به گزارش ایکنا، نشست «حل پارادوکس معرفت به خدای وصفناپذیر در کلام امام حسین(ع)» از سلسله نشستهای حسینیه حکمت، امروز سهشنبه 10 مردادماه از سوی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد.
حجتالاسلام و المسلمین حسین سوزنچی، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم(ع) در این نشست به سخنرانی پرداخت که در ادامه گزیده سخنان وی را میخوانید؛
یک مسئلهای که در فلسفه دین مطرح است و تبعات مختلفی در عرصه دینشناسی دارد پارادوکس معرفت به خدای وصفناپذیر است. برخی این ادعا را مطرح میکنند که خدای ادیان ابراهیمی خدای انسانوار است و انسانوار بودن نه به این معنا که دست و پا دارد ولی اوصاف رحمن و رحیم که بر ایشان اطلاق میشود اوصاف انسانی است لذا این خدا منزه محض نیست. این در حالی است که در نگاه اسلامی اینگونه نیست و در متون قرآن و حدیث مکرر این مطلب بیان شده است که خداوند قابل توصیف نیست. تاکید بر منزه بودن خدا در آیات و احادیث زیاد است. اشکالی که وجود دارد این است که اگر خدا از توصیف منزه است و وصفناپذیر است چگونه به خدایی که هیچ توصیفی نمیتوانیم از او داشته باشیم معرفت پیدا کنیم؟
ما خدا را غیر قابل توصیف میدانیم ولی در عین حال میتوانیم به ایشان معرفت پیدا کنیم. مهمترین حدیثی که غیر قابل توصیف بودن خدا را بازگو میکند حدیثی از امام صادق(ع) است که شخصی نزد حضرت میگوید الله اکبر، حضرت میپرسد خدا از چه چیزی بزرگتر است؟ آن شخص جواب میدهد از هر چیزی. امام میفرمایند تو خدا را محدود کردی یعنی خدا را کوچک کردی، بگو خدا بزرگتر است از اینکه وصف شود. پس خدا برتر از آن است که وصف شود و در فضای توصیف نمیگنجد. در خطبه اول نهج البلاغه همین مضمون با تعبیر دیگری بیان شده است. پس در فضای آیات و احادیث به صورت جدی گفتند خدا فوق وصف است.
اگر خدا فوق وصف است اولا این همه صفاتی که برای خدا بیان شده است چیست؟ ثانیا اگر نتوانیم خدا را توصیف کنیم چطور میتوانیم او را بشناسیم و با او ارتباط برقرار کنیم؟ در بیانات امام حسین(ع) جملهای است که میخواهد همین مسئله را حل کند.
یک مقدمه برای فهم کلام امام حسین(ع) عرض کنم و آن اینکه انسانها ذومراتب هستند و اهل بیت(ع) با هر کس متناسب با فهم او حرف زدند. بر این اساس یک پاسخ این است اوصاف خدا در قرآن فقط سلبی و تنزیهی است کما اینکه شخصی از امام باقر(ع) پیرامون این مسئله سوال کرد، حضرت فرمود وقتی میگویی خدا قدیر است یعنی کسی نمیتواند خدا را ناتوان کند و در واقع عجز را از خدا جدا کردی یا وقتی میگویی خدا عالم است جهل را از او نفی کردی یا وقتی میگویی سمیع است یعنی چیز مسموعی از خداوند مخفی و پنهان نیست. این یک الهیات تنزیهی است. این یک سطحی از درک است که مسئله را در افق فهم آیات و روایات حل میکند اما سطح دیگری از درک است که در کلام امام حسین(ع) آمده است که محل بحث من است.
طبق این روایت حضرت اول میفرمایند شما از کسانی که خدا را به خودشان تشبیه میکنند برحذر باشید و دوری کنید. بعد حضرت چند جمله توضیح میدهند تا به اینجا میرسند که فراز فوق العادهای است و حضرت میفرمایند: «يُصيبُ الفِكرُ مِنهُ الإِيمانَ بِهِ مَوجودا، و وُجودُ الإِيمانِ لا وُجودُ صِفَةٍ، بِهِ توصَفُ الصِّفاتُ لا بِها يوصَفُ، و بِهِ تُعرَفُ المَعارِفُ لا بِها يُعرَفُ، فَذلِكَ اللّه ُ لا سَمِيَّ لَهُ، سُبحانَهُ لَيسَ كَمِثلِهِ شَيءٌ وهُوَ السَّميعُ البَصيرُ» یعنی اینگونه نیست فکر در باب خداوند تعطیل شود ولی آن چیزی که فکر به آن میرسد وجود ایمانی است، نه وجود وصفی. ما یک وجود وصفی داریم و وقتی میگوییم کتاب موجود است، این وجود وصفی است یعنی خبر من توصیفی از متن واقعیت است. امام میفرمایند وجودی که فکر ما در باب خدا به آن میرسد توصیف از عالم نمیکند بلکه توصیف ایمانی است چون اساسا صفات به واسطه خدا وصف میشود نه اینکه خدا به وسیله صفات وصف شود. معارف به وسیله خدا شناخته میشوند نه اینکه خدا به وسیله معارف شناخته شوند. اشکال این بود اگر خدا فوق وصف است چگونه خدا را بشناسیم ولی حضرت از نوعی شناخت صحبت میکنند که از روی صفات نیست چون خود صفات به واسطه خدا شناخته میشود.
امام صادق(ع) در روایتی این مطلب را بیان میفرمایند که ما قبل از مقام صفت یک معرفت دیگری داریم، آن معرفت چیست؟ حضرت اینطور مثال میزند اگر یک کسی جلوی شما باشد، اول مشاهده حاصل میشود بعد وصف یا اول وصف است بعد مشاهده؟ قطعا معرفت شاهد قبل از وصف حاصل میشود. جایی از اوصاف کسی را میشناسیم که خود شاهد مقابل ما نباشد ولی ما در محضر خدا هستیم و همهمان خدا را میشناسیم. این از معارف سنگینی است که ما در فلسفه خودمان رد پایی برای آن پیدا نمیکنیم و من فقط نمونهای از این شواهد را در کلمات علامه طباطبایی و سیداحمد کربلایی پیدا کردم.
انتهای پیام