احسان درجه بالاتری از عدل و لازمه امنیت روانی جامعه است
کد خبر: 4189783
تاریخ انتشار : ۰۴ دی ۱۴۰۲ - ۱۱:۴۶
تدبر در سوره نحل/11

احسان درجه بالاتری از عدل و لازمه امنیت روانی جامعه است

عدل و احسان به عنوان دو مؤلفه اصلی، از اوامری است که خدا انسان را به اجرای آن حکم کرده است، با وجود آن که عدل زیربنای همه دستورات الهی است، اما با احسان کردن که مرتبه بالاتری از عدل است، امنیت روانی جامعه برقرار خواهد شد.

هانی چیت چیانبه گزارش ایکنا، یازدهمین جلسه از سلسله‌جلسات تدبر در سوره «نحل» که به همت مدرسه دعا و فقه حکومتی وابسته به مجمع مدارس دانشجویی قرآن و عترت(ع) دانشگاه تهران برگزار می‌شود، شامگاه روز گذشته یکشنبه، 3 دی‌ماه با سخنرانی هانی چیت‌چیان؛ کارشناس و مدرس قرآنی اختصاص به اشارات آیات 90 به بعد سوره نحل داشت.

چیت‌چیان در این جلسه با استناد به آیات دیگری از سوره «نحل» به مقولات عدل و احسان به عنوان دو ودیعه الهی اشاره کرد و به وجوه تمایز و شباهت آنها پرداخت. مباحث مطرح شده در این جلسه را در ادامه می‌خوانید: 


بیشتر بخوانید؛

  1. «نحل»؛ تنها سوره قرآن که هم مکّی است و هم مدنی!
  2. آیه دوم نحل؛ چکیده شریعت‌های الهی
  3. اثبات توحید امری تفصیلی است و نه اجمالی
  4. تفاوت میان قیامت و آخرت
  5. نعمت تناسب میان انسان و خلقت است
  6. باورهای چهارگانه هجرت‌ساز از نگاه قرآن
  7. استقلال میان شیء و اثر؛ اصلی از اصول توحیدی
  8. معنای «اَفئِده» و ارتباط آن با یقین انسان به امر الهی
  9. و...(ارائه خلاصه جلسه نهم در متن گزارش جلسه دهم
  10. شهید نماد دستیابی آسان به قرب الهی است

«در جلسات پیشین اشاره شد که مبتنی بر آیه ابتدایی این سوره، امر خدا آمده است به این معنی که امر خدا متقن و غیر قابل تغییرات است، اما برخی با تظاهر به اینکه در انتظار امر الهی هستند، تنها هدفی که دنبال می‌کنند آن است که این امر را براساس منافع خود تغییر دهند که از آن به استعجال تعبیر می‌شود و این در حالی است که به آنها گفته می‌شود امر خدا برخلاف آنچه که آنها انتظار آن را می‌کشند، تبیین شده و نیاز به نگرانی و دلواپسی آنها نیست.

رستگاری انسان در تبعیت از اوامر الهی است

اینکه گفته می‌شود امر خدا جاری است، این معنا را می‌دهد که قانون الهی ثابت است و به طور مثال هر کسی به دنبال فلاح و رستگاری است باید به دنبال تزکیه نفس خود باشد و اینگونه نیست که قانون خدا براساس مشی و مرام او انطباق یابد، بلکه این بنده است که نیاز به انطباق خود با قانون الهی دارد.

راه رسیدن به قوانین و احکام غیر قابل تغییر در امر الهی که تکوینی است، عمل به قوانین و احکام تشریعی است که بر هر فرد مؤمن مسلمانی فرض است؛ طریق مشخص است و اینگونه نیست که در آن ابهامی وجود داشته باشد؛ ابزار رسیدن به چنین توفیقی بجای آوردن نماز و روزه یا پرداخت زکات یا هر دستور و فرمانی است که در قرآن به آن تأکید شده یا شارع مقدس بنده را امر به انجام آن کرده است.

