این روزها ایران اسلامی بوی شهید میدهد شهدایی که پیراهنی از لاله و یاس بر تن داشتند و عطر خوششان مستمان کرد. نزدیک به 14 روز قبل از شهادت حضرت فاطمه(س) 280 لاله بینشان و از فرزندان روحالله سفری به دور ایران را آغاز کرده و طرحی نو رقم زدند. استان مرکزی نیز از این موهب بینصیب نبود و میزبان هشت مهمان بینشان بود. همزمان با شهادت بزرگ بانوی اسلام این شهدا در اراک تشییع و یکی از آنان در مجتمع حوزوی خاتمالانبیا(ص) دفن شد. دو شهید دیگر نیز با اجرای مقدمات لازم در ادارهکل حفظ آثار استان تا سالروز وفات حضرت امالبنین(س) نگهداری شده و روز گذشته، ششم دیماه در هپکو و پتروشیمی شازند دفن شدند. پنج شهید دیگر نیز به تهران بازگشتند.
آنچه امسال بیش از تشییعهای گذشته نظر همه جلب کرد استقبال دانشآموزان و نجوای کودکانه آنان با شهدا بود. اشک این کودکان و نوجوانان دانشآموز رنگ دیگر داشت و بوی حمایت از نظام و پیروی از خطمشی شهدا را میداد. خبرگزاری ایکنای شعبه مرکزی به مناسبت حضور شهدای گمنام با مرتضی کاظمی، رزمنده دفاع مقدس گفتوگویی انجام داده است که تقدیم میشود.
ایکنا - خودتان را معرفی کرده و بفرمایید چگونه به جبهه اعزام شدید.
مرتضی کاظمی، متولد سال 40 در روستای کرهرود از توابع شهرستان اراک هستم. اولین بار در 15 مهر سال 59 به همراه سردار شهید آنجفی، سردار شهید ثامنی و شش نفر از برادران سپاه اراک و تهران و دانشجویان تربیت معلم تهران پس از پشت سر گذاردن یک دوره آموزش عملیات چریکی در پادگان شهید محمد منتظری توسط افسران نوهد عازم مناطق گیلانغرب شدیم. شهری که در لحظه ورود متوجه فرار تمام مردم با حداقل داشتهها و ابزار ضروری احساس شد و این احساس برایمان نگرانکننده بود. دشمن تا اوایل آبان سال 59 با پشت سر گذاردن قصرشیرین و سرپل ذهاب در شیار حدفاصل بین ارتفاعات شیاکوه و برآفتاب خود را به ورودی شهر گیلانغرب رسانده و پشت دیوارهای شهر برای ورود و تصرف، آرایش نظامی به خود داده بود و برای تصرف لحظهشماری میکرد.
ایکنا - چندساله بودید که جبهه اعزام شدید و با وجود سن کم خانواده مخالفت نکرد؟
در اولین اعزام دانشجو بوده و کمتر از 19 سال داشتم. پس از انقلاب فرهنگی در اردیبهشت سال 59، در معیت 42 دانشجو همچون شهید محمد سلیمانی، شهید فرید فاطمی، سیدمحمود میری، شهید غلامرضا رضایی، شهید محمد ویسمه، شهید سعید پرویزیان و ... به صورت پاره وقت در فعالیتهای جهادسازندگی سپاه حضور داشتم. حضور دانشجویان پاسدار با وجود سبقه سیاسی و انقلابی در سپاهی که آن زمان اعضایی بیشتر از تعداد جدیدالورودها نداشت بسیار حائز اهمیت بود. در همان زمان با شهید فخریزاده نیز هم دوره بودم. ایشان پس از انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه به قم رفته و پس از بازگشایی دانشگاهها در سال 62 خود را به دانشگاه شهیدبهشتی تهران منتقل کرد.
