جدایی دین از سیاست یا استقلال نهاد دین از حکومت؟
کد خبر: 4084956
تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۲:۴۸
سیدعلی محمودی تبیین کرد:

جدایی دین از سیاست یا استقلال نهاد دین از حکومت؟

عضو هیئت علمی دانشکده روابط بین‌الملل گفت: در دوران روشنگری، مسئله جدایی دین از سیاست مطرح نمی‌شود بلکه آنچه اندیشمندان این دوره همانند جان لاک مطرح می‌کنند استقلال نهاد دین از حکومت است یعنی نهادهای دینی باید آزاد باشند، داوطلبانه تشکیل شوند و مراسم خود را برگزار کنند و حکومت حق ندارد در ساماندهی آنها دخالت کند.

سیدعلی محمودی

به گزارش خبرنگار ایکنا، سیدعلی محمودی، عضو هیئت علمی دانشکده روابط بین‌الملل، امروز دوشنبه، 21 شهریورماه در مدرسه تابستانی «اندیشه پیشرفت؛ مباحثی در فلسفه، علم و تاریخ» با موضوع «کانت و اندیشه پیشرفت» سخنرانی کرد. در ادامه متن سخنان وی را می‌خوانید:
 
روشنگری می‌‌گوید انسان باید سامان زندگی خود را تامین کند. در این نگرش همه چیز باید نقد شود. این چیزی است که کانت مطرح می‌‌کند و می‌گوید هیچ استثنایی در نقد، از آثار فلسفی گرفته تا متون مقدس وجود ندارد. البته نقد فقط به معنای پیدا کردن نقاط اشکال نیست بلکه ظرفیت‌های مثبت را هم دربرمی‌گیرد و رد با نقد متفاوت است. طبیعتاً روشنگری، یک جریان فکری فلسفی است و با سؤالات بنیادینی رو به رو است از جمله اینکه حقیقت چیست؟ انسانیت چیست؟ آزادی چیست؟ مدارا و بردباری چیست؟

دلایل تأکید روشنگری بر انسان‌گرایی

سؤال این است که چرا انسان‌گرایی را به عنوان نخستین مبنای روشنگری مطرح می‌‌کنیم؟ به این علت که باید تصویری اجمالی درباره انسان در آن دورانی که تحول به وجود آمد داشته باشیم. انسان تا قبل از آن شهروند نیست بلکه تبعه و خدمتگزار است و باید تابع امر و فرمان خدایگان خود باشد. در واقع فردی مکلف است و جزو رعایا مطرح می‌شود و حقوقی مخصوصاً حق مالکیت ندارد چون حق مالکیت مخصوصاً در دیدگاه کانت، مبنای آزادی سیاسی است. در سده نوزدهم در انگلستان زنان از حق رای دادن و انتخاب کردن و انتخاب شدن محروم بودند و کانت هم معتقد است زنان چون مالکیت و دارایی ندارند و فاقد توان اقتصادی هستند بنابراین نمی‌توانند سرور خودشان باشند بلکه کسی سرور است که دارای قدرت اقتصادی باشد در غیر این صورت حق شهروندی برای وی قابل تصور نیست.
 
روشنگری درصدد است انسان را از این اسارت و رعیت بودن نجات دهد لذا این فکر توسط کانت مطرح شد که آیا انسان شیء و ابزار است؟ وی می‌گوید انسان دارای غایت ذاتی و فی نفسه است و هیچ چیزی در انسان غایت نیست غیر از خود او و اگر این گزاره را نپذیریم طبیعتاً انسان می‌تواند به عنوان ابزار به کار گرفته شود. در این زمان انسان محوریت پیدا می‌کند بنابراین بسیار مهم است فهمی که از دوران روشنگری داریم را در ایران بازخوانی کنیم.
 
بلافاصله بعد از مسئله انسان‌گرایی، موضوع محدودیت شناخت بشری مطرح می‌شود و اینکه انسان خطاپذیر و فراموشکار است و ممکن است دچار نسیان شود و این انسان همواره ممکن است به وادی خطا برود. به نظرم این نگرشی واقع‌بینانه است برخلاف آنچه در ایران در یک بیان سیاست‌زده ترویج و تبلیغ می‌شود. کانت هم در این مورد زیاد نوشته و هیوم هم به این محدودیت‌ها اشاره کرده است. حال سؤال این است که وقتی شناخت بشری محدود است پس چه باید کرد؟ اینجا پای تکثر به میان می‌آید بدین معنی که دیدگاه‌ها متفاوت است و انسان‌ها دیدگاه‌های مختلفی بیان می‌کنند.