اما مصداق آنچه که در این سوره از آن به امر خدا تعبیر شده است، چیست؟ اینجاست که خداوند در آیه 90 از این سوره مبارکه آن را بسط و تشریح می‌کند. متن آیه از این قرار است: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِی الْقُرْبَىٰ وَيَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْی ۚ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ». خداوند در این آیه امر می‌کند به عدل و احسان و رسیدگی به امر خویشان و نزدیکان و در مقابل پرهیز از مصادیق فحشا و منکر؛ این چکیده هر آن چیزی است که خداوند بدان هر مؤمنی را امر کرده است و می‌توان گفت هر آنچه که به عنوان دستورات دینی بیان شده است، خلاصه آن را در همین آیه قابل جستجو است.

اهمیت آنچه که در این آیه با عنوان امر خدا آمده است اینکه بعد از ذکر این آیه بلافاصله در آیه بعد خدا این بار با بنده خود حجت تمام می‌کند و وفاداری به آنچه که امر خداست را گوشزد می‌کند که تنها راه نجات و رستگاری هر فردی ابتدا تمکین از چنین امری است و البته مداومت در رعایت آن که مراد از وفاداری است که تحت هر شرایطی باید این وفای به عهد رعایت شود.

براساس آنچه که از تفسیر المیزان مرحوم علامه طباطبایی استفاده می‌شود، اینکه برای هر فردی مصلحتی اندیشیده شده است، اما به هر حال سرنوشت همگی به شکل اجتماعی رقم می‌خورد و لذا امر و حکم الهی نیز  امر و حکمی است که باید در یک نظام اجتماعی پیاده‌سازی و اجرا شدن آن مورد بررسی قرار گیرد. با این حال همه آن چیزی که خدا از انسان به عنوان یک امر الهی خواستار آن است یا انسان را از ارتکاب به آن نهی می‌کند در همین آیه و در قالب سه نکته امری و سه نکته نهی آمده است، اجرای عدل و احسان و ایتا ذی‌القربی و پرهیز از فحشا و منکر و بَغی(ستمگری)؛ این خلاصه و چکیده دین است که هر یک از افراد به شرط رعایت آن قطعاً به رستگاری خواهند رسید. 

چرا فهم برخی از اوامر الهی سخت است

در مورد برخی از مصادیق امر الهی ذکر این توضیح لازم است که برخی از آنها قابل ادراک و تحلیل عقلانی هستند؛ به طور مثال عدل قابل سنجش و سبک و سنگین عقلانی است، اما در حوزه بخشش به نزدیکان و خویشاوندان وقتی با مقولاتی همچون قصاص مواجه می‌شویم، شاید متر و اندازه آن با برخی از استدلالات عقلانی همخوان نباشد و درست اینجاست که شرع به میان آمده و درصدد تفهیم آن به جامعه برمی‌آید.

آنچه در موارد امر الهی بیش از همه مورد تأکید است، اجرای عدل است؛ عدلی که برخلاف نگرش جامعه به معنای مساوات نیست بلکه قرار داده شدن هر چیزی سر جای خود است. این اصل و اساس دین و  فلسفه رسالت پیامبران است که هر چیزی در جای خود قرار گیرد. وقتی عدل را به معنای زیربنای همه آن چیزی که خدا به آن فرمان داده است، فرض کنیم، حتی در مواجهه با پدیده‌ای به نام قتل نفس چون به نوعی تعادل برهم خورده دستور این است که چون فردی از نعمت حیات محروم شده است، لذا فرد قاتل نیز به همان شکل که در محرومیت مقتول از نعمت حیات مسبب بوده است، مجازات شود تا عدل رعایت شود.

