به گزارش ایکنا، نشست «دینداری به مثابه حق مصونیت» با حضور محمدتقی دشتی، رئیس مرکز پژوهشی مبنا امروز 9 مرداد در دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
سابقه این نظریه به 14 سال قبل برمیگردد که من این نظریه را تدوین کردم و در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ارائه شد. در آنجا نشست داخلی برایش گذاشته شد و مورد اقبال واقع شد. چند سال بعد مقاله آن ارائه شد که آن هم مورد اقبال جامعه علمی واقع شد و چند سال بعد کتابش منتشر شد. از این جهت خواستم سابقه نظریه را ارائه کنم. البته باید این نظریه کاملتر شود تا در عرصه حقوق بشری جهانی ارائه شود و مورد اقبال واقع شود. سعی میکنم ادبیاتی که ارائه میکنم مقبول نظام حقوق بشر جهانی باشد.
بحث اول روششناسی نظریه است. اگر نوعشناسی کار را در نظر بگیریم باید توجه داشته باشیم نظریهها سه دسته هستند یا تبیینکننده یا ارزیابیکننده یا مبتنی بر طراحی اقدامی هستند. این نظریه، یک نظریه تبیینکننده است که بعد مغفول حق دینداری را تبیین و ارائه میکند. از نظر مدل نظریهپردازی از روش رابرت دوبین استفاده شده است. من سعی کردم این نظریه را در این قالب ارائه کنم تا بدون منطق نباشد.
محتوای این نظریه چیست؟ همیشه بین قدرت آزادیها و برخی حقوق و دینداری چالشها و تنشهایی وجود داشته خصوصا در دوره مدرن که تعرضات متعددی به دین و دینداری صورت میگیرد و ما باید از خدا کمک بگیریم و به لحاظ حقوقی کاری کنیم. من گره اصلی را سیاسی نمیدانم گرچه انگیزههای سیاسی هم دخیل است ولی گیر اصلی ما حقوقی است. ما به لحاظ حقوقی مشکل داریم، خلا داریم و نمیتوانیم جلوی آزادی بیان در بیاییم و همیشه آزادی بیان بر مذهب غلبه دارد چون آزادی بیان حق بنیادین است و نظام حقوق بشر جهانی پذیرفته حقی بالاتر از آن نیست و آزادی بیان فقط جایی محدود میشود که توهین به شخصیت باشد یا اخلاق عمومی را خدشهدار کند.
حقوق بشر جهانی برای مذهب فقط آزادی پذیرش قائل است ولی مصونیت و امنیت قائل نیست و آن را جزء حقوقی نمیداند که باید از آن حمایت شود برخلاف حقوقی مثل مالکیت فکری. مشکل ما اینجاست که از یک بعد حق دینداری غافل ماندیم و آن حق مصونیت است.
سوال من این است که حق مصونیت برای دینداری به عنوان حق داشتن قابل اثبات هست یا نه و دلایل کافی و اثباتکننده برای اینکه دینداری را در مصونیت قرار دهیم وجود دارد یا خیر. هوفلد معتقد است برای حق یک بعد وجود ندارد بلکه هر حقی چهار بعد میتواند داشته باشد که عبارتند از ادعا و مطالبه، آزادی، قدرت، مصونیت. یک حق فقط یک بعد ندارد و فقط آزادی آن را در نظر نگیرید. وقتی زمینی به شما ارث میرسد شما هم ادعا دارید، هم آزادی دارید یعنی میتوانید بینهایت کار رویش انجام دهید، هم قدرت دارید یعنی میتوانید اعمال قدرت کنید و هم مصونیت دارید یعنی در مقابل تعرض دیگران باید از شما حمایت شود و شما مصون از تعرض هستید.
نتایج این نظریه چیست؟ اگر این نظریه اثبات شود الزام دولتها و مجامع به حمایت از دینداران اثبات میشود یعنی جوامع بشری ملزم میشوند از دینداران حمایت کنند. چرا از دینداران حمایت کنند؟ حقوق ادیان، حقوق بشر نسل سوم است که ناظر به شخص نیست، ناظر به موضوع است و همچنان این نسل سوم در جهت ضمانت اجرایی ضعیف است. اساسا ادبیات حقوق بشری، فردمحور است لذا ما از حقوق دینداران حرف میزنیم یعنی دینداران دارای حق شخصی میشوند و یک نفر میتواند شکایت کند به مقدسات من توهین شده است. این از وجوه مثبت این نظریه است که بحث را ناظر به اشخاص میکند نه موضوعات. همچنین وقتی رضایت مجامع دینداری به مجامع بین المللی تامین شود صلح بین المللی افزایش پیدا خواهد کرد.
مفروضات نظریه من این است؛ اولا مفاهیم بنیادین حقوقی هوفلد در مورد ابعاد حقها و انواع روابط ناشی از حقها، مفروض دوم پذیرش دینداری خدامحور است. بنابراین فرقهها و گروههای انحرافی که ادعاهای غیر خدایی دارند از این چارچوب خارج هستند.
مفاهیم نظریه من چیست؟ اولین مفهوم دین است. من در مورد دین چند تعریف را پذیرفتم از جمله تعریف آیتالله مصباح یزدی که میگوید دین اعتقاد به آفریننده برای جهان و انسان و دستورات علمی متناسب با آن است. مفهوم دیگر، دینداری است. من تعریف دکتر شجاعی زند را پسندیدم که میگوید: «میتوان گفت دینداری وضعیتی است که آحاد انسانی به هر طریق، تعلق خاطری نسبت به دین و البته به دین مشخصی پیدا میکنند و در مقام پیرو خود را ملزم به متابعت از تعالیم و فرامین آن مییابند. بر این اساس به دو طریق میتوان فرد دیندار را از دیگران بازشناخت نخست پایبندی و التزام دینیاش و دوم پیامد دینداری و آثار آن در فکر و جان و عمل فردی و اجتماعی او. پس به بیانی کلیتر، دینداری یعنی داشتن التزام دینی به نحوی که نگرش گرایش و کنشهای فرد را متاثر سازد».
