به گزارش ایکنا از قزوین، پنجاهوششمین مراسم خاطرهگویی و گرامیداشت شهدا با عنوان «با این ستارهها» به یاد شهدای عملیات کربلای چهار و پنج در دفاع مقدس شب گذشته، 25 دیماه با حضور جمعی از رزمندگان دفاع مقدس در آستان مقدس امامزاده علی(ع) شهر قزوین برگزار شد.
در ابتدای این مراسم حجتالاسلام والمسلمین مرتضی کریمی، رئیس اداره اوقاف و امور خیریه شهرستان قزوین در این مراسم گفت: هر جامعهای برای رسیدن به اهداف والا و ارزشمند، نیازمند آن است که افرادی مؤمن و متعهد از جانگذشته، خود را فدای دستیابی اهداف آن کنند. شهدا و جانبازان همان جانبرکفان بودند که از نوجوانی ۱۵ ساله تا پیرمرد ۸۰ ساله در جبهههای نبرد حق و باطل حضور یافته و با نثار زندگی خود از کیان و آرمان انقلاب اسلامی دفاع کردند.
رئیس اداره اوقاف و امور خیریه شهرستان قزوین در سخنان خود با اشاره به حوادث دیماه بیان کرد: اوقاف قزوین همزمان با چهارمین سالگرد سردار دلها با برپایی موکب در زادگاه شهید سلیمانی، خادم و پذیرای خیل عظیم عاشقان و دلدادگان مکتب شهید سلیمانی بود.
در ادامه مراسم مرتضی افشار، جانباز و رزمنده دفاع مقدس اظهار کرد: عملیات کربلای چهار، کربلای بچههای قزوین بود. قزوین با سه گردان محمد رسولالله(ص)، علی بن موسیالرضا(ع) و حضرت زهرا(س) در این عملیات حضور داشت. رزمندهها در این عملیات بسیار جانفشانی کردند، اما گمرک خرمشهر به قتلگاه شهدا تبدیل شده بود.
وی بیان کرد: میگویند عملیات کربلای چهار لو رفته بود، شما بگویید کدام عملیات لو نرفته بود؟ با وجود امکانات شنودی، اطلاعاتی و ماهوارهای دشمن مگر میتوانستیم عملیاتی را پیش از اقدام به آن مخفی نگه داریم. نیروهای صدام منور میزدند، منطقه نورانی بود و همه چیز لو رفته بود. همه میدانستند که آن شب به مسلخ عشق میروند، اما کسی پا پس نکشید و عاشقانه و محکم و استوار وارد عملیات شدند.
این رزمنده دفاع مقدس ادامه داد: عملیات کربلای پنج، 15 روز بعد از کربلای چهار با ساماندهی نیروها و با رمز یا زهرا پا به میدان گذاشت و پیروز شد تا آن گردانهای آسیبدیده کربلای چهار اتفاق بزرگی را رقم بزنند و انتقام خون همرزمانشان را بگیرند. در کربلای پنج دشمن بسیار آسیب دید، به نحوی که ۴۵ هواپیمای جنگی آنان منهدم شد و بیش از دو هزار و 700 نفر از نیروهایشان به اسارت درآمدند و نیز رزمندگان اسلام توانستند تا ۱۵ کیلومتری بصره پیشروی کنند.
وی ادامه داد: شهید محمدحسین اکبری رضاییفرد، فرمانده گردان امام رضا(ع) و از شهدای شاخص عملیات کربلای پنج است. فرماندهی محبوب، خوشرو، مدیر، مدبر، آموزشدیده که در عین حال بسیار محجوب بود. پیشبینیهایش در طراحی عملیات معمولاً راهگشا بود و درست از آب در میآمد. فرمانده شهید احمد کاظمی به حضور او بسیار دلگرم بود و همیشه میگفت بچههای گردان امام رضا(ع) شیرمرد هستند.
این رزمنده سالهای دفاع مقدس اظهار کرد: معمولاً وقتی خطی شکسته میشد فرماندهان پشت بیسیم امکانات و نیروهای تازهنفس درخواست میکردند، اما اکبری رضایی اینها را نمیخواست با تکیه بر توان و امکاناتی که برایش مانده بود کار را پیش میبرد، مدیریت میکرد و خونسرد بود. فرمانده اکبری رضاییفرد پیشبینی کرده بود که همراه بیسیمچی خود به شهادت میرسد، آن بیسیمچی شهید اکبر آذربایجانی بود، دانشجویی که انس عمیقی با قرآن داشت، در لحظه اذان تحت هر شرایطی بالای خاکریز میرفت و اذان میگفت.
وی بیان کرد: یک روز با هم مشغول صحبت بودیم که گفت اینبار که به قزوین رفتم تمام کارهایم را انجام دادم، بعد به مشهد و پابوس امام رضا(ع) رفتم، درد دل کردم و حاجت خواستم و ما با هم به توافق رسیدیم، این شال را در حرم تبرک کردم، به گردن گره زدم تا با شهادتم امام رضا(ع) بیاید و این گره را باز کند.
این رزمنده قزوینی گفت: یک روز اذان صبح شد، اما صدای اذان اکبر آذربایجانی از روی خاکریز نیامد، به سنگر رفتیم و دیدیم که گلدانی خمپاره ۱۲۰ منور، میان اکبری رضاییفرد و اکبر آذربایجانی به زمین خورده و هر دو را به شهادت رسانده بود و باز هم پیشبینی فرمانده اکبری رضاییفرد درست از آب درآمده بود و با بیسیمچیاش به شهادت رسید که با شنیدن خبر شهادتش، شهید احمد کاظمی گفت: «اکبری جان در حساسترین مرحله جنگ ما را تنها گذاشتی.»
در پایان این مراسم مهدی سلحشور، مداح اهل بیت(ع) اظهار کرد: اینجا صحبت از عشق است، شهدا صدها خصیصه نیک دارند، اما در رأس آنها عشق به اباعبدالله(ع) است که آنان آنقدر زیبا دلبری کردند که امام حسین(ع) خریدارشان شد.
وی در پایان گفت: در ایام حضورم در جبهه، رزمندهای به نام عبدالوهاب قاسمی را میشناختم، در یکی از عملیاتها بود که دیدم در اثر اصابت ترکش روی زمین افتاده، قطع نخاع شده و در تیررس دشمن قرار دارد، کنده درختی را به سمتش کشیدم تا کمی در امان بماند، کنارش زانو زدم نشستم تا ببینم کاری ندارد. به سختی سخن گفت که اگر وقت داری دو بیت در مصیبت امام حسین(ع) و یارانش برایم بخوان، هنوز دو بیتم به پایان نرسیده بود که عبدالوهاب در کنارم به شهادت رسید.
انتهای پیام