پس از انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه عضو سپاه شده و حتی پس از بازگشایی دانشگاه در سال 62 نیز به دلیل اعلام نیاز سپاه و حضور در عملیاتهای متعدد با دانشگاه مکاتباتی داشتم و تا سال 65 به دانشگاه بازنگشتم. البته با وجود زمینهها و باورهای دینی والدین و آمادگی نسبی پدر و مادر با مخالفت مواجه نشدم. همچنین اعزام بنده پس از اعزام برادر شهیدم امیر سرلشگر شهید عزیزالله کاظمی کرهرودی در 15 مهر سال 59 و اخوی دیگرم صورت گرفت. برادرم پس از پنج سال خدمت مداوم در جبهه در کسوت معاون گردان، فرمانده گردان، معاون طرح و عملیات پس از چندین بار جانبازی در عملیات «خیبر» در معیت شهید آبشناسان و سرهنگ جواد عبدیحق از نهاوند در تاریخ هشتم مهر سال 64 در جریان عملیات «قادر» به شهادت رسید.
ایکنا - از اقداماتی که در جبهه انجام میشد توضیح بفرمایید؟
فعالیتهای در دوران دفاع مقدس در حوزههای متنوع انجام میشد. رزمندگان مثل سایر مردم زندگی میکردند، اما در شرایط جنگی این اتفاقات بهگونهای دیگر صورت میگرفت. طبیعی است زندگی در شرایط جنگی نسبت به سایر اوقات از حساسیت ویژه برخوردار باشد. رزمندگان در پشت جبهه باید به صورت مداوم آموزشها و تمرینهای رزمی را آموخته و در زمان حمله از آن استفاده میکردند. با این نگاه فعالیت در پشت جبهه با روزهای عملیات تفاوت محسوس داشت.
ایکنا - از فعالیتهای فرهنگی، قرآنی و ورزشی در دوران دفاع مقدس بفرمایید؟
فعالیتهای فرهنگی و قرآنی در منطقه به صورت روخوانی، روانخوانی، ترتیل، تجوید و تفسیر انجام میشد. تشکیل گروه سرود و برگزاری کلاس درس برای نوجوانان و جوانان که ترک تحصیل کرده بودند از جمله اقدامات فرهنگی جبهه است. برگزاری کلاسهای قرآنی در سپاه، ارتش و بسیج از جمله برنامههایی بود که در زمانهای غیرعملیات و به منظور غنیسازی اوقات فراغت انجام می شد. در ادامه فعالیتهای فرهنگی و قرآنی فعالیت ورزشی همچون برگزاری مسابقات شنا، قایقرانی، فوتبال و فوتسال بیشتر در مناطق جنوب در عقبهها با حضور استانهای قم، زنجان، مرکزی و سمنان انجام میشد. آن زمان ارکان و مؤلفههای اصلی لشکر 17 علی ابن ابیطالب(ع) از این استانها بودند و رزمندگان در این لشکر علاوه بر توان رزمی بالا اتفاقات بسیار خوب ورزشی را رقم زدند.
تمام فعالیتهای صوت گرفته در جبهه فقط به جنگ و انجام عملیتهای متعدد از جمله عملیاتهای برونمرزی خلاصه نمیشد و در پارهای از مواقع باید پخت نان نیز توسط خود رزمندگان انجام میشد. دوران دفاع مقدس دورهای بود که ما به خودباوری رسیده و با همان روحیه توانستیم ایران عزیز را با بهترین شکل ممکن بسازیم. انجام فعالیتهایی نظیر تبلیغات، امور مربوط به روابط عمومی و ... از دیگر اقداماتی بود که در این راستا صورت میگرفت.
ایکنا - دفاع مقدس را چگونه تعریف میکنید.
همانطور که از نامش پیداست، این دوران، دورانی است که تمام مردم ایران از نوجوان و جوان گرفته تا سالمندان و پیرمردان، افراد بیسواد تا پزشکان و مهندسان در جنگ حضور داشته و نقش خود را در مأموریت محول شده با بهترین شکل ممکن اجرایی کردند. دفاع مقدس دفاع همه مردم ایران از همه اقوام، مذاهب و جناحهای فکری سیاسی است. مردم در مقابل دشمنان در قامت امت واحده ایستاده و از آرمانهای نظام دفاع کردند.
