در دنیای انفجار اطلاعات رسانه تأثیرگذار باید دارای چه شاخصهایی باشد؟ رسانههای ایرانی چه تعداد از این شاخصهها را دارا هستند و چه عواملی سبب مرجعت رسانهای میشود؟ برای به دست آوردن مرجعت خبری و ایفای نقش قوی رسانهای در ایران و جهان چه تغییراتی باید در رسانهها ایجاد کرد؟
تلاش برای بررسی و بیان پاسخهای این سؤالات موجب شد، ایکنا با موضوع «رسانه تأثیرگذار» به سراغ مجید رضائیان، استاد حوزه ارتباطات و پژوهشگر ژورنالیسم برود. وی پایهگذار روزنامه نگاری تحلیلی و از بنیانگذاران روزنامهنگاری پس از جنگ به شمار میآید. بنیانگذاری روزنامه ایران توسط او در سال ۷۳ که برای اولین بار از ماکت موضوعی و مطبوعاتی متفاوتی برخوردار بود، توانست سبک تازهای را به عنوان «سبک خبری - گزارشی» به جامعه روزنامهنگاری عرضه نماید. رضائیان تألیفات و طرحهای مهم پژوهشی مهمی را منتشر کرده که از جمله میتوان به «تیتر نویسی»، «تیترنویسی در وب»، «شیوه نامه روزنامه نگاری»، «مجموعه ۸ جلدی بررسی اطلاعات در خبر»، «مجموعه دو جلدی بررسی پیام در خبر»، «نظرسنجی درباره علل گرایش شهروندان تهرانی نسبت به اخبار رسانههای خارجی» و ... اشاره کرد.
در ادامه بخش نخست این گفتوگو را بخوانید و ببینید.
ایکنا ـ رسانه مؤثر در دنیای انفجار اطلاعات باید دارای چه شاخصههایی باشد؟
هر 15 سال تبدیل به یک مقطع جدی در ارتباطات شده است؛ وب یک، وب دو و اکنون در حال گذار به وب سه هستیم. از سال 82 تا 90 میلادی دوره همهگیری و فراگیری اینترنت بود. از سال 90 به بعد ما وارد عصر وب یک شدیم (کلمه عصر به کار میبرم و برای بیان واژه عصر دلیل دارم) و انفجار اطلاعات به این دلیل رخ داد که سه رسانه هم عرض به یک رسانه تبدیل شدند. یعنی متن، صدا و رسانه مبتنی بر تصویر، در یک رسانه به نام وب تجمیع شدند.
انفجار واقعی اطلاعات در دورهای محقق شد که در میانه وب یک، شاهد ظهور بلاگها بودیم و بلاگرها آمدند و وبلاگهای متعدد ایجاد و بعد افراد خودشان صاحب یک پیج یا رسانه شدند. اما در عصر وب یک، باید جستوجو میکردیم تا به چیزی میرسیدیم. در عصر «وب دو» یعنی از سال 2005 تا 2020 شما به جای اینکه چیزی را جستوجو کنید، خود شما پیدا یا آپ میشدید؛ با این تفاوت که همه چیز سوشال نبود و اصلاً چیزی به نام سوشال وجود نداشت بلکه رسانه (Interactive: تعاملی) یا دوسویه وجود داشت. بعد شما وارد عصری میشوید که هنوز پای سیستم هستید؛ یعنی اگر میخواهید وارد فیسبوک شوید باید پای سیستم باشید. آنجا سوشال هستید همه آنجا میآیند، شما هم وارد آنجا میشوید و گروهی حضور دارید. ولی باز هنوز اوجی که باید، اتفاق نیفتاده است تا سال 2010 که در این زمان سوشال بودن تبدیل شد به رسانههای اجتماعی و همه ما از پای سیستم منتقل شدیم به تلفن همراه. اینجا بود که سوشال بودن واقعی اتفاق افتاد.
