به گزارش ایکنا، حجتالاسلام داود فیرحی در ماه رمضان اقدام به انتشار روزانه پیامهای اخلاقی نهجالبلاغه با عنوان «نیمرخ» کرده است. در ادامه متن هفدهمین نیمرخ با موضوع توکل از نظر میگذرد؛
در گفتار گذشته بر اهمیت و جایگاه توکل در انسان خودبنیاد اشاره کردیم و گفتیم توکل مهمترین عاملی است که انسان را به تعادل میرساند. امروز به یکی از مهمترین میوههای توکل اشاره میکنیم. علامه طباطبایی به درستی اشاره میکند که انسان مرکزی است که محل هماورد نیروهای متضاد است. فطرت انسان فطرتی است که در میان ناسازهها قرار دارد، در میان خیر و شر قرار دارد، در میان سعادت و شقاوت. در ادبیات سنتی، قلب مرکز این نیروها است.
امام علی(ع) در در حکمت 108 نهجالبلاغه با اشاره به این نکته توضیح مهمی دارد و از تعارضهای موجود در قلب انسان یا به تعبیر ادبیات فارسی در دل انسان سخن میگوید. حضرت میفرماید: «لَقَدْ عُلِّقَ بِنِيَاطِ هَذَا الْإِنْسَانِ بَضْعَةٌ هِيَ أَعْجَبُ مَا فِيهِ وَ [هُوَ] ذَلِكَ الْقَلْبُ، وَ ذَلِكَ أَنَّ لَهُ مَوَادَّ مِنَ الْحِكْمَةِ وَ أَضْدَاداً مِنْ خِلَافِهَا» حضرت میفرمایند به رگهای دل انسان قطعهای گوشت آویخته است که شگفتانگیزترین چیزی است که در وجود اوست و آن همان قلب است. شگفتی در این است که برای این قلب موادی از حکمت و اضدادی از خلاف آن وجود دارد.
بعد حضرت در ادامه میفرمایند: پس اگر امیدی در دل خطور کند طمع ذلیلش کند و اگر طمع به هیجان درآید حرص و آز انسان را به هلاکت میکشاند. باز اشاره میکند دل انسان جایی است که به ناگاه امیدوار میشود و دل میبندد و گاهی بیدلیل نومید میشود. اگر نومیدی او را فراگیرد تأسف او را بکشد و اگر غضب بر او عارض شود، خشم و آشفتگی اختیار از کفش برباید و اگر سعادت به سراغش آید، غفلت اختیار را از او بگیرد و اگر ترس عارضش شود، بیم و هرس مشغولش دارد و اگر گشایشی در کارش رخ دهد، غرور او را از خویشتن برباید و اگر مالی به دست آورد، بینیازی به طغیانش آورد و اگر مصیبتی به او برسد داد، فریاد رسوایش سازد و اگر تنگدستی بیاید، دچار بلا شود و اگر گرسنگی به مشقتش بیندازد، ناتوانی از پای درآورد. پس هر تقصیری برای او ضرربار است و هر افراطی ضررآفرین است. این ویژگیهای دل است که انسان را به این سو و آن سوی کشد.
امیرمؤمنان(ع) تأکید دارند که توکل انسان را در مرز تعادل نگه میدارد. در ادبیات فارسی هم به این قضیه خیلی توجه کردهاند. حافظ یک جا میگوید: صد باد صبا اینجا با سلسله میرقصند/ این است حریف ای دل تا بادنپیمایی.
انتهای پیام