شده است. بنده این ایده را حدود 10 سال قبل به یکی از دانشجویان دکتری به نام خانم معصومه آگاهی پیشنهاد دادم که از قرآنپژوهان خوب هستند و ایشان هم آن را جدی گرفتند و محصول آن کتابی سیصد صفحهای شد.
پیامبر اکرم(ص) فرمودند دانش دینی، سه مورد شامل «معارف، باورها، اصول و اعتقادات دینی»، «مسائل اخلاقی دین» و «احکام شرعی دین» هستند اما رویکردهایی نیز وجود داشتهاند که به کشف ظرفیتهایی علاوه بر ظرفیتهای معمول قرآن اشتغال داشتهاند و معتقدند همه آیات قرآن ظرفیت تفسیر فقهی، تفسیر حکمرانی، تفسیر اخلاقی و تربیتی و ... را دارند. این ایدهای است که باید منابع آن بررسی شود و احیانا به اثبات برسد یا ممکن است معتقد به آن، از پس اثبات بر نیاید.
از قدیم چنین نگرشهایی وجود داشته و مثلا مکتب عرفانی قرآن کریم معتقد است باید همه این آیات و حتی آیات فقهی قرآن را تأویل عرفانی کرد. همچنین مکتبی با عنوان تفسیر قرآن با رویکرد فقهی وجود دارد که بنمایه آن نگاه فقهی به همه قرآن است و معتقد است که قرآن را میتوان به گونهای فهم و تفسیر کرد که از همه آیات قرآن، حکم فقهی استخراج کنیم. برای مثال داستان حضرت یوسف را که قرآن کریم بیان میکند، وقتی جام مَلِک گم شده، از قول حضرت یوسف اعلام میکند: «قَالُوا نَفْقِدُ صُوَاعَ الْمَلِكِ وَلِمَنْ جَاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَأَنَا بِهِ زَعِيمٌ؛ غلامان گفتند: جام شاه ناپیداست و من (که رئیس انبارم) یک بار شتر طعام ضمانت کنم بر آن کس که جام را پیدا کرده بیاورد»(یوسف/ 72) زعیم در اینجا بنابر تفسیر مفسران به معنای ضامن است یعنی حضرت یوسف(ع) فرمودند من ضامن و متعهد هستم. این در ظاهر بیان بخشی از داستان حضرت یوسف است اما آیا میتوان از این ماجرا، حکم فقهی استنباط کرد؟ ما یک حکم فقهی به نام ضمان داریم که برای ضمانت افراد در وامهای بانکی است. اما آیا این آیه، حکم شرعی ضمان را هم بیان کرده و آیا مشروعیت ضمان را هم اثبات میکند. خیلیها معتقدند که جواب مثبت است. بنابراین مکتب تفسیر قرآن با رویکرد فقهی میگوید از همه قرآن حتی از «الله الصمد» میتوان احکام فقهی را استخراج کرد. مشابه همین رویکرد میتوان به رویکردهای اخلاقی و تربیتی هم اشاره کرد.
ما یک تفسیر قرآن با رویکرد اخلاقی و یک تفسیر آیات اخلاقی قرآن داریم. مثلا آیه «إِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ؛ به حقیقت مردمی که تو را از پشت حجرههایت به صدای بلند میخوانند اکثر مردم بیعقل و شعوری هستند» (حجرات/ 4) از آیات اخلاقی قرآن کریم است. همچنین خداوند در جایی میفرماید به محضر پیامبر(ص) که میرسید، زیاد وقت ایشان را نگیرید. این هم آیهای اخلاقی است. از این دست آیات در قرآن کریم به میزان زیادی وجودی دارد و هدف این است که رفتار اخلاقی ما مسلمانان را تنظیم کند و آموزشهای لازم را ارائه دهد.
