به گزارش ایکنا، محمدجعفر رضایی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه قرآن و حدیث، 20 اردیبهشت ماه در نشست علمی «مقایسه مواجهه کلینی و صدوق با اعتزالگرایی در قرن چهارم»، گفت: معتزلیان برای تقابل با جریانات غیراسلامی خود را ملزم کرده بودند تا از ابزاری استفاده کنند که مورد موافقت سایر افراد پیرو ادیان هم باشد از این رو به عقل بیش از حد بها میدادند. تفکر اعتزالی در قرن 4 گسترش یافته است و بزرگان امامیه هم در قرن چهارم مانند نوبختیان و شاگردان ایشان روابط جدیتری با معتزله نسبت به گذشته داشتند و این روابط به تاثیر و تاثراتی هم انجامید و میتوانیم ردپای ادبیات گفتمانی ایشان را در کتب امامیه این دوره ببینیم.
وی افزود: اگر رویه متکلمان را در قرن چهارم ملاحظه کنیم هم از ادبیات و جهانشناسی و خداشناسی آنها استفاده کردهاند و کلام امامیه در قرن چهارم به خصوص در توحید و عدل متاثر از معتزله بوده است. البته بحث ما مواجهه محدثان با تفکر اعتزالی است؛ مسلما بخشی از روایات ما با چیزی که معتزله در کتبشان میگفتند ناسازگار است و این ناسازگاری طوری روشن است که فردی مانند سیدمرتضی بسیاری از روایاتی که در کتب قمیون وجود دارد جبری میداند لذا همین تفکر قاعدتا در معتزله هم هست و بزرگان معتزله هم احتمالا این دیدگاه را نسبت به روایات ما داشتهاند و موضع منفی نسبت به شیعه داشتند و شیعه را متهم به تشبیه و جبر میکردند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه قرآن و حدیث تصریح کرد: صدوق در توحید در مقدمه آن با صراحت اشاره کرده است که ما در این دوره متهم هستیم که روایاتمان تشبیهی و جبری است و بنده این کتاب را نوشتم تا این اتهام را رفع کنم و این اتهام هم از ناحیه اهل حدیث نبوده است بلکه کسانی که اشکال کرده، قطعا معتزلیان هستند یا کسانی که از آنها متاثر هستند.
رضایی اضافه کرد: وقتی سخن از محدثان است آثاری چون بصائرالدرجات و محاسن برقی و آثار کلینی و صدوق مدنظر ما میآید ولی چون محاسن و بصائر مواجهه جدی با معتزله ندارند و بیشتر در فضای داخلی شیعه نوشته شدهاند بنابراین ما به اینها کاری نداریم. اما کلینی در پاسخ به پرسشی تعابیری دارد که به نظر میرسد هم اهل حدیث که صرفا به سمت تقلیدگرایی میروند و هم معتزله را میزند که صرفا در علم کلام بر عقل تکیه میکنند و تعالیم وحیانی و روایات را کنار گذاشتهاند و سیاست او این است که با هر دو گروه مقابله کند و بگوید ما نه مانند این گروه هستیم که به بهانه عقل، وحی را کنار بگذاریم و نه اینکه از عقل بهره نبریم.
وی ادامه داد: صدوق هم در مقدمه کتابش آورده است که من این کتاب را نوشتم زیرا مخالفان ما، ما را به تشبیه و جبر متهم کردند زیرا تعابیری در برخی کتب ما یافتند که معنای آن را نمیدانستند و در معنای غیر خودش به کار میبردند. بنابراین این دو بزرگوار مواجهه با تفکر اعتزالی دارند و در اینجا پرسش ما تفاوت مواجهه این دو است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه قرآن و حدیث اظهار کرد: کلینی از نظر سلسله استادی و شاگردی در قم به طریقی تعلق دارد که با واسطه علی بن ابراهیم به هشام بن حکم میرسد و کلینی هم خیلی از روایات خود را از علی بن ابراهیم نقل کرده است ولی از اشعریون قمی به ندرت نقل روایت دارد زیرا ضد معتزله بودند. بین علی بن ابراهیم و سعد اشعری تقابل و معارضه در حمایت و نفی جریان هشام بن حکم وجود داشته است و هر دو کتاب در تایید یا رد هشام نوشتند.