پس در وب یک انفجار اطلاعات با وبلاگها و بلاگرها اوج گرفت. در وب دو ما از عصر انفجار اطلاعات به عصر انفجار پیام یا فکتها رسیدیم اما با انتقال از سیستم(کامپیوتر) به تلفن همراه از فکت هم فاصله گرفتهایم و پسا فکت شدیم. اما این مسئله چه چالشی را برای روزنامهنگاری ایجاد کرد؟ با این اتفاقها روزنامهنگاری و رسانه کنشگر و تأثیرگذار با مسئله صحت و سقم مطلبی که میخواست به مخاطب ارائه دهد مواجه شد. یعنی رسانه تا خواست بگوید فلان موضوع صحت و سقم دارد یا ندارد، آنچیزی که راست و ناراست بود اما مبتنی بر اینفورمیشن (information) نبود بلکه مبتنی بر یک فکت کلی بود، به مخاطب رسیده بود.
این اتفاق و شبکههای اجتماعی جزو پیشبینیهای کاستلز بود. وی مطرح کرده بود که وارد عصری میشویم که مخاطبی که دریافت کننده پیام بود، ارسال کننده پیام خواهدشد که این اتفاق هم افتاد و همه توانستند تولید محتوا کنند. همان موقع من یکی از نکاتی که در نظریه سه قلوی کاستلز درس میدادم این بود که میگفتم شبکههای اجتماعی را رسانه نمیدانم. شبکههای اجتماعی مدیا یعنی رسانه اجتماعی و وسیله ارتباطی هستند و رسانه حرفهای ربطی به این ندارد. آن موقع حرفهای من مخالفان و منتقدانی داشت که به شایستگی هم در ایران نقد شد؛ اما بعدها که به جلو آمدیم سخنرانی فوقالعادهای از کاستلز بعد از حوادث تونس و انقلاب عربی در لندن انجام شد و ایشان مطرح کردند که رسانهها و شبکههای اجتماعی دو ایراد دارند؛ فقدان سندیت، فقدان مشروعیت. سپس روزنامهنگاری به اینجا رسید که حال که اینطور است، باید ژانرمان را عوض کنیم و به سراغ یک ژانر جدید برویم.
از همان ابتدای «وب یک» ژانری در روزنامهنگاری دنیا اوج گرفت به نام روزنامهنگاریتحلیلی (Analytical journalism). در روزنامهنگاری تحلیلی برخلاف چهار ژانر قبلی(خبری، تشریحی، تحقیقی و توسعه) ژانر پنجم ایجاد شد. در ژانر روزنامهنگاری تحلیلی شما با عنصر چه چیزی (what) کار ندارید و به سراغ دو عنصر خبری آخر یعنی چگونه و چرا(how& why) میروید. در شبکههای اجتماعی هیچ موقع به پاسخ عناصر خبری چگونه و چرا نمیرسیم و حتی اگر نتایج عناصر خبری چگونه و چرا هم مطرح شود، صحت و سقم ندارد. بنابراین روزنامهنگاری درخشان ماند اما با چالشهای متعدد.
اگر ما در ایران بخواهیم روزنامهنگاری تأثیرگذار و رسانه مؤثر و کنشگر داشته باشیم باید رسانهای باشد که در رویداد (ایونت)، عینیگرا (objectivity) عمل کند. چون روزنامهنگاری هیچگاه نمیتواند پایش را از زمین بالا ببرد و همیشه یک پای روزنامهنگار روی زمین است. روزنامهنگاری objectivity عینیگرای عینی گراست. وقتی که با عینیتهای جامعه سرو کار پیدا میکنید باید به سراغ این بروید که این رویداد، چطور و چرا رخ داده است. اگر به این دو پرسش دقت کنید، روزنامهنگاران و رسانههای حرفهای خواهید داشت.
اکنون در دنیا روزنامهای نداریم که روی وب نباشد؛ روزنامه در وب است، تبلیغات هم میگیرد، در شبکههای اجتماعی هم حضور دارد، سردبیران و دبیران سرویسها هم همگی توئیتر دارند اما این رسانه وقتی میخواهد به تعقیب خبری بپردازد به سراغ دو عنصر آخر چرا و چگونه (how& why) میرود. در ایران آنچه که وجود دارد این است که به سراغ چهار عنصر خبری اول میرویم (چه کسی، چه چیزی، کجا، چه زمانی) اما به سراغ دو عنصر چرا و چگونه نمیرویم.