جنگ با پشتیبانی اصلی اولیه و نظرات نماینده شوروی سابق در مذاکرات معاهده 1975 الجزایر در خصوص حق عراق به توسعه اراضی جنوب برای بهره بیشتر از مرزهای آبی خلیج فارس و به سبب دسترسی محدود عراق به دریا و به دنبال احداث پایگاه نظامی شوروی در بندر امالقصر و برنامه استراتژیک شوروی برای دستیابی به آبهای گرم خلیج فارس از طریق عراق که تا آن زمان و حتی تا پایان جنگ جزو بلوک ورشو و به نوعی تحت الحمایه شوروی بود صورت گرفت.
از نگاه بنده مقاومت در مقابل هجمه همهجانبه دشمن و سرکوب و عقب راندن آنان با همه اعوان و انصار شرقی و غربی اعم از اروپاییها با جنگندههای میراژ و ...، دلارهای نفتی کشورهای عربی و حمایتهای مالی و تاکتیکی امریکا و به ویژه بلوک شرق مشخصا شوروی سابق اقدامی از سوی تمام مردم بود. همه دولتها حامی تجاوز عراق بودند؛ از این رو مقاومت و مدال افتخار و پیروزی متعلق به همه مردم است و مصادره آن به نفع هر جناح یا گروهی ظلم به آرمانهای وحدت آمیزست. در جنگ از دانشآموز 13 ساله گرفته تا پیرمردان و سالخوردگان هریک به نوعی سهیم هستند. بنده به شدت مخالفم که فقط 5 درصد مردم در جنگ حضور داشتند؛ چراکه با اعزام فردی از خانواده به جبهه همه اعضای خانواده به نوعی درگیر این کمبود در خانه بودند. رزمندگان در جبهه از طریق همه مردم پشتیبانی میشد و قرار براین نبوده تمام مردم به صورت فیزیکی در جبهه حضور باشند. مگر قرار بر این بوده تمام مردم در خط مقدم شهید، جانباز، مفقود یا اسیر شوند تا بتوان ادعا کرد سهمشان را ادا کردند.
دفاع مقدس یکی از مهمترین، اصلیترین و مؤثرترین راههای مقاومسازی امنیت ملی و منطقهای جمهوری اسلامی است. مقاومسازی امنیت ملی به این معناست که وقتی شما همه امتی را متحد میکنید مقاومتشان را در برابر دشمن افزایش میدهید. با حضور همه مردم اعم از شیعه، سنی و حتی ارامنه امت واحده شکل گرفت و پیروزیهای متعدد تحقق یافت. همین عوامل باعث شده تا آثار مقاومت تا امروز در جامعه جاری و ساری باشد. مردم ایران در هشت سال مقاومت بر سکوی پیروزی ایستاد و شکوه خود را به دنیا عرضه کرد.
ایکنا - آیا در گروه تعاون جبهه حضور داشتید؟ بیشتر برایمان توضیح بفرمایید.
بنده صرفا در جبهه در گروه تعاون و گروه رزمندگان نبودم، مگر در مدت زمان محدود برای انجام پارهای از برنامهها و ماموریتهای رزمی و پشتیبانی، رسیدگی به وضعیت رزمندگان، کنترل و رسیدگی به وضعیت رزمندگان در چند عملیات مشخص همچون والفجر مقدماتی، مطلع الفجر و شیاکوه برای عقب کشیدن شهدا. اولین اعزام بنده به منطقه گیلانغرب، دومین اعزام در دی ماه سال 59 به منطقه نوسود در معیت گروه 40 نفره، سومین اعزام در پاییز سال 60 به منطقه مریوان، چهارمین اعزام به منطقه عملیاتی بیتالمقدس و حضور در مراحل دوم و سوم آزادسازی خرمشهر، پنجمین اعزام در کسوت مسئول تعاون رزم منطقه غرب کشور، ششمین اعزام نیز به منطقه مرصاد بوده است.
ایکنا - از خاطرات آن دوران برایمان بگویید.