وی افزود: کلینی در کتاب التوحید و الحجه از استدلال عقلی استفاده کرده است یعنی روایاتی را که در مصادر ما وجود داشته است در ابتدا آورده است مثلا توحید خود را با حدوث العالم شروع کرده است یعنی روایاتی را آورده که ابعاد استدلالی داشتهاند و بسیاری از این روایات هم وابسته به هشام بن حکم و خط و جریان اوست. در موارد دیگری هم برای تبیین دیدگاه خودش از عبارات و تفاسیر هشام استفاده کرده است مثلا در کتاب الرؤیه، رویت بصری و با چشم ظاهر را رد کند از تبیین و تفسیر هشام استفاده کرده و میگوید اساسا ادراک و مشاهده خداوند غیرممکن است. در موارد دیگری هم در بحث حجیت عقل شاهد آن هستیم.
این پژوهشگر تصریح کرد: تعبیر حجت نسبت به عقل در کتب حدیثی بسیار نادر است یعنی برای عقل، حجیت قائل نبودند با اینکه روایات مرتبط با عقل را نقل کردهاند. نوع نگاه کلینی به عقل هم متاثر از نگاه هشام بن حکم است. او این تعبیر را دارد که خداوند انبیاء را فرستاد تا تعقل عن الله داشته باشند که این تعبیر در مصادر صدوق وجود ندارد؛ در محاسن برقی این تعبیر را با کلی تفاوت میبینید ولی در کلینی این تعبیر در چندین مورد نقل شده است. هشام عقل را حجت میداند ولی در مباحث کلامی انحصار به آن را به معنای نادیده گرفتن روایات جایز نمیداند.
وی ادامه داد: کلینی در برابر تعقل شدید معتزله، تعقل عن الله را طرح کرده است یعنی اگر میخواهیم تعقل داشته باشیم اتکال به عقل غلط است و باید تعقل عن الله هم باشد و برای تعقل عن الله هم باید از ظرفیت عقلانی روایات بهره ببریم. کلینی برای تبیین نظریه خود از روایتی استفاده میکند که هشام بن حکم برای تبیین نظریه خود در باب استطاعت استفاده کرده است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه قرآن و حدیث بیان کرد: در کتابی، نویسنده 400 صفحه مطلب نوشته تا ثابت کند که صدوق از معتزلیون متاثر بوده است و او تشابهات میان عبارات صدوق و اعتزالیون را آورده است و البته مطالبی دال بر این مسئله وجود دارد از جمله اینکه وی عناوین کلامی معتزله را در کتب کلامی خود آورده است مانند موضوعاتی چون قاعده اصلح(اینکه اصلح بر خدا واجب است یا خیر) که اساسا مباحث معتزله است و این بحث بین اشاعره وجود نداشت. صدوق بابی با این عنوان را در کتابش باز کرده است یا بحث از آجال، ارزاق از دعواهای معتزله و اشاعره بوده است.
وی افزود: مثلا معتزلیون چون مبانی غیرجبری داشتند به این مباحث پرداختند و میگفتند بحث رزق و روزی فقط در حیطه خدا قابل بحث نیست و مثلا گرانشدن اجناس سبب میشود تا عدهای رزق کمتری داشته باشند. صدوق در باب ارزاق و آجال، روایاتی در این زمینه میآورد که هر کسی کلام خوانده باشد پی میبرد دقیقا عبارات او عبارات معتزله است. مثلا اشاعره میگفتند هر آن چیزی را که انسان بخورد رزق اوست ولو حلال یا حرام ولی معتزله میگفتند چیزی رزق است که کسی نتواند ما ار از آن منع کند.
رضایی گفت: در بحث آجال هم در ادبیات روایی دو نوع اجل داریم؛ یکی اجل قطعی و دیگری اجل معلق که ممکن است مرگ انسان را زودتر بیندازد و انسان با عملش میتواند اجلش را تغییر دهد؛ معتزله اصلا اینکه اجلی را که مقدم و متاخر شود قبول نداشتند زیرا تغییر اراده خدا در مورد انسان باور نداشتند و اجل هر چیزی را در موعد مقرر میدانستند و به آیه «وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ» استناد میکردند.
وی ادامه داد: صدوق در بحث حدوث عالم گفته است که از یکی از متکلمان استدلالی شنیدم که دقیقا همان استدلال معتزله است و آن را چون خوب بوده است در کتابش آورده است و در مواردی هم روایات را طوری تفسیر کرده است که مخالف معتزله نباشد.
انتهای پیام