یکی از مواردی که بر روی آن کار کردهام و در کتاب بعدی که در دست انتشار است مطرح شده، این است که به باور من روزنامهنگاری چهار + دو، بحثهای بسیار ساده و پایهای روزنامهنگاری است اما اکنون همین بحثها به بحثهای پیچیده روزنامهنگاری تبدیل شده است، چراکه خود اینها هر کدام لایههای متعددی را به خود اختصاص دادهاند. روزنامهنگاری ایران چهار عنصره است و شش عنصره نیست. به همین دلیل تأثیرگذار نیست و مرجعیت رسانهای از ایران به خارج از ایران میرود. چهار عنصر استاتیک و دو عنصر داینامیک در روزنامهنگاری وجود دارد که روزنامهنگاری تحلیلی به سراغ عناصر داینامیک میرود. اما چرا میگوییم عناصر استاتیک و داینامیک؟ چون مکان، زمان و عامل (چه کسی، کجا، چه زمانی و چه چیزی چهار عنصر استاتیک) هیچگاه تغییر نمیکند. مگر در یک رویداد زمان و مکان و فاعلیت رویداد عوض میشود؟ کشف رابطه میان دو عنصر داینامیک با چهار عنصر استاتیک میشود به دست آوردن چگونگی یا به دست آوردن چرایی. بنابراین چگونگی و چرایی سیال (داینامیک) است و استاتیک نیست و روزنامهنگاری به سمت عناصر داینامیک رفته و به این دلیل است که مؤثر و جریانساز است.
در ایران گاهی اتفاقی افتاده و یک روزنامه که کمتر دیده میشود و با تیراژ کمتر فروخته میشود بر روی بحثی تمرکز کرده و جواب این دو عنصر را در حد خود داده و بعد تحت وب در شبکههای اجتماعی بازدیدی بیش از دو میلیون داشته است. این مسئله به این دلیل است که نیاز مخاطب معلوم است و این روزنامه توانسته به آن پاسخ دهد.
ایکنا ـ چرا روزنامهنگاری ایران دچار این اشتباه شده و از بیان چرایی و چگونگی رویدادها فاصله گرفته است؟
این پرسش دو پاسخ دارد. یک پاسخ بازمیگردد به اینکه دستگاههایی که میخواهند اطلاعرسانی کنند، یعنی منبع اطلاعات، دروازه اطلاعات را میبندند. بخش دوم به این باز میگردد که روزنامهنگاری ما باید از نظر آموزشی تقویت شود. ما از نظر حرفهای ضعیف هستیم. یعنی اگر کسی به من بگوید دلیل این موضوع این است که بخشی از حاکمیت نگاه مثبتی نسبت به روزنامهنگاری و رسانه ندارد، من میگویم خیر؛ همه علت این نیست. علت اصلی این است اما این مشکل یک علت فرعی هم دارد و آن این است که روزنامهنگار باید کار حرفهای خود را خوب بلد باشد. سطح روزنامهنگاری ما از نظر آموزشی مقداری پایین آمده است که باید تقویت شود.
واقعیت این است که دستگاهها که منبع اطلاعاتی محسوب میشوند اطلاعات را ارائه نمیدهند و روزنامهنگاری ما تبدیل شده است به «وی گفت» و «وی افزود». هر کسی هر چه خواسته گفته و هر چه خواسته افزوده است و روزنامهنگار هم به رکوردر تبدیل شده و «وی گفت» و «وی افزود» او را منتشر میکند که در آن چگونه و چرایی نیست.
