حکایت نوروز نگارین در هیچ دیاری به اندازه مزارشریف با نام علی(ع)، گلزارهای سرخگون و نیایشهای معصومانه سرشته نیست. مردم مزارشریف و دیگر مناطق افغانستان، حتی مردمانی از دیگر کشورهای حوزه نوروز و جهانگردانی که با نوروز نسبتی ندارند، در سپیدهدمان روز اول بهار گردهم میآیند تا آیین «میله گل سرخ» یا «ژندهعلی» را به جای آورند. این جشن نوروزی تا چهلمین روز بهار، یعنی تا اوایل اردیبهشت ادامه دارد.
«میله» یا «ژنده» در گفتار مردم مزارشریف به معنای درفش است و به درفشی اشاره دارد که در همان روز اول فروردین در جوار مسجد کبود یا بقعه منسوب به علی(ع) افراشته میشود. درفش درازای بسیاری دارد، رنگبهرنگ است و با تکههای نقره، پارچههای ابریشمی و گلهای سرخ خوشبو تزئین شده. این «میله گل سرخ» یا «ژندهعلی» سدههای متمادی است که طبق آدابی ویژه به دست مردم باورمند کوچه و بازار، مردمی که علی(ع) همواره مونس و امانشان بوده است، برپا میشود.
مردم این پرچم را در حالی به اهتزاز و جنبش درمیآورند که در باورشان، نمادی از درفش علی(ع) و همچنین درفش کاویانی است که کاوه آهنگر آن را بر ضد ستمگری ضحاک ماردوش برافراشت. درواقع، این درفش که در میانه دعاها و درودهای پاک و زمزمههای سرخوشانه آنان افراشته میشود، با دو شخصیت دینی و اسطورهای پیوند دارد که هر دوی آنها در فرهنگ مردم به خصایصی چون دادگری و قهرمانی معروفند.
باورمندی به آرمیدن علی(ع) در مزارشریف و احترام به بقعه او در آغازین روز بهار به سلسلهای از داستانها و قصههای عوامانه بازمیگردد که در ارتباط با بخشی از آنها مستندات تاریخی، مستنداتی که تمامی مسلمانان تأیید کنند، وجود ندارد؛ اما از همان قرون نخستین اسلامی گروهی از مردم مسلمان به خاکسپاری امام اول شیعه در این منطقه از افغانستان که پارهای از خراسان پهناور و ایران خودمان بود، اعتقاد داشتهاند.
مردم در منطقه مزارشریف که نامش «خواجه خیران» یا «خواجه حیران» بود و اسم کنونیاش برآمده از ماجراهای مسجد کبود است، چنین باور داشتهاند که ابومسلم خراسانی پیکر علی(ع) را به سرزمین آنان آورد. به اعتقاد آنان، وقتی ابومسلم علیه بنیامیه به پا خاست، نامهای به امام صادق(ع) نوشت و از او تقاضا کرد تا خلافت را به عهده بگیرد. در همین نامهنگاریهای ابومسلم و امام ششم شیعیان بود که توافق میشود برای جلوگیری از آسیب دیدن پیکر علی(ع) و حمله به آن از سوی بنیامیه، پیکر مطهر بهطور موقت در منطقه بلخ که مرکز امروزی آن مزارشریف است، به خاک سپرده شود. ابومسلم پیکر را مخفیانه به خاک میسپارد و پیش از آنکه کسی به مکان واقعی آن، یعنی بقعه کبود کنونی پی ببرد، از دنیا میرود.
اما این داستان از خاطرهها و دلهای ساده و حزین شیفتگان علی(ع) نرفت. دستکم گروهی از آنها همواره باور داشتند که در دیاری مقدس و آسمانی قدم برمیدارند، چون خاک آن پذیرای پیکر امام اولشان بوده است. آنان سالیان دراز با این رؤیا و خیال شیرین اما غمناک زیستند و همواره امیدوار بودند که اعجاز شود و به مکان واقعی آرامگاه علی(ع) پی ببرند.
این آرزوی دلهای منتظر در دوران سلجوقیان و اواخر قرن پنجم هجری قمری تحقق یافت. قبری در این زمان شکافته شد که اعتقاد داشتند پیکر علی(ع) است. مزار همواره در اتاقی خشتی و ساده محل زیارت مردم بود، اما با حمله مغولان در قرن هفتم و وحشت مردم از اهانت به پیکر علی(ع)، همان اتاقک بیپیرایه را نیز مسلمانان تعمداً با خاک یکسان کردند تا نظرها را جلب نکند.
آیین «میله گل سرخ» یا «ژندهعلی» که امروزه مرسوم است، به یافتن پیکر امام در دوران حکومت تیموریان بازمیگردد. از این زمان، یعنی قرن نهم هجری قمری مکانی شناسایی شد که باور داشتند همان اتاق خشتی است، اما دیگر نگذاشتند خشتی بماند. از این پس، تیموریان به زیباسازی این مکان توجه ویژه کردند و بر ابهتش افزودند.