مهمترین خاطرات در مواجه با عملیات رمضان و 72 رزمنده مفقودالاثر بود. به واسطه مشکلات بسیار فراوان روحی و روانی که برای خانوادهها وارد شده بود فشار بسیار نیز بر تعاون وارد شد. پدیده مفقودیت از ابتدای جنگ مطرح شده و از همان ابتدا برای تفحص و انتقال شهدا اقداماتی نیز صورت میگیرد. شهید عزیزالله کاظمی برادر بنده در لشکر 21 حمزه و آزادسازی بخشی از کرخه برای عقب کشیدن یکی از شهدا شبانه به همراه یکی از رزمندگان اقدام به کاری خودجوش کرده بودند که قطعاً این روحیه و منش برگرفته از فرهنگ خانوادگی و بها دادن به جان و جسم رزمندگان و ادای امانت پیکر شهدا به خانوادهها بود.
قبل از تأسیس و راهاندازی قرارگاه رمضان، هنگام بازگشت از یکی از عملیاتهای برونمرزی در شهر سیدصادق عراق و پس از بررسی محل شنود و استخبارات منطقه سلیمانیه و سیدصادق عراق، حمله ایرانیان با بازگشت ما همزمان شد که در این لحظه با پشتیبانی بالگردهای عراقی در منطقه ارتفاعات شرق خرمال و دره شیطان از نیروهای عراقی مواجه شدیم. در آنجا گروههای عراق حضور داشتند، اما با کمک و خواست خدا و ایجاد حفرهای که از باران شب گذشته ایجاد شده بود از تشنگی و مرگ نجات پیدا کردیم. پس از انجام مأموریت و شکست محاصره رها شده و به محل مورد نظر بازگشتیم. عکسالعمل نیروهای خودی نسبت به تحرکات دشمن باعث شد ما را به خلاصی و نجات برساند.
یکی از تلخترین خاطرات به مرداد سال 61 و به جریان عملیات رمضان و مفقود شدن شمار بسیاری از رزمندگان اصفهانی و اراکی بازمیگردد. در این عملیات 72 رزمنده مفقود شد و تشییع 72 تابوت خالی روی دوش مردم اراک بسیار دردناک بود. در جریان مفقودیت عوامل مختلفی تأثیرگذار بود. بهطور مثال در جریان عملیات «مضان» یگان لشگر 14 امام حسین(ع) اصفهان و گردانهایی از لشکر 17 به ویژه گردان علی ابنابیطالب(ع) که عمدتا رزمندگان این یگان را رزمندگان استان مرکزی تشکیل داده بودند از معبر دشمن که به ظاهر بدون نگهبان بود عبور کردند، پس از قرار گرفتن در پشت دشمن قبل از اینکه بتوانند اقدام مؤثری انجام دهند به یک باره از پشت سر خود با هجوم تسلیحات سنگین دشمن از همان مواضع مثلثی مواجه شدند. بدیهی است در چنین شرایطی دشمن از ترس حضور نیروهای ایرانی آنان را با حرص و ولع بسیاری را به شهادت رساند یا به اسارت در آورد.
همچنین دشمن به علت خباثت و رفتارهای صرفا نظامی و غیرانسانی به عمد آمار اسرا را اعلام نکرده و اسامی اسرای ایرانی به صورت قطرهچکانی از طریق رادیو عراق اعلام میشد. دشمن با استفاده از ترفندهای جنگ روانی سعی داشت خانوادههای ایرانی را برای شنیدن خبری از عزیزان خود پای رادیو و تبلیغاتشان بنشانند و ضمن تحت تأثیر قرار دادن احساسات خانوادهها احساس آنان نسبت به تداوم جنگ را فراهم کند. در کنار این اتفاقات همزمان صحنههای سوزناک دفن جعی شهدا در گورهای دسته جمعی با ابزار مهندسی مانند لدر و بلدرز از دیگر اتفاقات تلخی است که با آن مواجه بودیم. تا اینکه پس از سالها و اقدامات تفحص پیکرشان پیدا شود. یکی از عوامل مفقودیت پراکندگی سازمانی، اتفاقات حین عملیات و دورافتادن یگانها و نیروها از یگان اصلی است.
