به گزارش ایکنا، جلسه تفسیر قرآن محمدعلی انصاری، مفسر قرآن کریم، شب گذشته 11 آذر ماه با محوریت سوره تغابن در فضای مجازی برگزار شد که گزیده مباحث آن را در ادامه میخوانید؛
ابتدای این سوره با مقوله تسبیح با تمام گستردگی زمانی و مکانی آن آغاز شد است. آنگاه انحصار ملک به پروردگار بیان شد و سپس فرمود: «هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ فَمِنْكُمْ كَافِرٌ وَمِنْكُمْ مُؤْمِنٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ». جلسه گذشته اشارهای به تقسیم انسانها در قبال آموزههای الهی شد. در آیه سوم فرمود: «خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ».
در ابتدا کلمه سماوات و ارض میآید که حاکی از فراگیری خلقت و آفرینش الهی است، یعنی خداوند تمام کائنات و وجود و تمام هستی را آفریده است. بنابراین کلمه سماوات و ارض معادل همه آفرینش است. حرف باء در «بالحق» میتواند بای سببیت و علیت باشد یعنی آسمان و زمین را به سبب حق آفرید، میتواند بای مقارنه باشد یعنی مقارن و همراه با حق آفرید. کلمه حق به معنای امری است که لازم و بهجاست، ارزشمند و مفید است، پایدار و ماندگار است. این سه نکته در کلمه حق وجود دارد.
وقتی در کاربرد کلمه حق در قرآن نگاه میکنیم مظهر حق، کمال حق به تمام معنا، حضرت حق و خداوند سبحان است. ذات ثابتی که تمام کمال و فضیلت و ارزش برای اوست حضرت حق است. آنچه از سوی خداوند میآید و هر آنچه نسبتی با خدا دارد هم حق است: «الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ». هر عقیدهای که نسبتی با ذات حق دارد عقیده حق است، هر گفتاری از سوی خداوند آمده است حق است و هر عمل و رفتاری که منطبق با موازین الهی است عمل حق است.
در این آیه شریفه سخن این است که خداوند بر اساس حق و حقیقتی آفرینش را آفریده است. برای درک این معنا باید مجموعه موازی از آیات را کنار هم بچینیم تا دقیقا متوجه شویم آیه به چه حقیقت مهم و عظیمی اشاره میکند. این آیه به ما نشان میدهد که انسانها در کجا هستند، چرا آمدند و به کجا میروند.
در قرآن در باب آفرینش موجودات از جمله انسان، چهار عنوان از آفرینش الهی سلب میشود. اولین عنوان «باطل» است: «وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا». باطل یعنی امر بیثبات غیر ارزشمند و غیر ضروری. سادهترین ترجمه برای باطل امر بیهوده است. عنوان دوم «عبث» است: «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ». کلمه عبث یعنی کاری که ممکن است با درایت و حکمت شروع شود ولی ادامه پیدا نمیکند و میانه کار رها نمیشود. عنوان سوم «لعب» است: «وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ». لعب یعنی بازی به خصوص بازیهای کودکانه که هدف بلندی در پی ندارد. عنوان چهارم «لهو» است: «لَوْ أَرَدْنَا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْوًا لَاتَّخَذْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ كُنَّا فَاعِلِينَ». لهو به معنای امری است که موجب سرگرمی میشود؛ چیزی که انسان را باز میدارد. این چهار عنوان از آفرینش سلب میشود و به جای آن کلمه «حق» میآید.
با این واژگانی که گفتیم یعنی باطل، عبث، لعب و لهو مشخص میشود مراد از کلمه حق و تاکید بر کلمه حق این است که خداوند این آفرینش را غایتمند و هدفمند آفریده است. شما در این خلقت سرگردان و متحیر نیستید، شما به غایت و هدفی به وجود آمدید کما اینکه تمام اجزای هستی اینچنین است.
تجلی حقانیت آفرینش از نقطه صفر آغاز میشود. جناب موسی به فرعون رسید و گفت: «رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى» پروردگاری که ما از سوی او آمدیم هر پدیدهای را با تمام ظرفیتها و نیازمندیهای لازم او برای رسیدن به هدفش، خلق کرده است. سپس آن مخلوق را در مسیری که قرار است انجام وظیفه کند و به غایت برسد قرار داده است. هم مرحله تجهیز در خلقت را مطرح میکند و هم استمرار آن در نظام آفرینش. بنابراین خدا هر موجودی را آفریده مبتنی بر تقدیر و حکمت بوده است. هر پدیدهای اجزایش نظم درونی با هم دارند. اگر این پدیده را با پدیدههای دیگر مقایسه کنید نظمی میان آنها میبینید. کل نظام را میبینید که هارمونی کامل دارد، این ظهور حقانیت خداوند است.
خلقت با حق آغاز میشود، پایانی هدفمند نیز برای خلقت متصور است. از آغاز تا پایان، همه پدیدهها در مسیر صحیح در حرکت هستند که نام آن هدایت الهی است. پایان همه موجودات از جمله انسان مشخص است: «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ». در آیه دیگری میخوانیم: «وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ». برخی میپرسند یعنی خدا انسان را برای نماز و روزه آفریده است؟ خیر، این عبودیت به معنای عبادت نیست بلکه به معنای بندگی و عبد شدن است. انسان آفریده شد تا به مقام عبودیت برسد یعنی به جایی برسد که از تمام وجود خویش تهی و از اسما و صفات الهی مملو و سرشار شود. به جایی برسد که قائم مقام و نائب مناب الهی در آفرینش و در خلقت در میان تمام پدیدهها و موجودات شود. انسان آفریده شد تا در حد بشری قدیر باشد، علیم باشد، خبیر باشد منهای آن صفاتی که خاص خداوند است. این ظرفیت را خدا به این موجود داد، به هیچ موجود دیگری این ظرفیت را نداده است. انسان به جایی میرسد که اسما و صفات الهی در وجود او متبلور میشود و میتواند در آفرینش خداگونه کار کند. مرزهای پایانی وجود انسان اتصاف به این صفات است.
آیه فرمود: «خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ». ابتدا حقانیت کل خلقت بیان شد، سپس به یکباره سخن از انسان به میان آمد و فرمود شما را به نیکویی تصویر کرده است. بارها در قرآن میبینیم خداوند تمام آفرینش را یک طرف مطرح میکند، انسان را یک طرف دیگر؛ «وَفِي الْأَرْضِ آيَاتٌ لِلْمُوقِنِينَ وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ». این «صورکم» مرادش صورتبخشی مادی و چهره نیست بلکه منظور، تمام وجود است. وقتی انسان به خودش برمیگردد و طراح خودش را خداوند میداند چه شادمانی در پی دارد؟ تمام وجود او آثار صنع و تصویرگری حضرت پروردگار است.
اساسا خداوند در قرآن در مورد هر دو بعد انسان یعنی بعد جسمی و روحی انسان این حسن تصویر را مطرح میکند: «ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ؛ آنگاه نطفه را به صورت علقه درآورديم پس آن علقه را [به صورت] مضغه گردانيديم و آنگاه مضغه را استخوانهايى ساختيم بعد استخوانها را با گوشتى پوشانيديم آنگاه [جنين را در] آفرينشى ديگر پديد آورديم آفرين باد بر خدا كه بهترين آفرينندگان است».
انتهای پیام