نگاه روشنگری به دین و مذهب

در گام دیگر پای تساهل و مدارا به میان می‌‌آید چراکه اگر چیز مطلقی در فهم بشری وجود ندارد بنابراین امر نسبی در تلقی‌ها مورد بحث قرار می‌گیرد و اینکه هیچ انسانی دانای کل و خطاناپذیر نیست و عقل کل محسوب نمی‌شود بنابراین باید دیدگاه‌های دیگران را بشنویم چنانچه دیدگاه‌های ما توسط دیگران شنیده می‌شود. همچنین باید با ادیان و مذاهب مختلف مدارا کنیم و بدین ترتیب تکثر را هم قبول کنیم. تک‌تک این مراحل در تحول دورانی که ما زندگی می‌کنیم مخصوصاً از سده نوزدهم تاکنون مشخص است.
 
مسئله دیگر حقوق بشر است که جوانه‌های آن در این دوره رویش می‌کند. کانت بحث حقوق بشر را در کنار دیگر متفکران این دوره مطرح می‌کند و معتقد است انقلاب بر پایه حقوق بشر موجه است و وقتی حقوق بشری رعایت نمی‌شود همانند دوران انقلاب کبیر فرانسه انقلاب رخ می‌دهد. چنین نگرشی در روشنگری، آزادی را در نقطه مرکزی و ثقل خود قرار می‌دهد. 
 
مسئله مهم این است که در دوران روشنگری، موضوع جدایی دین از سیاست مطرح نمی‌شود بلکه آنچه اندیشمندان این دوره همانند جان لاک مطرح می‌کنند استقلال نهاد دین از حکومت است یعنی نهادهای دینی باید آزاد باشند، داوطلبانه تشکیل شوند و مراسمات خود را برگزار کنند و حکومت حق ندارد در ساماندهی آنها دخالت کند. حتی جان لاک، فردی آشنا با مسائل مذهبی و احکام مسیحیت است. از سوی دیگر در اسلام و مسیحیت اشتراکات بسیاری وجود دارد بنابراین نباید ستیزها با همه اندیشه‌های جهان غرب دائما ادامه داشته باشد.

سه سؤال مفهومی درباره پیشرفت

حسین شیخ رضایی، عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران نیز در افتتاحیه این مدرسه سخنرانی کرد و گفت: در سیر تحول ایده پیشرفت، یکی از مفاهیم که اهمیت پیدا می‌کند ضرورت پیشرفت است. در تصور فرانسیس بیکن، پیشرفت امری اختیاری و داوطلبانه است و فرد با به کار بردن روش‌هایی به پیشرفت دست پیدا می‌کند اما بعد از وی عده‌ای گفتند که این امر مستقل از اراده افراد است و نیازمند قوانینی است. یکی از معروف‌ترین افراد در تاریخ اندیشه، آگوست کنت است که از مرحله‌بندی تاریخ فکر و بشر سخن می‌گوید که از تفکر الهیاتی شروع و به تفکر متافیزیکی و سپس علمی می‌رسد.
حسین شیخ رضایی
 
وی ادامه داد: در دوره روشنگری بسیاری از متفکران از ایده پیشرفت سخن گفتند که از جمله آنها کانت، هگل و ... است. حداقل سه سؤال مفهومی اصلی در مورد پیشرفت قابل تأمل است. پیشرفت مستلزم استفاده از مفهوم بهتر شدن است به گونه‌ای که فاز بعدی را بهتر از فاز قبلی بدانیم لذا یکی از سؤالات این است که ملاک بهتر شدن یک نظریه عمومی در تاریخ، شرایط زیست عمومی، ادبیات، هنر و ... چیست؟ سؤال مفهومی دوم این است که علت این بهتر شدن را چه می‌دانید؟ آیا علتِ درون‌زا یا برون‌زا دارد و اگر قائل به پیشرفت علم هستیم علتش چیست؟ سؤال سوم این است که نشانه‌ها و شواهد پیشرفت چیست؟ 
 
شیخ رضایی در پایان گفت: نکته پایانی اینکه علاوه بر این سؤالات مفهومی در بسیاری از حوزه‌ها از جمله، فلسفه تاریخ و علم، پیشرفت در اندیشه آدمی مطرح شده است و مثلاً انعکاس پیشرفت در ادبیات، در آرمانشهرنویسی منعکس می‌شود که این آرمان‌ها غایت پیشرفت بشر هستند. در ادیان و مذاهب، مسئله پیشرفت یا پسرفت و تلقی ما از این سیر مهم است مخصوصا بعد از قرن بیستم و فجایع جنگ جهانی و هولوکاست و سایر بحران‌ها، بدبینی به پیشرفت تبدیل به یک مسئله شده و متفکران بسیاری ایده خوش‌بینانه روشنگری در مورد پیشرفت را زیرسؤال بردند که از آنها جمله در میان متفکران پست‌مدرن است.
انتهای پیام
captcha