خیلیها نام مرحوم آیتالله سیدمحمد ضیاآبادی را شنیدهاند که مدخل ایشان در دایره المعارف تشیع هم وجود دارد. ایشان حدود نیم قرن در تهران حضور داشتند و به فعالیت در منبر، تدریس و فعالیتهای اجتماعی اهتمام داشتند. بنده توفیق هفت سال شاگردی آیتالله ضیاآبادی را در مدرسه آقای مجتهدی داشتم و عمده درسهای فقه و اصول را از محضر ایشان آموختم. وی عالمی جامع و بسیار خوش بیان و خوش قلم بودند و مسلط بر کلام، فلسفه، عرفان، ادب، فقه و اصول، دانش اخلاق و دانش تفسیر قرآن کریم بودند و معتقدم کسانیکه با ایشان آشنا شوند لوازم سیر و سلوک را پیدا میکنند.
ایشان شبهای جمعه درس اخلاق و شبهای شنبه تفسیر قرآن میگفتند که تفسیر فوقالعادهای بود و آنقدر خوش بیان بودند که برخی از فضلای قم میگفتند اگر آقای ضیاآبادی به قم بیایند و بساط مرجعیت پهن کنند شاید مرجع اول هم بشوند اما از آنجا که هیچ بنایی برای رسیدن به مقامات نداشتند بنابراین دنبال این مسائل نرفتند. بنده ضمن حضور در پای دروس ایشان، کم کم به این ایده رسیدم که میتوانیم از قرآن کریم، تفسیر اخلاقی داشته باشیم چون اعتقاداتی که نتواند رفتار من را اصلاح کند و احکام فقهی که من نتوانم از آن به اصلاح رفتار و اخلاق بپردازم فایدهای ندارد و مثلا نمیتوانیم با بیاخلاقی، خمس پرداخت کنیم یا نماز بخوانیم.
به نظرم جای توسعه این مکتب تفسیری وجود دارد. هرچه شواهد و نمونهها و موارد یک ایده و نظریه بیشتر شود ما به میزان بیشتری به صحت آن استنتاج میرسیم در نتیجه مهمترین راه اثبات مکتب تفسیر اخلاقی قرآن کریم، کشف شواهد و نمونههای بیشتر برای تفسیر اخلاقی آیات قرآن است. مکتبهای تفسیر، با استقراء اثبات میشوند بدین معنا که ما برای این آیات قرآن، بتوانیم خروجیهای اخلاقی کشف کنیم و در این صورت هرچه بیشتر کشف کنیم، این مکتب بیشتر اثبات خواهد شد. مثلا در قرآن کریم آمده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ؛ ای اهل ایمان، بر شما هم روزه واجب گردید چنانکه امم گذشته را فرض شده بود، و این دستور برای آن است که پاک و پرهیزکار شوید» (بقره/ 183) این آیه در عین اینکه بر وجوب روزه تأکید دارد دلالت اخلاقی هم دارد مخصوصاً در آخر آیه که میفرماید: «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» نشان میدهد قرار است از طرق اخلاقی عمل کردن در این حکم شرعی به تقوا برسیم وگرنه اگر صرفا بنا بر عمل شرعی باشد خیلی نباید امیدوار بود که انسان به نتایج اخلاقی برسد.
هر مکتب تفسیری دارای برخی پیشفرضهای خاص است که بر اساس این پیشفرضها میتوانیم به تفسیر اخلاقی قرآن کریم دست پیدا کنیم. از جمله این مبانی این است که کمال انسان را در چه چیزی بدانیم؟ آیا کمال انسان را باید در عمل فقهی و دانش و معرفت اعتقادی بدانیم یا کمال انسان را در اخلاقی شدن و اخلاق مداری او بدانیم؟ اساساً پیامبر(ص) میفرمایند من مبعوث شدهام تا مکارم اخلاقی را به کمال برسانم. این نشان میدهد که ما از آیات قرآن باید دنبال پیامهای اخلاقی و تفسیر اخلاقی قرآن هم باشیم. مبنای دیگر این است که در بسیاری از آیات قرآن ارتباط آیه با مفهوم اخلاقی بیان شده است. این مبانی است که که ما را به سمت تفسیر اخلاقی قرآن سوق میدهد.
انتهای پیام