در آغاز، کلمه بود؛ بخوان به نام خداوندت. کلماتی که نبی(ص) در شأن آنان فرمود: «مَأدَبَةُ اللهِ»اند. در میان آنها هم فقه میتوان یافت، هم تاریخ؛ هم اخلاق است و هم کلام. از گلستان هر فضیلتی، گلی در این چمن است. در این خان کریم انواع اطعمه برای اصناف خلائق از اطفال اَبجدخوان تا فهول و شیوخ موجودند. شیرازۀ این اوراق، و نخ ناظم این آیات، هدفی غائی است: دستورالعمل انسان در سیر قرب الی الله. این متن صامت با صدای علی(ع) خوشتر است. گفته است نماز بگزارید، اما چگونگی آن را باید در سنت احمدی و سیره علوی فراگرفت. این دلیل راه، بیراهنما به مقصد نخواهد رسید. برای غواصی در بطون این دریای عظیم و صید گوهرهای معنا باید دست به دست راهنمایانی داد که لباب را به دست طلاب دهند.
نیکوخوانان و خوشصدایان امت اسلام شهره به «قُرّاء» بودند. رفته رفته چنان بر تعدادشان افزوده شد. سرپوشی به نام «بُرنُس» بر سر گذاشته و گاه اصحاب «اصحاب بَرانِس» نامیده میشدند. قاریان در سراسر سرزمینهای اسلام پراکنده بودند و بیش از همه در کوفه. در سیاست دخالتی نداشتند. آموزگاران قرآن بودند و مبلغان دین. گسترش اسلام در شبه جزیره عربستان و در میان قبایل بدوی را میتوان مرهون تلاشهای آنان دانست. سفیران پیامبر رحمت بودند که با لحنی خوشآواز، آیات وحی را میخوانند تا قلوب خلائق متوجه نور حقایق شود.
پس از رحلت نبی اکرم(ص) پشتیبانان نهال اسلام در عرصه تبلیغ و مجاهدینی شجاع در عرصه جهاد بودند. اسلام، سنت نبوی بود و کلام الهی. کلام را با صدای خوب میخوانند و سنت را زیسته بودند. اما در عهد خلافت عثمانی بر او شوریدند. چون قول و فعل او را نه مطابق با کلام الله یافتند نه سنت رسول الله(ص). عثمان، خطاب عتابآلود قاریان را تاب نیاورد و آنان را تبعید کرد. پس باز بر او شوریدند. با شمشیرهای آخته بر او تاختند و در خیزش مسلمین در قتل عثمان شرکت کردند. از این ایام بود که «قراء» علاوه بر وجهه فرهنگی و تبلیغی، وجه سیاسی هم یافتند. پس از رجوع مردم به امیرالمؤمنین، قراء نیز با حضرتش بیعت و به خیل سپاهیان او پیوستند. جنگاورانی دلیر و دلاورانی بیباک بودند. شمشیر دو دمی که عدهای با امیرالمؤمنین ماندند و عدهای بر او شوریدند؛ آنان که در جمل و صفین پا در رکاب علوی داشتند، ناگاه خوارج نهروانی شدند.
با علی(ع) در بدر بودن شرط نیست
ای برادر نهروان در پیش روست
عبرتها بسیارند و عبرتگیران اندک. آنان که قرآن را رها و صرفاً دست به دامان اهل بیت شدند، به ورطه غلوّ افتادند؛ و آنان که در مکر اموی، قرآنهای بر نیزه شده را بر قرآن ناطق ترجیح و او را وادار به پذیرش حکمیت کردند، خوارجی شدند که در نهروان به ستیز با امام و خلیفه خود برخاستند. این دو امانت - قرآن و عترت - در کنار هم آدمیان را به صواب راهنمایی میکنند.
طبق حدیث ثقلین که بسیاری از محدثین شیعه و سنی آن را نقل کردهاند، قرآن و عترت در راه هدایت مکمل یکدیگر هستند. نه با تمسک به قرآن و رها کردن اهل بیت میتوان به تقرب الهی رسید و نه با توسل به اهل بیت و رها کردن قرآن. نهجالبلاغه که در افواه، شهره است به اخالقرآن نشاندهنده نگاه عمیق امیرالمؤمنین به این کتاب آسمانی است. «إِنَّ اَلْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ لاَ تَفْنَی عَجَائِبُهُ وَ لاَ تَنْقَضِی غَرَائِبُهُ وَ لاَ تُکْشَفُ اَلظُّلُمَاتُ إِلاَّ بِه» (خطبه 18) به راستی که قرآن در ظاهر نیکو و در باطن عمیق است. عجائب آن از بین نمیروند و اسرار او پایان نمییابند. و تاریکیها جز با او آشکار نمیگردند.
مجتبی عابدی
انتهای پیام