سپاه اراک به گروه تعاون توجه ویژه داشت. نیروهای تعاون برای تفحص و انتقال شهدا تمیهداتی اتخاذ میکردند که این اقدامات برای کل کشور ابلاغ میشد. عدم انتقال شهدا از مناطق جنگی تبعات روحی و روانی بسیار برای خانوادهها به دنبال داشت و مهمترین تبعات انتظار خانوادهها به امید بازگشت عزیزان بود. گاه داستانها یا اخبار اشتباهی در مورد شهدا شنیدهایم و این اخبار به این انتظار درناک شدت میبخشید. گاهی شهدا نام دیگری داشتند که با نام دیگری اشتباه میشد و این اتفاق برای بنده نیز اتفاق افتاد. بعد از عملیات بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر شهیدی همنام بنده تشییع شد که این خبر موج نگرانی را در خانواده ایجاد کرد.
ایکنا - آیا با اتمام جنگ گروه تعاون به کار خود ادامه داد در این مورد توضیح دهید.
با وجود اینکه سالها از جنگ میگذرد، اما فعالیت این گروه همچنان ادامه دارد. هنوز هم تعاون با مأموریتهای قبلی تکلیف دارد. این گروه تفحص شهدا، رسیدگی به وضعیت شهدا در عملیاتهای برونمرزی نقشآفرین است، حتی اگر بهعنوان تعاون هم نباشد. رسیدگی به وضعیت و آمار شهدا تکلیفی اعتقادی است که از صدر اسلام وجود دارد و تا امروز ادامه دارد.
ایکنا - نقش واحد تعاون در جنگ چه بود؟
همراهی با رزمندگان در تمامی عملیاتها یکی از مأموریتهای واحد تعاون بود. این واحد ضمن وظایف رزمی و مواجهه با نیروی ها و تجهیزات، وظیفه تفحص، انتقال و گردآوری شهدا در شرایط آفندی و پدافندی را برعهده داشتند. این واحد در برههای از زمان در بخش رزمی تیپ 26 انصارالمجاهدین، بخش غیررزمی در پشت جبهه در ارتباط با تعاونهای استانی فعالیت میکرد. این واحد نیروهای مورد نیاز گردانها و تیپها را برای زمان حمله تأمین، سازماندهی و پشتیبانی میکرد.
همچنین در غیرزمان عملیات وظیفه صدور و تحویل پلاک و نگهداری وسایل، پیگیری مکاتبات و ارسال مراسلات به خانوادهها را برعهده داشت. در زمان جنگ نیز برنامهها تابع شرایط سخت بود. تا مدتها قبل از تشکیل بهداری و تاسیس معاونت بهداری این تکالیف برعهده واحد تعاون بود و در سال 64 و 65 این وظیفه از تعاون تفکیک شد. در سازمان رزم در معراج، یگان و قرارگاهی بود که وظیفه شناسایی، دستبندی و انتقال پیکر شهدا به محل سکونتشان را عهدهدار بود. اگر تعداد شهدا بالا بود برای جلوگیری از ازدحام خانوادهها و بستگان پیکر شهدا به سردخانه منتقل میشد. همچنین ثبت اطلاعات و آمار رزمندگان، تهیه و توزیع کارت شناسایی، تهیه پلاک و پیگیری از وضعیت مجروحان و درمان از دیگر تکالیف واحد تعاون است. حتی کشتهشدگان عراقی را که در خاک ایران مانده بودند با حفظ حرمت و شأن انسانی به خام میسپردند. ارتباطات و تعامل با بنیاد شهید و استفاده از حمایت واحدهای سپاه برای امور تعاون و ارتباطات غیرسازمانی همچون با اداره پست از دیگر اقدامات صورت گرفته است.
ایکنا - ناگفتههای جنگ از نگاه شما چیست؟
ناگفتههای دفاع مقدس به تدریج بیان خواهد شد، اما آنچه تاکنون گفته و نوشته شده با توجه به محدودیتهایی که داریم قابل توجه و ارزنده است. رزمندگان، مفقودان ارتشی، شهدای سنگرسازان بیسنگر از جمله ناگفتههای این دوران است که باید بیشتر به آن پرداخت.
انتهای پیام