چهار عنصر استاتیک هم که در دنیای امروز کاربرد دارد، لایه به لایه اطلاعات است یعنی وقتی میخواهید بروید و اطلاعاتی را از یک رویداد به دست بیاورید حتی در مورد مکان نمیگویند که فلان قرارداد در فلان هتل امضا شد. میگویند که این چندمین قرار داد از این نوع از بعد از جنگ جهانی دوم تاکنون است که در اینجا مذاکره شده و به نتیجه رسیده است. یا مطرح میشود که چند دور مذاکره اینجا صورت گرفته و به نتیجه نرسیده است. این همان مکان است؛ اما گفته میشود که لایههای قبلی اطلاعات را هم به دست بیاورید یعنی همان اطلاعات موازی یا افقی و عمومی. یعنی در دنیا هر روز آموزشهای روزنامهنگاری توسعه پیدا میکند. اکنون روزنامهنگاری همین مسائل ظاهری که 50 سال پیش هم گفته میشد، دیگر نیست و خیلی وقت است که تغییر کرده است.
اما چرا در مورد آموزش روزنامهنگاری میگویم، چون روزنامهنگار حرفهای در بسته را میتواند باز کند. روزنامهنگاران حرفهای میتوانند به نقطه مورد نظری که مخاطب انتظار آن را دارد دسترسی داشه باشند ولی علت اصلی این است که تا وقتی این نگاه و قرائت را تغییر ندهیم، روزنامهنگاری در ایران همچنان از تأثیرگذاری لازم برخوردار نخواهد بود و جایی که تأثیرگذار بوده و همه جا دیده شده زمانی است که به سراغ عناصر چگونگی و چرایی رفته و جواب گرفته است.
گاهی روزنامهنگاری میگوید برای به دست آوردن چرایی این مسئله من این راهها را رفتم و به من پاسخ ندادند. حتی خود این پاسخ موجب میشود مخاطب با روزنامهنگار ارتباط برقرار کند، چراکه خبرنگار موضوع را پیگیری کرده است. خود این کار یک بار دیگر احیا کردن آن «چرا» در مخاطب است. در کار رسانه بخشی هم جلب اعتماد مخاطب است. یعنی مخاطب میبیند که رسانه به سراغ این عناصر میرود تا تبدیل به یک رسانه قابل اعتماد و تأثیرگذار شود.
ایکنا ـ چه سازوکاری برای رساندن روزنامهنگاری ایران به روزنامهنگاری حرفهای نیاز است؟ آیا در سیستم روزنامهنگاری ایران به این موضوع توجه میشود؟
یک بخش جدی این مسئله این است که کلاً حاکمیت باید پایش را از روزنامهنگاری بیرون بکشد. در همه جای دنیا میثاقهای بینالمللی و فدراسیونها فعال هستند. فدراسیون میآید بر روزنامهنگاری نظارت میکند، مصونیت حقوقی روزنامهنگار را تأمین میکند و همان فدراسیون از روزنامهنگار میخواهد که بر مبنای این میثاقها عمل کند و پاسخگو باشد و اگر از آن میثاق عدول کرد، باید پاسخگوی آن انجمن باشد. اینکه تشکیلات درست کنید، به افراد مجوز بدهید، کاغذ بدهید و ... و در ادامه معلوم شود که بخشی از کاغذها داده شده یا داده نشده، چه قدر از بیمهها واقعی و چه قدر پوششی است و اینکه مطرح شود ما به شما مجوز میدهیم ولی اگر چنین کنید مجوز شما را باطل میکنیم! اصلاً چنین سازوکاری در رسانههای دنیا مطرح نیست.
شما باید این فدراسیون را به شکل سراسری داشته باشید. به تعبیر داخلی «انجمن سراسری» داشته باشیم و این انجمن حقوقی و صنفی باشد نه صرفاً صنفی. این انجمن در برابر قانون و در برابر کیفیت آموزش روزنامهنگاری هم پاسخگو است. مهمترین بخش هم این است که این انجمن بسترهای مصونیت حقوقی روزنامهنگار را فراهم میکند و در برابر قانون و هیئت منصفه هم پاسخگو است و اگر کسی خطا کرده باید پاسخگو باشد و اینطور نباشد که اگر کسی در حوزه دیگری خطا کرده روزنامهنگاری را سپر کند که خطای خود را بپوشاند.