با الهام از اعلامیه جهانی حقوق بشر و مفاد منشور ملل متحد و اصل احترام به ذاتگرایی انسان و همچنین اصل آزادی انتخاب عقیده، تعریف عملیاتی حق دینداری از نظر من چنین است: پیروان ادیان حق داشته باشند که عقایدشان همانند حقوق مادی و حیثیت آنها توسط همه افراد جوامع محترم شمرده شود و ضمن اعمال و اجرای مناسک و آیینهای دین خود، هیچ کس حق نداشته باشد به مقدسات آنها اهانت کند یا به حریم آنها تجاوز نماید. این تعریفی است که من از حق دینداری دارم.
مراتب و ابعاد حق را توضیح دادم. حق ادعا یا مطالبه حق به معنای مضیق است که لازمه آن تکلیف و وظیفه دیگری در برابر صاحب حق است. حق آزادی یا حق امتیاز حقی است که لازمه آن حق نداشتن طرف دیگر است به عبارت دیگر وقتی شخصی حق آزادی دارد بدین معنا است که اولا تعهدی ندارد و ثانیا دیگری چنین حقی را بر آن شخص ندارد. حق قدرت نیز لازمهاش مسئولیت حقوقی دیگری در برابر آن است به عبارت دیگر وقتی فردی حق قدرت دارد به آن معنا است که او میتواند موضوع آن حق را اعمال کند و حق دیگری هم ممکن است متاثر از اعمال حق او باشد. حق مصونیت یعنی آنکه ذی حق در برابر اعمال دیگران مورد حمایت قرار گرفته باشد. در واقع لازمه چنین حقی ناتوانی طرف مقابل است. بنابراین داشتن این حق به آن معنا است که اولا ذی حق مسئولیت ندارد و ثانیا دیگری نمیتواند در برابر اعمال این حق متعرض او شود.
چرا باید دینداری را صرفا محدود به حق آزادی نکنیم؟ اگر شخص دیندار آزادی دارد یعنی میتواند محتوای ذهن را آزاد کند و تکلیف به خودداری از بیان نداشته باشد مگر اینکه توهین به حقوق دیگران کند. در این وضعیت صاحب حق با الزام طرف مقابل روبرو نیست یعنی نمیتواند دیگران را ملزم کند کاری انجام دهند. به همین دلیل این آزادی میتواند مورد تعرض، توهین یا اهانت قرار بگیرد.
وقتی کسی از مصونیت برخوردار باشد یعنی نمیتوانند علیه او اعمال قدرت کنند و صلاحیت ندارند مانع از اعمال حق او شوند و ذی حق مورد حمایت قرار میگیرد. اگر بپذیریم ابعاد حق شامل حق مصونیت هم هست و دینداری حق مصونیت دارد لاجرم حمایت دولتها و مجامع حقوق بشری را جلب میکند و باعث تقویت دینداری و صلح جهانی میشود.
در ادامه نشست حجتالاسلام و المسلمین مسعود راعی، استاد دانشگاه آزاد اسلامی به عنوان ناقد سخن گفت که گزیده آن در ادامه میآید؛
من هم از جهت کبروی و هم از جهت صغروی و هم استدلال نکاتی دارم. نکته اول اینکه در مقاله شما بین مصونیت و حمایت خلط شده است. نکته دوم اینکه اینطور نیست که ما همیشه وقتی با یک حق مواجه میشویم چهار بعد را داشته باشد. نکته سوم اینکه در حق مصونیت اگر سندی داشتیم که رابطه حقوقی ب و ج مجوزی برای تغییر رابطه الف باشد میتوانیم حق مصونیت را مطرح کنیم ولی ما سندی نداریم که اجازه توهین به مقدسات داده باشد که در پوشش مصونیت قرار بگیرد. ما چنین سندی نداریم، نه در منشور حقوق بشر و نه در سایر اسناد. بنابراین چیزی نیست که بر رابطه و موقعیت حقوقی الف تاثیر بگذارد و الف ادعا کند من از مصونیت برخوردار هستم.
مطلب بعد اینکه تمام مواردی که در دادگاه تحت عنوان توهین به مقدسات کلیسا مطرح شده است دادگاه با ادبیات خاصی با آن مواجه شده است. یک اینکه دادگاه گفته این مورد توهین به مقدسات نبوده بلکه جریحهدار شدن احساسات مذهبیها بوده است یعنی امر مقدسی مورد توهین قرار نگرفته بلکه احساسات دینداران مورد تعرض قرار گرفته و هیچ نظام حقوقی متعهد نیست مدافع احساسات مذهبی باشد. در این فضا دادگاه مجاز نیست برای حمایت از احساسات مذهبی آزادی بشر را محدود کند اصلا آزادی بیان آمده احساسات مذهبی را کنار بگذارد.
گاهی نیز دادگاه بین تمسخر و توهین فرق میگذارد. تمسخر به شخص برمیگردد ولی توهین به شخص برنمیگردد. از نظر دادگاه انتظاری که از دین هست تعهدپذیری است یعنی دین نباید خودش را در موقعیتی قرار دهد که اگر کسی راجع به دین چیزی گفت موضع بگیرد بلکه باید آستانه تحمل خود را بلا ببرد. از سوی دیگر توهین نیاز به جرمانگاری دارد و خود شما اشاره کردید که همه اسناد بین المللی سمت و سویشان آزادی و حق امتیاز است.
انتهای پیام