در مورد آنچه که به عنوان مصادیق امر الهی در این آیه به آنها ذکر شده باید گفت که این موارد حتی قابل فسخ هستند و دقیقاً همین نکته است که موجب می‌شود این ادعا صورت گیرد. برخی از آنها از درک و فهم و منطق عقلانی به دور هستند و تنها به وسیله شرع است که می‌توان برای آن دلیل آورد؛ این امر را می‌توان در مقوله ایتاءذی‌القربی مورد مداقه قرار داد، آنجا که مثلاً قصاص یک قتل رخ داده از سوی اولیای دم مورد بخشش قرار می‌گیرد.

اتفاقاً مقوله بعدی که از جمله اوامر الهی است و در این آیه به آن پرداخته شده است، احسان است؛ امری یک درجه بالاتر از عدل، آنجا که انسان صرفاً درصدد تلافی برنمی‌آید، بلکه جواب خوبی را با چیزی بالاتر و بهتر از آن پاسخ می‌دهد. اینکه شما جواب خوبی فردی را در همان مقداری که به شما خوبی شده است، بدهید، این امر از جمله مصادیق عدل است، اما اگر بیشتر از آن را تلافی کنید، آن زمان است که احسان صورت گرفته است.

در ازای خوبی نباید منتظر تلافی باشیم

شاید گفته شود در مقابل بدی و کار زشتی که فردی انجام داده است، نباید خوبی و نیکی کرد و بلکه باید درصدد مقابله به مثل برآید؛ اینجاست که باز گفته می‌شود تا جای ممکن شما به او خوبی کنید؛ هر چند که ممکن است این در حوزه عدل یعنی آنچه براساس امر خدا باید صورت گیرد تا هر چیزی سر جای خود قرار گیرد در تعارض است، اما نباید از این نکته نیز غافل شد که در این مورد بنده نباید منتظر پاداش خود از بنده خدا باشد؛ این وعده الهی است و خدا خود جزا و پاداش او را مقرر کرده است.

احسان، لازمه تعادل و امنیت روانی جامعه است. به همین دلیل است که خدا آن را امر کرده و از مراجعه به تفسیر المیزان می‌توان به اهمیت آن پی برد، چرا که ممکن است فردی در حق فرد دیگری خوبی و نیکی به انجام برساند، اما بضاعت و توان فرد مقابل آنچنان نبوده و نباشد که بتواند درصدد احسان یعنی چیزی بیشتر از نیکی او یا حتی مقابله به مثل آن برآید؛ اینجاست که احسان فرد دیگری در جامعه که خیلی بیشتر از محبتی است که به او شده، خلأ اجرای عدل در موردی که به آن اشاره شد، جبران خواهد کرد.

پرسشی مطرح شد در این باب که مگر نه اینکه عدل یک امر الهی است؟ براین اساس اگر فردی از اولیای دم، قصاص یک قاتل را ببخشد که شاید از آن تعبیر به احسان شود، در این صورت دیگر عدلی صورت نگرفته است و چیزی سر جایش نیست. در صورتی که باید این مسئله را از منظر دیگری مورد بررسی قرار داد. هر کدام از ما در طول زندگی خطاهای زیادی داشته‌ایم و نافرمانی بیشماری از دستورات الهی کرده‌ایم که براساس عدل الهی خداوند نیز باید درصدد تلافی برآید، اما نقل مشهوری است که خداوند می‌گوید ببخش تا من نیز ببخشم. اگر فردی از قصاص کسی بگذرد، قطعاً خدا نیز از گناهان او درخواهد گذشت و این وعده الهی و عین عدل است.

نکته دیگری هم وجود دارد و آن در خصوص بغی(ستمگری) است که خدا در این آیه ما را از آن برحذر داشته است. اینکه گفته می‌شود عدل پایه و اساس همه اوامر الهی است به این جهت است که گاه به حوزه ستمگری و ظلم نیز وارد می‌شود؛ سفارش مؤکدی است مبنی بر اینکه نظاره‌گر ظلم نباش و اگر به تو ظلم شد، درصدد انتقام و تلافی براساس همان ماهیت ظلم برآیید و جواب ظلم و ستمگری را با ظلم بدهید تا عدل برقرار شود.»

انتهای پیام
captcha