مسئله بعد استانداردسازی است که سال 80 پیشنهاد آن را مطرح کردم. یعنی ما باید رسانههایمان را استاندارد کنیم. اگر کسی بخواهد وارد اتاق خبر شما شود، از او در مورد سابقه و عملکردش سؤال میپرسید و آزمون ادبیات میگیرید تا بدانید آیا فرق «میگردد» و «میشود» را میداند یا خیر. ولی برای ورود به دنیای رسانه حتی به این اندازه آزمون وجود ندارد و هر کسی به راحتی وارد رسانه میشود بدون اینکه هیچ استانداردی وجود داشته باشد.
بالاتر از آن فردی است که میخواهد رسانهای را راهاندازی کند. سابقه کاری مدیر آن رسانه به همه چیز شباهت داشته به جز کارهای رسانهای و تخصص آن کار را ندارد؛ ما میگوییم احراز صلاحیت. همه باید متعهد شویم به اینکه رسانهها را استاندارد کنیم ولی این مقدم و مؤخر است. کار اول ما استانداردسازی رسانه نیست، بلکه کار اول ما راهاندازی و احیای فدراسیون است. دخالت حاکمیت(منظورم هر سه قوه است) باید تمام شود و آن فدراسیون در برابر قانون، مجلس، قوه قضائیه و قوه مجریه که منبع اطلاع رسانی است اما اکنون درهای اطلاعات را بسته و از رسانهها نیز طلبکار است، پاسخگو باشد.
همین روند است که 60 خبرگزاری به 600 خبرگزاری تبدیل میشود و هر کسی با چند سیستم و اتاق، خبرگزاری تأسیس میکند اما مرجع خبری ما در جای دیگری است و تا اتفاقی رخ میدهد میگویند چرا رسانههایی که خارج از ایران هستند سوء استفاده میکنند؟ شما اول باید دیدگاهت را عوض کنی، منابع اطلاعاتی را باز کنی و روزنامهنگار و رسانه را از خود بدانی.
من گاهی احساس میکنم حاکمیت در رودربایستی مانده است. در قانون اساسی آزادی بیان و رسانه را نوشته اما در رودربایستی مانده که نه آزادی بیان را میتواند عمل کند و نه رسانه را قبول دارد. اکنون اگر به وزارت سمت مراجعه کنید و بگویید میخواهم کارخانه ماکارونی راه بیندازم از شما میپرسند شما چه کسی هستید و تخصص شما چیست؟ اگر بگویید روزنامهنگار هستم میگویند این فرد را بفرستید امین آباد و اگر این را بگویند نباید به من بربخورد؛ چرا من باید بخواهم مجوز تأسیس کارخانه ماکارونی را بگیرم در حالی که تخصص ندارم؟ ولی این اتفاق در رسانه میافتد.
اگر قرار است راجع به این مسائل صحبت کنیم باید شفاف باشد و راهحل هم دارد. یک بار امتحان کنیم و ببینیم جواب میدهد یا نه، باید به سراغ نگاه صنفی به روزنامهنگاری برویم.
در منبع اطلاعاتی را نباید به روی خبرنگاران ببندیم. آزادی بیان باید به معنای واقعی تجلی یابد. روزنامهنگاری که مصونیت نداشته باشد و در چارچوب آزادی بیان نتواند فعالیت کند باعث میشود اصل حیات رسانه تعطیل شود. آسیبی که اکنون رخ داده و سال به سال با تغییر دولتها هم گسترش پیدا میکند، این است که رسانههای ما تبدیل به رسانههای لشکرکشی بین این جناح با آن جناح شدهاند؛ این جریان سیاسی با آن جریان سیاسی. یعنی تقریباً میتوان گفت رسانه مستقل در ایران شاید 10 درصد وجود دارد.
گفتوگو از فاطمه بختیاری
بخش دوم این گفتوگو طی روزهای آینده منتشر میشود.
انتهای پیام