از همین دوران تیموری، چون باور داشتند که در روز اول نوروز علی(ع) به خلافت مسلمانان جهان رسیده است، مصمم شدند تا هرساله در پناه بارگاه او سال نو را جشن بگیرند و راز و نیازهای خویش را در بهترین لحظه سال از والاترین شخصیت زندگیشان بخواهند. ایرانیان نیز به این بقعه همواره توجه خاصی داشتهاند؛ بهطوری که در نوروز ۱۳۹۱ شمسی ضریحی به مسجد کبود هدیه داده شد که هنر دست صنعتگران اصفهانی بود.
نسیم خلیلی، تاریخنگار کشورمان و نویسنده کتاب «قهرمان مردم»، در تحلیل وجود چنین آیینهایی در بین پیروان اسلام و درباره علی(ع) تأکید دارد که باید به این شخصیت از دو مسیر متفاوت نظر کرد. علی(ع) در بین مردم شخصیتی دارد که تاریخی است، روایتهای معتبر به آن شکل میدهد و در پیوند با دین رسمی است؛ اما همپای آن و در درازنای تاریخ، شخصیت علی(ع) با دینی عامیانه و نامرئی و نیز برساختههای مردم کوی و برزن ارتباط یافته؛ شخصیتی که به هر روی قهرمان، نجاتبخش، همدم، درمانگر و امیددهنده مردم است.
به جز برافراشتن درفش که جزئی جدانشدنی از آیین «میله گل سرخ» یا «ژندهعلی» است، آداب و سنتهای دیگری در مدت برپایی آن اجرا میشود. مقدمه همه این رسوم، روبیدن شهر مزار و آراستن آن، خاصه مسجد کبود است. علی دهباشی از پژوهشگران فرهنگ و تمدن ایرانی در کتاب پربرگ و پرنکته خود موسوم به «نوروز» چنین نقل میکند: «اهل کسبه و بازار، دکانها، آپارتمانها و سراهای خود را رنگ و نقاشی میکنند و مغازهها را به انواع آیینهها و مناظر زیبا، قالیچههای نفیس، چینیهای فغفور و جانان و انواع دیگر، پارچههای زربفت و سوزنیهای پرنقش و نگار و سایر اشیای قدیمی و قیمتی میآرایند. حرم مطهر و چهار گوشه روضه مبارک را با انواع چراغها و فانوسها و قندیلها و چلچراغها، چراغ میکنند.»
طلب حاجتهای کوچک و بزرگ نیز بسیار باب است. مردم بیش از زمانهای دیگر به مسجد کبودین مزار رو میکنند و با دلهای پرخواهش و نزار و درمانده، اما امیدوار به درگاه علی(ع) که سخی است، راز و نیاز میکنند. اگر بدانند که بیماری شفا یافته یا هر منتظری به آرزویش رسیده است، به دیدارش میروند و بر اساس باورها و سنتهایشان تبرک میجویند تا علی(ع) گوشهچشمی هم به آنان داشته باشد. پختن نذری و مهمانکردن مردم به انواع خوراک محلی نیز برای برآورده شدن حاجات، معمول است.
معرکهگیری و نمایش نیز در این مدت هواخواهان بسیاری دارد. بیشتر این اجراها که خیابانی هستند، با تکیه بر شخصیت علی(ع) و زندگی قهرمانانه اوست. درواقع، مروری عامیانه بر تاریخ زندگانی امام اول شیعیان به حساب میآید. قصهخوانی و داستانگویی نیز مورد توجه حاضران در آیین اخیر است که اینها نیز به قلمرو زیست علی(ع) و البته روایتهای نوروزی یا بهطور کلی بهاریهها وارد میشوند.
پایکوبی در دامان گلهای سرخ مزار، شعر و ترانهخوانی نیز در این رویداد سرشته با باورهای ملی و دینی مرسوم است. چنانکه مردم، مردمی که نوروز را جشن سرزندگی میدانند، سرودهای نوروزی چون «روز نوروز بچینم گل سرخ» را اجرا میکنند. شاید خاطرهانگیزترین آنها که دنیا سرزمین افغانستان را با آن میشناسد، ترانه محلی «ملا ممد جان» باشد. این ترانه شرح حال انسانی سوختهدل، غمدیده و منتظر است. راوی این ترانه از دردش سر به کوه میگذارد و با فریادی که برآمده از امیدواری اوست، با علی(ع) دردودل میکند تا دل ناشادش را شادی و زخمش را التیام دهد؛ آن خرمی و مرهمی که جز در آستان علی(ع) پیدا نمیشود.
منابع:
ـ خلیلی، نسیم (۱۴۰۲)، «قهرمان مردم: علی(ع) در بینامتنیت متون رسمی و فرهنگ عامه تاریخ میانه ایران»، تهران: سنگلج.
ـ دهباشی، علی (۱۳۸۸)، «نوروز»، تهران: شرکت نشر نقد افکار.
ـ عابدوف، دادجان و بهرام امیراحمدیان (۱۳۹۵)، «آداب، آیینها و باورهای مردم افغانستان»، تهران: ندای تاریخ.
ـ هاشمیمقدم، امیر (۱۳۹۶)، «سفر به سرزمین آریاییها: سفرنامه افغانستان»، تهران: سپیدهباوران.
مونا فاطمینژاد
انتهای پیام